وقتی داشتم مطلب قبلی رو می نوشتم یاد یه داستان واقعی افتادم. پارسال که می رفتم کربلا یکی از بزرگان این داستان رو برام تعریف کرد:
حبیب الله چایچیان رو که همه می شناسید همون شاعر معروف که به اسم حسان برای اهل بیت علیهم السلام شعر می گه.
سال ها قبل ایشون با مادرشون می رن کربلا وقتی از همه خداحافظی میکردن همه التماس دعای مخصوص میگفتن، یکی برا مریضی بچهاش، یکی برا خونه و زندگی و خلاصه هر کسی حوائج دنیایی خودش را به حبیب میگفته که تو کربلا براش دعا کنه.
وقتی که به عراق رسیدن به هر مکان زیارتی که میرفتن تا حبیب میآمده خواستههای مردم شهرش را مطرح کنه، مادرش بهش میگفته که: حبیب شیرم رو حلالت نمیکنم اگر خواستهی دیگری غیر از فرج آقا بخوای! این اتفاق تو تمام مساجد و زیارتگاهها میافتاده و هرچه حبیب میگفته مادر مردم التماس دعا گفتن، خیلیها منتظرن که براشون دعا کنم من چه طوری بعدا تو روی این مردم نگاه کنم و... ولی باز مادرش همون جمله رو تکرار می کرده که: حبیب شیرم رو حلالت نمیکنم اگه خواستهی دیگری غیر از فرج آقا بخوای!
این سفر زیارتی هم به پایان میرسه و اونها به شهرشون برمیگردن تو راه تمام فکر و ذکر حبیب این بوده که الان مردم میگن برا ما دعا کردی؟ اون چی جواب بده! اگه بگه آره که دروغه، و اگه بگه نه که ...
وقتی به شهر میرسن و همه به استقبالشون مییان همهی کسانی که التماس دعا گفته بودن از حبیب تشکر می کنند. حبیب متعجب می شه! من که برای شما دعا نکردم! یعنی مادرم نگذاشت براتون دعا کنم گفت فقط برای آقا دعا کن منم فقط برای امام زمان علیه السلام دعا کردم. مردم می گن تو که از شهر رفتی مشکلات ما یکی یکی حل شد...
براستی که حضرت چه زیبا می فرمایند: برای فرج ما دعا کنید که همانا فرج و گشایشی برای خودتان است.
امتیاز: 1.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!