منو
 کاربر Online
790 کاربر online
 : باشگاه دانش آموزی
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   ناشناس   در :  یکشنبه 28 خرداد 1385 [15:07 ]
  تابحال شده؟
 

سلام به همگی
من میخواستم سوالی بپرسم؟!اونم اینه که:
اگر شما(خدای نکرده ،بعد از هزارسال زندگی)می مردین وبعد خدا عمر دوباره بهتون میداد (با این عمر تازه )چه کار میکردین؟
تا بحال به این موضوع فکر کردین؟
ازتون میخوام من رو راهنمایی کنید.چون واقعا برام سوالیه؟!؟!؟

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline مریم اعتصامی 3 ستاره ها ارسال ها: 441   در :  یکشنبه 28 خرداد 1385 [15:16 ]
  واضحه!
 

سلام
خب این واضحه از اون به بعد مثل فرشته ها زندگی میکردیم!mrgreenwink

  امتیاز: 0.00     
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline شیرین حسینی 2 ستاره ها ارسال ها: 28   در :  یکشنبه 28 خرداد 1385 [18:51 ]
  طنز اجتماعی :
 

« دان هرالد» کاریکاتوریست وطنز نویس امریکایی، در سال 1268 ه.ش درایالت «ایندیانا» متولد شد.در سال 1345ه. ش از دنیا رفت.
دان هرالد کتابها ونوشته های زیادی دارد، اما قطعه کوتاهش اگر عمر دوباره داشتم . . . . اورا درجهان معروف کرد. این قطعه زیبا رابرای آشنایی ولذت بردن وبه ویژه اندیشیدن برایتان در نظر گرفته ام وامیدوارم واقعا درباره اش بیندیشید وازآن لذت ببرید.
اگر عمر دوباره داشتم:
می کوشیدم که اشتباهات بیشتری مرتکب شوم.
 همه چیزرا آسان می گرفتم.
 ازآنچه ازعمر اولم بودم، ابله تر می شدم.
 کمتربرای بهداشت وسواس به خرج می دادم.
 فقط شماراندکی ازرویدادهای جهان راجدی می گرفتم.
 بیشتر به مسافرت می رفتم.
 از کوههای زیادی بالا می رفتم ودر رودخانه هایبیشتری شنا می کردم.
 بستنی بیشتری می خوردم واسفناج کمتر.
 مشکلات واقعی بیشتری می داشتم ومشکلات واهی کمتر، (آخر ببینید من ازاون آدمهایی بودم که بسیار محافظانه وخیلی عاقلانه زندگی کرده ام. ساعت به ساعت، روز به روز. اوه البته، من هم لحظات سرخوشی داشته ام. اما اگه عمر دوباره داشتم، ازاین لحظات خوش بیشتر داشتم.
 من هرگز جایی بدون دماسنج .شیشه دارویی وقرقره وپالتوی بارانی وچتر نجات نمی روم، اگرعمر دوباره داشتم سبکتر سفر می کردم.
 اگر عمر دوباره داشتم وقت بهار زودتر پابرهنه راه می رفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم.
 ازمدرسه بیشتر جیم می شدم.
 گلوله های بیشتری به معلم هایم پرتاب می کردم.
 سگهای بیشتری به خانه می آوردم.
 دیرتر به رختخواب می رفتم و می خوابیدم.
 بیشتر عاشق مردم می شدم.
 بیشتر به ماهیگیری می رفتم.
 پایکوبی ودست افشانی بیشتری می کردم.
 بیشتر سوار چرخ وفلک می شدم وبه سیرک می رفتم.
 در روزگاری که همگان وقت وعمرشان راوقف بررسی وخامت اوضاع می کنند، من برپا می شدم وبه ستایش سهل وآسانتر گرفتن اوضاع می پرداختم. زیرا من با «ویل دورانت» موافقم که می گوید: «شادی از خرد عاقلتر است.»
 اگر عمر دوباره داشتم، گل مینا ازچمنزارها بیشتر می چیدم!!! .


  امتیاز: 0.00    نمایش یاسخ های این پست