در طول حدودا 20 سال گذشته یا بیشتر، جهشی رو به جلو در پژوهش ها و علایق مربیان دربارۀ آنچه که هم اکنون به عنوان یاگیری مغز محور یا مبتنی بر مغز خوانده می شود، صورت گرفته است. به گفتۀ بسیاری از پژوهشگران تربیتی 95 درصد از دانسته های ما دربارۀ مغز در 15 سال اخیر به دست آمده است. اگر این گفته صحیح باشد، اتفاق بسیار چشمگیری رخ داده است.
یادگیری مغز محور یک حوزۀ نسبتا جدید برای پژوهش و کاربرد آن در کلاس درس است. در زمینه ارزش کاربرد یافته های علم عصب شناختی اختلاف نظرهایی نیز وجود دارد. پژوهش های صورت گرفته در این زمینه، نشان دهندۀ این مسئله است که بدون شک بسیاری از ادعاهای طرفداران یادگیری مغز محور ارزش صرف وقت را داشته است و در این رابطه روش های مختلفی نیز برای آموزش مبتنی بر مغز پیشنهاد شده است. یکی از پژوهشگران به نام چیپونجیان(2004) می گوید که اصطلاح یادگیری مبتنی بر مغز، یک موضوع تکراری و بی ارزش است. زیرا اگر از افراد بسیار مبتدی هم سوال شود که یادگیری در کجا اتفاق می افتد، جواب می دهند در مغز. او می گوید طرفداران آموزش مغز محور بر این عقیده هستند که بین آموزش منطبق بر مغز و فعالیت های آموزشی ناسازگار با مغز، تفاوت های زیادی وجود دارد که این تفاوت ها می تواند موانعی برای یادگیری باشند. با توجه به این عقیده می توان گفت که در این زمینه رویکردهای آموزشی بسیار خوبی وجود دارند که بنا به دلایلی از جمله پیچیدگی و یا ایجاد اضطراب بیش از حد و نگرانی ممکن است برای یادگیری مناسب نباشد. بنابر این برای یادگیری بهتر ، اصولی وجود دارد که اگر رعایت شوند می تواند به یادگیری بهتر یادگیرندگان منجر شود.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
اصول دوازده گانه ای بر اساس منابع مختلف از جمله پژوهش های عملی مبتنی بر فعالیت های کلاسی، تدوین شده است که عبارتند از:
1- مغز یک سیستم انطباقی پیچیده است
2- مغز یک سیستم اجتماعی است
3- جستجو برای معنی، فعالیتی فطری است.
4- جستجو برای معنی از طریق الگو سازی اتفاق می افتد
5- هیجان ها و عواطف برای الگو سازی از اهمیت زیادی برخوردارند
6- هر مغزی به طور همزمان جزئ ها و کل ها را دریافت و خلق می کند
7- یادگیری هم شامل توجه عمقی و هم شامل توجه سطحی است
8- یادگیری شامل فرایندهای خودآگاه و ناخودآگاه است
9- یادگیری فرایندی تحولی است
10- چالش، یادگیری پیچیده را افزایش می دهد اما تهدید آن را بازداری می کند
11- حداقل دو روش برای سازماندهی حافظه وجود دارد
12- هر مغزی سازماندهی منحصر به خود را دارد
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
مغز می تواند به صورت همزمان به روش های مختلفی عمل کند. همچنین مغز به طور مداوم افکار، هیجان ها و تصورات را پردازش و مورد نظارت قرار می دهد. علاوه بر این، مغز یک سیستم عصبی - فیزیولوژی است که با محیط در تعامل بوده و با آن رد و بدل کردن اطلاعات می پردازد. بسیاری از عملکردهای مغز اط حیطۀ آگاهی ما پنهان است. به عنوان مثال کنترل سیتم تنفسی و فعالیت های ضروری دیگر. بنابر این و با توجه به این که مغز عملکردهای متفاوتی دارد، فرایند یادگیری نیز می تواند بسیار پیچیده و به روش های مختلفی انجام گیرد. این مسئله اهمیت توجه به سبک های یادگیری، زمینۀ یادگیری و این که لازم است یادگیری به روش های مختلفی انجام شود را نمایان می کند. مغز را نباید به جریان مداومی از فعالیت های یکسان و پیش و پا افتاده عادت داد، بلکه باید آن را با فعالیت های چالش انگیز مواجه کنیم. بنابر این و با توجه به مطالب ذکر شده، تبدیل فعالیت های آموزشی مطابق با سبک های یادگیری از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
مغز به فعالیت های اجتماعی واکنش نشان می دهد. کار با دیگران می تواند به عنوان محرکی برای کسب لذت بیشتر از یادگیری و تفکر عمیق دربارۀ موضوع یادگیری عمل کند. اصطلاح مغز اجتماعی معطوف به نهضت یادگیری مشارکتی و فعالیت گروهی است که در سایۀ فعالیت های ساختن گرایان از جمله ویگوتسکی و برونر که بر اهمیت گفتگو و استفاده از زبان به عنوان وسیلۀ یادگیری تاکید می کردند، رشد و گسترش یافت. آنها بر این عقیده هستند که یادگیری به صورت عمیقی متاثر از روابط و تعاملات اجتماعی است.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
انسان تلاش می کند تا آ«چه را تجربه می کند، درک کند. آنها به صورت فطری یادگیری را هدفمند و با ارزش می دانند و این مسئله تا حدودی، نوعی غریزۀ وابسته به بقا است. برای مثال خوردن موجودات کوچک توسط موجودات بزرگتر به معنی تفاوت بین مرگ و زندگی یا همان تنازع بقاست. این مسئله برای بعضی ها در برگیرندۀ جتجو برای معنا در طبیعت جهان آفرینش است و برای بعضی دیگر، نیاز به درک این مسئله است که چرا از آنها خواسته می شود تا فعالیت خاصی را کامل کنند یا به سوال خاصی جواب دهند. وقتی که معلمان هدف های یادگیری را با دانش آموزان در میان می گذارند، نه تنها از آ«ها می خواهند که کاری را انجام دهند، بلکه نیاز به ادراک و معنا نیز می تواند به عنوان بخشی از فعالیت آنها تلقی شود.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
وقتی با عقاید جدیدی روبه رو می شویم، تلاش می کنیم تا حد امکان آنها را با دانش قبلی و تجاربی که با آنها به نوعی مرتبط هستند، پیوند دهیم. این مسئله برگرفته از عقاید ساختن گرایان شناختی در مورد حافظۀ انسان است. نظریۀ طرحواره، حاکی از آن است که اطلاعات جدید با اطلاعات مشابه موجود در ساخت شناختی پیوند می یابد. اگر بازیابی اطلاعات، دانش و تجارب قبلی مرتبط با موضوع مورد یادگیری، مشکل باشد؛ در این صورت یادگیری مطالب جدید به خوبی صورت نمی گیرد. دانش قبلی( بویژه فعال سازی آن) برای یادگیری جدید از اهمیت زیادی برخوردار است. پیوندها بین طرحواره های موجود با اطلاعات جدید و به عبارتی دیگر استفاده از طرحواره ها برای یکپارچه کردن دانش های جدید با طرحواره، فرایند الگو سازی را تسهیل می کند در نتیجه یادگیری اثر بخش می شود. فعال سازی دانش قبلی، یک گام اساسی در جهت ساختن دانش و یادگیری جدید است. به نظر می رسد مغز در مقابل پذیرش مفاهیم غیر معنی دار مقاومت می کند. در واقع ملاک جداسازی اطلاعات مرتبط، آن چیزی است که برای یادگیرنده معنی دار باشد. یعنی آن چیزی را که یادگیرنده می تواند آن را به دانش قبلی خود پیوند دهد، اطلاعات مرتبط ، و آنچه که پیوند آنها با دانش های قبلی مشکل باشد، اطلاعات غیر مرتبط به شمار می آید.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
اگر فردی به هر دلیلی دارای ناآرامی هیجانی باشد، به احتمال زیاد قادر نخواهد بود تا در یادگیری عملکرد مناسبی داشته باشد. معلمان با هوش، به جو هیجانی کلاس درس توجه زیادی می کنند؛ اما آنچه که حائز اهمیت است ، این است که معلم باید اطمینان حاصل کند که ماهیت کلاس درس و روش های آموزشی نباید به ناآرامی هیجانی برای دانش آموزان منجر شود.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
هر مغزی به طور همزمان جزها کل ها را درک و خلق می کند
بررسی مغز تحت عنوان دو نیمکرۀ راست و چپ، روشی است برای تقسیم فعالیت های یادگیری به کلامی و دیداری، تحلیلی و کلی و منطقی و خلاقانه. معلمان موفق کسانی هستند که دانش آموزان را در فعالیت هایی درگیر می کنند که هر دو نیمکرۀ راست و چپ را به کار گیرند. به عنوان مثال کاربرد هنر در درس های ریاضی و یا کاربرد موسیقی برای کمک به درک اصول علمی است. در بعضی از کلاس های درس به منظور به کارگیری جنبه های مختلف ساختار و کارکردهای مغز، از روش های تلفیقی استفاده می شود. استفاده ازاین روش ها در یادگیری می تواند به تعامل و ارتباط بین نیمکرۀ راست و چپ مغز کمک کند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
یادگیری هم توجه عمیقی و هم توجه سطحی را در بر می گیرد
مغز اطلاعات را به صورت مستقیم دریافت می کند و همچنین قادر است به آنچه که تحت عنوان افکار جانبی معروف است، توجه کند. افکار جانبی همان چیزی است که از آن به عنوان علائم پیرامونی نام می برند. این افکار جانبی گاهی اوقات بسیار نیرومند بوده و حتی می توانند هدف اصلی تدریس را تحت تاثیر قرار داده و آن را کمرنگ جلوه دهند. البته می توان در موقعیت تدریس و به طور همزمان ، هم نکات اصلی موضوع تدریس و هم رویدادهای پیرامونی را مورد توجه قرار داد. این مسئله بیان کنندۀ این واقعیت است که در هر کلاس درس، گاهی اوقات رویدادهای پیرامونی یا جانبی می توانند بر حسب توجهی که دانش آموزان به آن دارند، اهداف و فعالیت های اصلی را با مشکل مواجه کنند. علائم پیرامونی همچنین می تواند در بر گیرندۀ پیام های پنهانی باشد که معلم به صورت ناخواسته و از طریق زبان بدن آن را به کلاس درس انتقال می دهد.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
بررسی این که چه حقایقی باید یاد گرفته شوند و یا دانش های جدیدی باید کسب شوند، به صورت سطحی ، کار نسبتا ساده ای به نظر می رسد. اما در طول انجام دادن یک فعالیت یادگیری، بررسی و ارزیابی عمیق، کار دشواری است. لازم به ذکر است که نه تنها در هنگام یادگیری، بلکه تقریبا در اکثر اوقات پردازش های ناخودآگاه زیادی در مغز اتفاق می افتد. معمولا این مسئله زمانی رخ می دهد که تلاش و فعالیت ذهنی آگاهانه ای در جریان باشد.
برقراری ارتباط بین افکار و ادراکات جدید، فعالیتی زمان بر بوده و فهم این افکار و عقاید معمولا نیازمند زمان کافی برای تامل بر روی آنهاست. تامل بر روی فعالیت های جدید زمانی صورت می گیرد که بین این فعالیت ها ارتباط برقرار شود و همچنین بعضی از فعالیت های مهم که ناخودآگاه هستند، به سطح آگاهی آورده شوند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
فعالیت انجام شده به وسیلۀ اسکیبل و دیاموند، در دهۀ 1980 بینش جدیدی را مبنی بر این که مغز قادر به رشد و تولید پیوندهای فیزیکی است، به وجود آورد. در گذشته عقیده بر این بود که ساختار مغز ثابت بوده و رشد پیوندهای فیزیکی در آن غیر ممکن است.
اسکیبل و دیاموند، قابلیت رشد شبکه های ارتباطی عصبی و پیوندهای بین آنها را تحت عنوان آتش بازی دندریتی، نام می برند. این مسئله اشاره دارد به عقیده ای که دندریت ها - فیزیکی اما میکروسکوپی هستند و شاخه های عصبی در مغزند که حرکت تکانه های عصبی را کنترل می کنند- این توانایی را دارند که به سرعت و به طرز شگفت آوری رشد کرده و الگوهای جدید و پیچیده ای از پیوندهای عصبی را به وجود آورند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
چالش، یادگیری پیچیده را افزایش می دهد، اما تهدید آن را بازداری می کند
برای بسیاری از معلمان مفهوم ناهمسان سازی، به عنوان یک عنصر اساسی در فعالیت های آنها مطرح است. ناهمسان سازی، به معنی تنظیم فعالیت در سطح دشواری مناسبی برای یادگیرندگان است. بنا به نظریه و عقاید پیاژه و ویگوتسکی، اگر موضوع مورد یادگیری بسیار مشکل یا بسیار ساده باشد، یادگیری به شکل مناسبی صورت نمی گیرد. یادگیری مغز محور نیز این عقیده را تایید می کند. بر این اساس در صورتی که موضوع مورد یادگیری پایین تر از سطح رشد مغز باشد، یادگیرندگان انگیزۀ کافی برای یادگیری آن نخواهند داشت. همچنین اگر موضوع دقیقا منطبق با سطح رشد مغز ، یا به عبارتی منطبق با منطقۀ آسایش باشد و یادگیرندگان را مورد چالش قرار ندهد، در این صورت هم یادگیری به شکل موثری اتفاق نمی افتد. اما اگر موضوع مورد یادگیری کمی بالاتر از سطح رشد موجود باشد، مغز یادگیرندگان را مورد چالش قرار می دهد و آنها را به درگیری با فعالیت ها ترغیب می کند. این مسئله همان چیزی است که ویگوتسکی از آن به عنوان منطقۀ جانبی رشد نام می برد. مفهوم هراس نیز با حالت هیجانی یادگیرنده در ارتباط است. اگر در زمان یادگیری، یادگیرنده با اضطراب و دلهره مواجه باشد، نمی تواند عملکرد مناسبی را از خود نشان دهد و یادگیری نیز به شکل مناسبی اتفاق نمی افتد. بنابر این، می توان گفت که حتی در پایین ترین سطح دشواری، اگر یادگیرنده در موقعیتی قرار گیرد که یادگیری او ت.وام با فشار روانی منفی باشد، یادگیری به خوبی صورت نمی گیرد.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
در طول سال های متمادی نظریه های مختلفی در مورد ساختار و شکل حافظه بلند مدت و کوتاه مدت وجود داشته است. بر اساس مطالعات صورت گرفته می توان دو نوع حافظه طبقه ای - مکانی و حافظه فضایی - خود زیست نامه ای اشاره کرد. حافظۀ طبقه ای - مکانی به وسیلۀ پاداش و تنبیه برانگیخته می شود، یادآوری در آن وابسته به پیوندهای خاص نیست و اغلب اطلاعات نامرتبط به شکل تصادفی قابل دسترسی هستند. حافظۀ فضایی - خود زیست نامه ای بیشتر با پیوندها و تداعی های بین رویدادهای مختلف در ارتباط است. در این حافظه، یادآوری به صورت آنی اتفاق می افتد و بیش از هر چیز دیگری، متکی بر پیوندهای منطقی است که در زمان رویدادها تشکیل می شوند.
این دو نوع حافظه به دانش آموزان کمک می کنند تا تجارب خود را ثبت کرده و آنها را بر حسب اهمیت شان همراه با جزئیات مربوطه به شکل متفاوت ذخیره و طبقه بندی می کنند. معلمان می توانند از طریق سازماندهی فعالیت ها در بخش های معنی دار، طرح افکار و ایده ها در زمینه و بافت خود و توجه به سبک های یادگیری و هوش های چندگانه در فعالیت های کلاس درس، هر دو نوع حافظه را به کار گیرند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
همان طور که می دانیم افراد از جهات مختلف با هم تفاوت دارند. بخشی از این تفاوت ها ناشی از تجربیات متفاوتی است که آنها داشته اند. اما بخش دیگری از این تفاوت ها با ساختار و ترکیب مغز افراد در ارتباط است. همچنین گفته شده است که افراد مختلف در موقعیت های کم و بیش یکسان، الگوهای ارتباطی مختلفی را می سازند که این مسئله مستقیما با شکل گیری طرحواره و این حقیقت که یادگیری جدید بر مبنای آنچه که هم اکنون در ساختار شناختی افراد وجود دارد، مرتبط است. برخی از یادگیرندگان ممکن است به منظور سازماندهی یادگیری خود، پشتیبانی هایی را دریافت کنند که این پشتیبانی ها از طریق نقشه های کاری متناسب و روش های جایگزین صورت می گیرد. این مسئله در نهایت منجر به رشد و گسترش نگرش ها و رفتارهای یادگیرندگان می شود.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
مغز شما از 150 میلیون سلول مغزی مرتبط به هم ساخته شده است و مجموعۀ آنها رشته های عصبی را تشکیل می دهند که تکانه های عصبی ( همان اعمال و تفکرتان و ...) در آن جریان دارد.
هر چقدر در انجام فعالیت های مغز چپ و راست از حواس بیشتری استفاده کنید، بین سلول های مغزتان ارتباطات بیشتری برقرار می شود؛ رشته های عصبی قویتر می شوند؛ یادآوری و تفکرتان سریعتر می شود. دور تا دور رشته های عصبی را ماده ای به نام میلین پوشانده است.
مغز شما همانند نقشۀ مارهای ارتباطی یک کامپیوتر عظیم است.
هر چقدر ارتباطات و مدارها قویتر باشند، راه های بیشتری را برای جریان اطلاعات در اختیار خواهید داشت.
شما توانایی برقراری بیش از 10 تریلیون ارتباط را دارید، اما در زندگی روزمره خیلی کم( حدود 10 درصد) از توانایی علمی مغزتان استفاده می کنید.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
مغز شما هوشمندی بسیار بالایی دارد. دانستن این که مغزتان چگونه کار می کند، برای هر موفقیتی ضرورت دارد. به همین منظور در زیر بخش های مغز و عملکرد آن مورد بحث قرار گرفته است:
مغز پیشین: عملکردهای اساسی زندگی مانند نفس کشیدن، تپش قلب، خواب، و ساعت زیستی بدنتان را کنترل می کند. داشتن فشار روانی، خستگی و غذا خوردن، می تواند تاثیر جدی بر روی عملکرد مغزتان بگذارد. زیرا، این عوامل به طور مستقیم بر نحوۀ مقابلۀ شما با شرایط پیش آمده تاثیر دارد و توانایی تان را برای یادگیری کاهش می دهند.
مغز میانی: هیجان ها، خلق ها، احساس ها، و حافظۀ بلند مدت را کنترل می کند. البته شما برای یادگیری سریعتر، نیاز به نگرش مثبت، احساس شادی ، و اعتماد به نفس و داشتن هدف دارید.
مغز متفکر: همان مغز هوشمند ( مادۀ خاکستری) شماست. این بخش به دو نیمکرۀ چپ ( علمی ) و راست ( خلاقیت) تقسیم می شود. نیکرۀ راست با فعالیت هایی مانند رنگ، تصویر، اشکال، تجسم فضایی، الگوریتم، معنابخشی، آزمایش کردن سر و کار دارد و عمدتا نگاه کل گرایانه به رویدادها را ترجیح می دهد. نیکرۀ چپ با فعالیت هایی مانند ترتیب، توالی، منطق، اعداد، لغات و زبان سر و کار دارد و فعالیت های مربوط به یادگیری و رویکرد طبیعی را ترجیح می دهد.
فعال بودن هر دو نیمکرۀ مغز شما به طور همزمان در یک دورۀ فعالیت، منجر به دو برابر شدن ظرفیت حافظه تان در حداقل زمان می شود؛ و همین امر به تسریع دریافت داده ها توسط حافظۀ بلند مدت، منجر می شود.
فکر می کنید کدام نیمکرۀ مغزتان قویتر است؟
کدام یک از نیمکره ها را ترجیح می دهید؟
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
یادگیری از طریق تکانه های الکتریکی ناشی از تکانش عصبی صورت می گیرد. همان طور که بعضی چیزها را به خوبی یاد می گیرید، ارتباط بین سلول های عصبی مربوط به آن فعالیت ها نیز قویتر و تقویت می شوند. کل بدن ما را شبکۀ ارتباطی عصبی فرا گرفته و از طریق ناقل های عصبی هدایت و کنترل می شوند. این شبکۀ ارتباطی( ناقل های عصبی ) اطلاعات را متناسب با هر گیرندۀ عصبی انتخاب و منتقل می کنند. تاکنون 70 ناقل عصبی را کشف کرده ایم. این ناقل های شیمیایی بر تمام فعالیت ارگان های بدن مانند قلب، طحال، غدۀ تیموس، مغز استخوان، غده های لنفاوی، ستون فقرات و حتی معده اثر می گذارند. پس مراقب بدنتان باشید تا بدنتان نیز مراقب مغز شما باشد.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
انگیزه، نیروی مثبتی است که ما را به سوی دستیابی به هدفمان سوق می دهد؛ رفتارمان را تغییر می دهد؛ و قالب های ذهنی منفی مان را می شکند. کم بودن انگیزه، اغلب با عتماد به نفس پایین، نداشتن احساس خوب دربارۀ خودمان، ترس از شکست و تلقین منفی ارتباط دارد.
انگیزه ترکیبی است از:
سائق درونی و عزم قوی
حس توانمندی و آمادگی برای انجام تکلیف
داشتن یک دلیل یت هدف برای انجام دادن آن
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
مغز حدود 40 درصد اکسیژن و خون شما را مصرف می کند. بازی، پیاده روی، شنا، یا هر نوع حرکات موزون نه تنها بدن شما را متناسب می کند، بلکه به واسطۀ آن مغزتان نیز تناسب بیشتری می یابد و منجر به کارکرد بهتر آن می شود. بنابر این،ورزش:
- نقش اساسی در یادگیری دارد و باعث می شود که شبکۀ ارتباطی مغز فعال تر شود.
- معمولا جریان خون را به سمت مغز افزایش می دهد و منجر به افزایش گردش عمومی خون می شود.
- تعداد ارتباطات بین سلول های مغز را بیشتر می کند.
-ارتباط بین نیمکرۀ چپ و راست را افزایش می دهد.
-یادگیری جدید را در حافظۀ حرکتی، کدگذاری می کند.
-بدن و ذهن را یکپارچه می کند، به ویژه وقتی تحرک زیاد باشد.
-تنش و فشار را بر طرف می کند
-فشار روانی و زمینه های بیماری را کاهش می دهد.
-تنفس کنترل شده و اکسیژن بیشتری را به مغز می آورد؛ در نتیجه، تفکر را تسریع می کند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
با انجام این تمرینات، گیرایی مغزتان را برای یادگیری بیشتر کنید.
حرکت بدنی، عملکرد مغز را تحریک می کند و کمک می کند دو نیمکرۀ مغز با هم مرتبط شوند. شما احساس آرامش بیشتری کرده و احساسات منفی تان احتمالا کاهش خواهد یافت.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
دو نیمکره را به هم وصل کنید. نیمکرۀ چپ شما سمت راست و نیمکرۀ راست، سمت چپ بدنتان را کنترل می کنند. قبل از شروع ورزش، بدنتان را گرم کنید. روی یک نقطه بایستید، در حالی که دست راست را همراه با پای چپ حرکت می دهید و بر عکس. این عمل ، خون و جریان الکتریسیته را در نیمکرهای مغزتان زیاد می کند.
امتیاز: 0.00
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از
صفحه قبلی
اقدام کنید.
تلاش کنید تصویرها را روی آینه با هر دو دست بکشید. با هر دو دست تان به طور همزمان خط خطی کنید یا تمرینات آکروبات بازی را انجام دهید. از این طریق در می یابید که سریعتر می توانید تمرکز کنید. می توانید بین کنش و واکنش عمومی بدنتان ارتباط برقرار کنید. در این حالت کنش و واکنش عمومی بدنتان سریعتر می شود. زیرا، دو نیمکرۀ مغزتان را به طور همزمان هوشیار ( بیدار ) کرده اید.
امتیاز: 0.00
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!