زبان علم و زبان دین


گاهی گفته می شود یکی از مسائلی که فیلسوفان دین را به نظریه پردازی در زمینه ی زبان دین وادار کرده است تعارض های مشهود علم و دین است:
1- مطالبی در ره آورد در زمینه کیهان شناسی آمده است که با دستاورد علم در این زمینه سازگار نیست. مثلاً عموم عالمان دین در گذشته می گفتند: زمین، محور و کیهان است و خورشید به دور آن می گردد. در حالیکه عالمان علوم جدید در کیهان شناسی می گویند: خورشید، مرکز است و زمین به دور خورشید می گردد. 2- دین باوران دربارهی انسان و چگونگی خلقت او می گفتند: انسان مستقلاً و بدون تحول انواع و تکامل آنها خلق شده است اما در زیست شناسی دانشمندی به نام داروین می گفت: انسان، حلقه ای از حلقه های تکامل موجوداتی است که پیش از او وجود داشته اند و در چرخه ی تحول تکاملی به انسان منتهی شد. به دیگر سخن، عده ای اصل را به علوم تجربی واگذار کردند و دین را از عرصه ی زندگی به کناری نهادند و برخی دین را اصل قرار دادند و به طرد و تفکیر عالمان علوم تجربی پرداختند. برای پاسخ گویی به کسانی که چنین می اندیشند پیشاپیش باید به چند اصل اهتمام کرد:
اصل یکم – زبان علم، چه علوم تجربی و طبیعی و چه علوم ریاضی، با زبان دین جمع می شود. همه باید باور داشته باشند که هم دین حق است، هم علم، اگر احیاناً تعارضی بین آنها پیدا شد، باید در پی یافتن راه هماهنگ ساختن آنها بود.
اصل دوم- همان گونه که برای رفع تعارض بین ظواهر دینی یا رفع تعارض دو دلیل ریاضی یا طبیعی، راه حلی وجود دارد که با استفاده از آن، تعارض و ناهماهنگی را حل می کنند. زیرا دلیل، ملاک قبول است و از حجیت و حرمت برخوردار است و در صورت وجود دلیل، فرقی بین دلیل نقلی و عقلی نیست گرچه ممکن است یکی مهم و دیگری مهمتر باشد. اصل سوم – تعارض بین علم و دین، از طرف سانی مطرح می شود که منبع عقلی دین را مقابل منبع نقلی آن قرار دادند و یافته های عقلی را از محدوده ی دین خارج کردند در حالیکه دین از 2 منبع استخراج می شود منبع عقل و منبع نقل. یعنی همان گونه که دلیل معتبر نقلین کاشف اراده ی الهی و حکم خداست دلیل معتبر عقلی نیز چنین است و همانگونه که دلی نقلی، همه ی آثار حجیت را به همراه دارد، دلیل عقلی نیز چنین است.


تعداد بازدید ها: 12092