وجه تسمیه اصفهان


شهر اصفهان ، مرکز شهرستان استان اصفهان ، با پهنه‌ای حدود دویست و پنجاه کیلومترمربع ، در دل فلات ایران قرار دارد .

شهر اصفهان از روزگاران کهن تا کنون به نامهای : آپادانا ، آصف‌هان ، اسباهان ، اسبهان ، اسپاتنا ، اسپادنا ، اسپاهان ، آسپدان ، اسپدانه ، اسپهان ، اسپینر ، اسفاهان ، اسفهان ، اصباهان ، اصبهان ، اصپدانه ، اصفاهان ، اصفهان ، اصفهانک ، انزان ، بسفاهان ، پارتاک ، پارک ، پاری ، پاریتاکن ، پرتیکان ، جی ، دارالیهودی ، رشورجی ، سپاهان ، سپانه ، شهرستان ، صفاهان ، صفاهون ، گابا ، گابیان ، گابیه ، گبی ، گی ، نصف جهان و یهودیه سرشناس بوده است .

بیشتر نویسندگان بر این باورند که چون این ناحیه پیش از اسلام ، به ویژه در دوران ساسانیان ، مرکز گردآمدن سپاه بود و سپاهیان مناطق جنوبی ایران ، مانند :
کرمان ، فارس ، خوزستان ، سیستان و ... در این ناحیه گرد آمده و به سوی محل نبرد حرکت می‌کردند ، آنجا را « اسپهان » گفته ، سپس عربی شده و به صورت « اصفهان » درآمده است .

این شهر دارای واژگان کهنتری است که با نام کنونی آن ، هیچ گونه پیوندی ندارد ، مانند :انزان ، گابیان ، گابیه ، جی ، گبی ، گی ، گابا .

یاقوت حموی ، می‌نویسد :
« اصفهان یا اسپهان از کلیه اسباه است که به معنی سپاه و سگ می‌باشد . »

استاد پورداود ، می‌گوید :
« ارزش این وجه اشتقاق فقط در این است که می‌رساند در لهجه قدیم اصفهانی ، اسباه به معنی سگ نیز بوده است »
پورداود یادآور شده است که بطلمیوس ، جغرافیانگار سده دوم میلادی ، نام این شهر را « اسپدان » نگاشته ، سپس می‌گوید واژه اصفهان روی اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معنی ارتش و هان اسم مکان ، یعنی جای سپاه است .

نویسنده کتاب حدودالعالم از این شهر به نام « سپاهان » یاد کرده ، می‌گوید :
« سپاهان شهری عظیم است و آن دو شهر است : یکی را جهودان خوانند و یکی را شهرستان و در هر دو منبر نهاده‌اند ...»

محمد حسین بن خلف تبریزی ، درباره نام اصفهان ، نوشته است :
« اصباهان ، معرب اسپاهان است و آن شهری است مشهور در عراق و نام اصلی او این است . و نام مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی و آن را اصفهانک نیز خوانند .»

در کتیبه‌های پارسی هخامنشی، انزان شامل ناحیه اصفهان بوده و پیش از کورش ، مرکز قدرت هخامنشیاندر این ناحیه بوده و پس از کورش انزان به گابیان تبدیل یافته و استرابن هم آن را به همین نام خوانده است و گابیان رفته رفته به جی تغییر یافت .

هرتسفلد نگاشته است :
اصفهان نام بلوکی از ولایت پریت کان و نام شهر « گبی » بوده است . گبی بعدها « گی » و سپس عربی شد و به « جی » تبدیل یافت .

در سده 2 میلادی ، نام گبی و اسپدانا در نقشه بطلمیوس دیده می‌شود . وی « اسپدانا »ی پارسی زمان هخامنشی را از کتاب ارتستنس ، مدیر کتابخانه اسکندر مقدونی برداشته بود. در یک نقشه جهان نما که 100 سال پیش از بطلمیوس ترسیم شده است ، این نام به صورت ساسانی « سپانه » یعنی سپاهان نگاشته شده و معنی آن ، جای لشکریان است .

اسکندر مقدونی هنگام دنبال کردن داریوش هخامنشی به پارتاک یا پارک یاگی آمد و آن را گشود و اکسازر را که والی شوش بود به حکومت پارتاک گمارد . تاریخ نگاران پیشین ، پارتاک را پاریتاکن نامیده‌اند که به پارسی آن روزی پرتیکان می‌گفتند و امروز فریدن می‌خوانند . پرتیکان به تمامی ناحیه اصفهان اطلاق می‌شده است .

مفضل سعدبن حسین مافروخی اصفهانی ، نویسنده کتاب محاسن اصفهان درباره نام اصفهان ، می‌نویسد :
« ... و همچنین گفته‌اند که اصل لفظ نام اصفهان ، اسفاهان بود ، چرا که در ایام فرس ، گودرزبن گشواد بر آن مستولی و مالک بود و هر وقت که پای اقتدار در رکاب استظهار آوردی هشتاد پسر صلبی او با او سوار گشتند ، همه سواران جنگی فرزانه و جملگی دلاوران فرهنگی مردانه زیارت بر احفاد و اشیاع و عباد و اتباع چون سوار می‌شدند مردم می‌گفتند اسفاهان ، یعنی لشکر ، تداول کلام ، عوام اصفهان را بدان نام نهاد . »

مافروخی بار دیگر سخن از سپاه و سپاهیگیری به میان آورده ، می‌گوید : « ... در روایت است که اردشیر بابکان گفت هرگز هیچ ملکی بر غلبه و استیلا هیج ملک قدرت نداشت تا اصفهانیان مدد بنمودند و پرویز گفت کار ملک بر ما قرار نگرفت الا به معاونت مدد اهل اصفهان و انوشیروان لشکر و سپاه اصفهان را بر تمامیت لشکرهای جهان تفصیل داد و از میان ایشان اهل فریدن را اختیار کرد .»

ابن اثیر در کتاب اللباب می‌نویسد :
« اصفهان به کسر اول یا فتح آن شهر بلاد جبال است و آن را از آن جهت اصفهان گفته‌اند که معرف سپاهان است و سپاه به معنی لشکر و هان علامت جمع است و اینجا محل تجمع سپاه اکاسره بوده است .»

حمزه اصفهانی بر این باور بود که واژه اصفهان یا اسپاهان از سپاه گرفته شده که در فارسی به معنی قشون و سگ است . لاکهارت نیز بر این باور بود که از روزگار پارتها ، واژه اسپاهان به این ناحیه اطلاق شده است .

گفتار بالا می‌رساند که این نام با سپاه و سپاهیگری بستگی داشته است و شاید چنین نقشی را « جی » به عهده داشته است نه « یهودیه » که گسترش آن ، اصفهان کنونی را به وجود آورده است . واژه سپاه در پارسی باستان به معنی اسب نیز آمده است ، زیرا اسب جزو کار سپاه بوده است چنانکه یاقوت حموی ، می‌گوید سپاه برابر اسب است و همین اصفهان را جایگاه سپاهیان دانسته است . در نزد آریاییها باارزش و محترم بوده است و بسیاری از بزرگران و نام‌آوران ایرانی به نام اسب نامگذاری می‌شده‌اند ، مانند : گشتاسب ، لهراسب و جاماسب ، که همه این نامها واژه اسب دارند .

اصفهان در زمان خلافت عمر به دست عربها افتاد و تا دو سه سده حاکمانی از سوی خلفا در آن فرمانروایی می‌کردند . در دوران آل بویه و سلجوقیان پایتخت بود . پس از سلجوقیان تا دوران صفویه نیز پایتخت ایران بود ، ولی در اواخر دوران صفوی دستخوش کشتار ، چپاول و خرابی شد .

اصفهان در حمله مغول و تیمورلنگ خسارتهای زیادی دید . تیمور لنگ از هفتاد هزار سربریده مردم این شهر ، مناره‌ای برپا کرد و به گفته نویسنده کتاب حبیب السیر ، در اصفهان جز زنده رود ، کسی زنده نماند . از دوران افشاریه و زندیه در اصفهان آثار مهمی نمانده است ، ولی در زمان قاجاریه به کوشش مردان خیر چند بنای قابل توجه ایجاد شد .






تعداد بازدید ها: 36701