کندی،
فلسفه را "صورت علم به حقایق اشیاء به قدر طاقت انسان" و
فلسفه اولی«مابعدالطبیعه) را "علم به حقیقت اول که
علت هر حقیقتی است"، تعریف می نماید.
او فلسفه را شریف ترین و برترین
علوم می داند که تحصیل آن بر هر متفکری واجب است؛ و شریفترین قسم فلسفه نیز در نظر او، علم به
ذات احدیت
خداوند) می باشد.
او در مورد
ضرورت فلسفه می گوید:
"هیچ کس نمی تواند ضرورت چنین جستجویی را انکار کند؛ زیرا اگر این جستجو یعنی فلسفه را قبول کند، پس فلسفه ضروری است؛ و اگر امتناع کند، باید دلایل امتناع خود را اقامه کند و خود اقامه دلیل، به منزله ضروری بودن آن است؛(زیرا فلسفه یعنی دلیل و اقامه دلیل)"
بنابر نظر کندی، اگر فلسفه علم به حقایق اشیا باشد، بنابراین میان فلسفه و
دین اختلافی نیست و به همین دلیل می کوشد تا بین فلسفه و دین وفق دهد.
وی می گوید که:
فلسفه و دین هر دو علم به حق می باشند.
کندی در یکی از رساله هایش به قدرت
عقل اعتراف می کند که:
به جان خودم سوگند که گفتار پیغمبر راستگو (محمد صلوات الله و علیه آله) و هر چه را که از جانب باری عزوجل آورده، چون به مقیاس عقل سنجیده شوند، در خور پذیرش می باشند؛ و جز کسانی که از نعمت عقل بی بهره باشند به دفع و انکار آنها برنخیزند.