واپسین جنگ شاه عباس با سنان پاشا
«1014 ق / 1605 م»
سنان پاشا - چغال اوغلى - سردار عثمانى، پس از شکست خوردن از
الله وردى خان، از راه دریاچه وان به درون خاک عثمانى عقب نشینى کرد. در آنجا به گرد آوردن سپاه پرداخت و جمعى از سرداران رومى و کرد را براى حمله به ایران با سپاهى عظیم تدارک دید. در اواخر پاییز 1014 ق / نوامبر 1605 م، متوجه آذربایجان شد و در کنار شهر
سلماس اردو زد. شاه عباس با آگاه شدن از تهاجم جدید ترکان، نخست به شهر خوى رفت و فرمان داد تا مردم دهکدهها و آبادیها، از سر راه سپاه عثمانى دور شوند و به داخل آذربایجان بروند. سپس چون شهرت یافته بود که سنان پاشا عزم تسخیر
اردبیل را دارد، شاه ایران از خوى به مرند رفت تا در آنجا جلوى پیشرفت سپاه عثمانى را سد کند.
شاه عباس، بار دیگر الله وردى خان امیرالامراى فارس را با جمعى از سرداران صفوى مانند
ذوالفقار خان و امیر گونه خان - حکمران ایروان - مأمور جلوگیرى از پیشروى سپاهیان ترک کرد. اما چون از کثرت سپاه سنان پاشا که بالغ بر یکصد هزار تن بود، مطلع شد، در جنگ مردد شد و ترجیح مىداد که به تبریز عقب نشینى کند؛ اما سرداران سپاهش، مانند الله وردى خان و قرچقاى بیگ رئیس تفنگچیان، با این رأى شاه مخالفت و خواهان جنگ بودند. شاه در این باره با زینب بیگم، عمه خویش، که بانویى هوشمند و دلیر و صاحب رأى و پیوسته با اردوى شاهى همراه بود، مشورت کرد. زینب بیگم، نظر سرداران را تأیید و شاه را تشویق به نبرد کرد و به او توصیه نمود که از کثرت سپاهیان دشمن به هراس نیفتد، چنانکه اجدادش شاه اسماعیل اول و
شاه طهماسب اول چنین کردند. شاه عباس چون دریافت که هیچکس حتى زنان اردو با تصمیم او موافق نیستند، «سرداران را گرد خود آورد و بدیشان گفت که بامداد روز دیگر براى جنگ آماده باشند .... / سفرنامه آنتونیو دوگوهآ، صص 290 تا 291» و گفت: «به هر کجا که او بگوید خواهد رفت / مرجع پیشین».
اتفاقا" در جنگى که میان سپاه الله وردى خان و همراهان وى با قواى عثمانى درگرفت، همانگونه که
زینب بیگم پیش بینى کرده بود، به سبب از جان گذشتگى و جسارت و دلیرى سران و سپاهیان ایران، شکست در سپاه ترک افتاد، و اردوى عثمانى در اندک مدتى در هم شکسته و پراکنده شد. چغال اوغلى ناگزیر بار دیگر راه فرار در پیش گرفت و غنایم بسیار به دست ایرانیان افتاد. بسیارى از سرداران بزرگ ترک هم یا کشته یا اسیر شدند. از جمله اسیران نامدار، یکى على پاشا - حکمران ادرنه - بود که به فرمان شاه عباس او را گردن زدند و سرش را به
گرجستان فرستادند؛ زیرا این سردار در جنگهاى پیشین، سیمون خان - حکمران گرجستان را اسیر کرده بود. على پاشا حکمران
تفلیس؛ صفر پاشا فرمانرواى اورفه، کوسه صفر پاشاى جزیره
قبرس و
طرابلس و پسر
قادر پاشا سازنده قلعه ایروان، جملگى به غیر از یک تن از آنان، به فرمان شاه عباس گردن زده شدند.
پس از شکست و فرار سنان پاشا، عده اى از سرداران ایرانى معتقد بودند که مىباید به تعقیب دشمن بپردازند. اما شاه عباس گفت: «.... من با کسانى که مىگریزند کارى ندارم. بگذارید بروند. زیرا من راحت رعایاى خود را بر مرگ دشمن ترجیح دارم .... / سفرنامه آنتونیو دوگوهآ». چغال اوغلى پس از فرار از ایران به وان رفت و از آنجا به دیار بکر و ارزروم شتافت و پس از چندى در این شهر خودکشى کرده است. «نیمه صفر 1016 ق / ژوئیه 1607 م».