ستاره دنباله‌دار بیلادومین


مقدمه

وقتی که یک دنباله‌دار ناپدید می‌شود، بر سر آن چه می‌آید؟ بر پایه سرگذشت دنباله‌دار انکه ، می‌توان احتمال داد که از آن یک هسته سخت باقی بماند. اما آیا همیشه این طور است؟ آیا در هر مورد یک هسته سخت باقی می‌ماند؟ به این پرسش در قرن نوزدهم میلادی پاسخ داده شد. در سال 1826 میلادی (1205 هجری شمسی) ویلهلم فون بیلا ، اخترشناس اتریشی ، ستاره دنباله‌داری را مشاهده کرد و هر شب مکان آن را در آسمان بررسی کرد. بیلا از مسیری که این ستاره دنباله‌دار در آسمان می‌پیمود نتیجه گرفت که مدار آن یک بیضی کوچک است، البته نه به کوچکی مدار دنباله دار انکه.



تصویر

مشخصه‌های ستاره

محاسبه‌های بیلا نشان داد که این دنباله‌دار هر 8/6 سال یک بار به نزدیکی خورشید می‌رسد. بنابراین ، بایستی پیش از آن نیز در همین فاصله‌های زمانی به خورشید نزدیک شده باشد. در واقع دنباله‌داری که در سال 1772 کشف شد بایستی همان شیئی باشد که اکنون به دنباله‌دار بیلا مشهور است. دنباله‌دار بیلا دومین دنباله‌داری است که زمان یک دور گردش آن کوتاه است و مدارش محاسبه شد. این دنباله‌دار نیز مانند دنباله‌دار انکه در فاصله‌های زمانی محاسبه شده به نزدیکی خورشید باز می‌گشت. حتی یکی از اخترشناسان محاسبه‌ها را از بیلا دقیقتر انجام داد و پیش بینی کرد که این دنباله دار در روز 27 نوامبر 1832 میلادی (6 آبان 1211 شمسی) به نزدیکترین فاصله از خورشید خواهد رسید. پیش بینی او حتی در مورد روز نیز درست بود. پس از آن ستاره دنباله‌دار بیلا بار دیگر ، در سال 1839 میلادی (1218 هجری شمسی) ، مشاهده شد.

اما در آن سال موقعیت زمین و دنباله‌دار طوری بود که این شیء پیوسته در فاصله بسیار نزدیکی از خورشید به نظر می‌رسید. در چنین شرایطی دنباله‌دار کم نور به نظر می‌رسید و به خوبی دیده نمی‌شد. اما این برای اخترشناسان اهمیتی نداشت، زیرا می‌دانستند که دنباله‌دار بیلا بار دیگر در فوریه 1846 میلادی (بهمن 1224 شمسی) پدیدار و به آسانی دیده خواهد شد. این دنباله‌دار در زمان پیش بینی شده پدیدار شد.

اما این بار شکل ظاهری دنباله‌دار با گذشته تفاوت داشت. متیوفانتین موری ، دانشمند آمریکایی ، دریافت که در پی دنباله‌دار بیلا ، دنباله‌دار کم نورتری هم در حرکت است. این دو دنباله‌دار در پی هم به خورشید نزدیک می‌شدند. چه اتفاقی روی داده بود. شاید مقدار زیادی از ماده این دنباله‌دار در بازگشت سال 1839 میلادی که دیده نمی‌شد به سبب گرم شدن زیاد از آن جدا شده باشد و به دنباله‌دار شکل دمبل داده باشد. سپس این دمبل دو قسمت شده باشد و دو دنباله‌دار بوجود آمده باشد.

در سال 1852 میلادی که این ستاره دوباره به خورشید نزدیک شد چه پیش آمد؟

در آن سال پیترو آنجلوسیکی این دو ستاره را مشاهده کرد، اما این بار کاملا از هم فاصله داشتند. چنین به نظر می‌رسید که تأثیر جاذبه ستاره‌های مجاور بر آن دو اندکی متفاوت بوده است و در نتیجه مدار آنها کاملا یکسان نمانده است. بر طبق محاسبه‌های سیکی این دو ستاره 2414000 کیلومتر از هم فاصله داشتند. بازگشت بعدی در سال 1859 میلادی بود، اما این بار نیز ستاره دنباله‌دار به هنگام سپیده دم در آسمان بود و دیده نمی‌شد. اخترشناسان ناچار شدند تا بازگشت بعدی ، یعنی تا سال 1866 میلادی که ستاره به آسانی قابل رؤیت می‌شد، صبر کنند. اما سال 1866 میلادی سپری شد و هیچ یک از دو قسمت ستاره بیلا دیده نشد و از آن زمان تا کنون نیز دیده نشده است. ستاره بیلا ناپدید شد.

دلایل امکان ناپدید شدن ستاره

سیاره مشتری در موقعیتی نبوده است که مدار آن را تغییر داده باشد. آیا ممکن است در بازگشت سال 1859 میلادی باقیمانده ماده این دنباله‌دار به سر و دم تبدیل شده باشد و اکنون چیزی بر جای نمانده باشد؟ ستاره انکه گرفتار چنین پیشامدی نشد. شاید هسته ستاره انکه سخت باشد و هسته ستاره بیلا سخت نباشد. اما آیا به راستی هیچ چیز از ستاره بیلا باقی نمانده است؟ این پرسش موضوع دیگری را مطرح می‌کند. هر چند وقت یک بار در آسمان ستارگانی می‌درخشند و به سرعت ناپدید می‌شوند. البته اینها واقعا ستاره نیستند، بلکه اشیایی هستند با جرم اندک که با جو زمین برخورد می‌کنند. به این اشیاء شهاب می‌گویند.



img/daneshnameh_up/2/2e/comet.gif

شهابها

وقتی که شهاب با سرعت زیاد وارد جو زمین می‌شود، بر اثر برخورد با هوا آن قدر گرم می‌شود که به درخشش در می آید و به صورت خط نوری درخشنده دیده می‌شود و سپس به سرعت ناپدید می‌شود. گاهی شهاب آن قدر بزرگ است که همه ماده آن ذوب نمی‌شود و مقداری از آن باقی می‌ماند و به صورت یک قطعه سنگ یا آهن به زمین می‌خورد که آنها را شهابسنگ می‌گویند. عده شهابسنگها بسیار اندک است. بیشتر شهابها بسیار کوچکند، خیلی کوچکتر از آنکه به صورت شهابسنگ به زمین برسند. ممکن است یک شهاب از نوک مداد بزرگتر نباشد، اما باز هم می‌درخشد و به صورت خطی نورانی جلو می‌کند.

شهابهای کوچک بسیار فراوانند. در واقع ، گاهی به نظر می‌آید که زمین از میان ابر بسیار بزرگ و انبوهی از این اجسام ریز می‌گذرد. این رویداد را بارش شهاب نامیده‌اند. مردم ایالات متحده امریکا ، در سال 1833 میلادی (1212 هجری شمسی) ، بارش شهابی خیره کننده‌ای را مشاهده کردند. آسمان پر از خطهای نورانی شده بود و به نظر می‌آمد که دانه‌های درشت تگرگ در حال فرود آمدن است. برخی از مردمانی که آن رویداد را مشاهده می‌کردند فکر کردند که همه ستاره‌ها در حال فرو افتادن هستند و پایان عالم فرا رسیده است. اما وقتی که بارش شهاب پایان یافت ، همه ستاره‌ها باز هم در جای خود بودند.

این اجسام کوچک در هوا می‌سوزند و بارش شهاب هر اندازه هم درشت باشد، هرگز چیزی به زمین نمی‌رسد. بارش شهاب در سال 1833 میلادی اخترشناسان را به فکر انداخت که بفهمند این توده ابری شکل اجسام ریز که هر چند وقت یک بار زمین از میان آن می‌گذرد چیست. آیا ممکن است این گونه ابرها نیز در مداری منظم به دور خورشید بگردند؟ جووانی ویرجینیو اسکیاپارلی ، اخترشناس ایتالیایی ، موضوع را مورد بررسی قرار داد. او همه اطلاعات مربوط به زمان و مکان دیده شدن بارش شهاب در آسمان را گرد آوری کرد. محاسبه‌های اسکیاپارلی در دهه 1860 میلادی نشان داد که ابرهای شهاب در مدارهایی که بیضی دراز هستند به دور خورشید می‌گردند. مدار آنها شبیه مدار دنباله‌دارهاست. آیا ممکن است میان این ابرها و ستاره‌های دنباله‌دار رابطه‌ای وجود داشته باشد؟



img/daneshnameh_up/e/e1/baresh-shahabi.jpg



پاسخ اسکیاپارلی به این پرسش مثبت بود. اطلاعات او نشان می‌داد که یک بارش شهاب معمولا در ماه اوت (مرداد) مشاهده می‌شد که آغاز آن از نقطه‌ای در صورت فلکی برشاوش بود. از این رو ، این شهابها را برشاوشی نامیده‌اند. اسکیاپارلی نشان داد که برشاوشیها در همان مدار دنباله دارتاتل سیر می کنند. این دنباله دار ، در سال 1853 میلادی ، به وسیله چارلزوسلی تاتل (Charles Wesley Tuttle) ، اخترشناس امریکایی ، کشف شد. این برشاوشی هر چهارده سال یک بار به نزدیکی خورشید می‌رسد.

از اینجا این فکر پیش آمد که دنباله‌دارها ممکن است از موادی تشکیل شده باشند که بر اثر گرمای خورشید تبخیر و به گاز تبدیل می‌شوند. در درون این ماده گازی تکه‌هایی از مواد جامد پراکنده‌اند. هنگامی که ماده گازی تبخیر می‌شود، درخشش تکه‌های جامد به چشم می‌خورد، و این تکه‌های جامد هستند که در سر و دم ستاره مشاهده می‌شوند. شاید ورود شهاب به جو زمین به سبب زیاد گرم شدن این تکه‌های جامد باشد. هر بار که دنباله‌داری از نزدیکی خورشید می‌گذرد، عده‌ای از این تکه‌های جامد از آن جدا می‌شوند و جداگانه به دور خورشید می‌گردند. کم کم این تکه‌ها در همه دنباله‌دار پراکنده می‌شوند. معمولا عده آنها در نزدیکی دنباله‌دار بیشتر از نقطه‌های دیگر مدار است. سرانجام ، هنگامی که دیگر هیچ هسته جامدی در ستاره دنباله‌دار نمی‌ماند، همه آن به ابری از ذرات تبدیل می‌شود. آیا ممکن است ستاره بیلا به همین سرنوشت دچار شده باشد؟

چشم انداز

پس از آنکه اسکیاپارلی نشان داد که برشاوشیها را ستاره تاتل به وجود می‌آورد، اخترشناسان از این دانش برای شناخت سرنوشت ستاره بیلا استفاده کردند. چون مدار این دنباله‌دار را می‌شناختند، حدس زدند که بایستی شهابها در همه آن مدار پراکنده باشند، به ویژه در نقطه‌ای که خود ستاره قبلا بوده است بایستی مجموعه متراکمی از آنها وجود داشته باشد. اخترشناسان صبر کردند تا زمین به آن نقطه از مدار دنباله‌دار برسد. اخترشناسی به نام ویس (E. Weiss) پیش بینی کرد که در 28 نوامبر 1872 میلادی (7 آذر 1251پ هجری شمسی) بارش شهاب دیده خواهد شد. پیش بینی او فقط با یک روز تفاوت درست بود و در 27 نوامبر آن سال بارش شهاب مشاهده شد. این بارش شهاب به بیلا معروف شد. چندبار دیگر نیز بارش شهاب بیلا مشاهده شد و بعد از میان رفت. ابر ذرات در مسیر مدار پخش شد، اما در هیچ نقطه‌ای آن قدر متراکم نبود که یک بارش خوب پدید آورد.

مباحث مرتبط با عنوان


تعداد بازدید ها: 19576