امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:« یکی از شبهای جمعه دیدم مادرم،
فاطمه علیهاسلام، در محراب عبادت ایستاد و بدون هیچ استراحتی تا صبح به رکوع و سجود پرداخت. سپس دست به دعا برداشت؛ از مردان و زنان با ایمان اسم می برد و آنها را دعا می کرد اما هرگز برای خودش دعا نکرد.»
از او پرسیدم:« مادر جان، چرا برای خودت دعا نمی کردی و درخواستی نکردی؟»
مادرم فرمود:«
الجار ثم الدار »؛ (اول همسایگان، بعد خودمان)
فاطمه علیهاسلام عابدترین مردم بود و آن قدر نماز میخواند تا پاهای مبارکش آزرده میشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی فرمود:« دخترم، فاطمه،
بانوی زنان عالم است. او پاره تن من، نور چشمم، میوه دلم و روح مابین دو پهلوی من است. او فرشته ای است به صورت انسان. هرگاه که در محراب عبادت در پیشگاه پروردگارش میایستد، همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد، نور وجودش برای فرشتگان آسمان میدرخشد. خدای تعالی ندا میکند که ای ملائکه، به کنیز من، فاطمه، بانوی همه کنیزان، نگاه کنید که چگونه در پیشگاه من ایستاده، بدنش از ترس من به لرزه افتاده و با همهی وجودش به من رو آورده. من شما را به شهادت می گیرم که شیعیان او را از آتش
جهنم امان خواهم داد.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 43، صفحات 76 و 172.
مراجعه شود به: