ریشه قیام ناکثان و جنگ جمل


طلحه و زبیر پس از بیعت با حضرت علی علیه السلام، نزد او رفتند و گفتند:« ما با تو بیعت کردیم که در رهبری با تو شریک باشیم.»
اما امام علی سخن آنها را نپذیرفت و گفت:« شما با من بیعت کردید که مرا در وقت ناتوانی کمک کنید.»
زبیر خیال می‌کرد امام فرمانروایی عراق را به وی واگذاری می‌کند، همان طور که طلحه می‌پنداشت که حکومت یمن از آنِ او خواهد بود ولی روش امام علیه السلام در تقسیم بیت المال و نصب کسانی دیگر به اداره ولایات اسلامی، آنان را از نیل به آرزویشان محروم کرد.
به همین جهت نقشه کشیدند که از مدینه فرار کنند و دست به توطئه بر ضد امام علیه السلام بزنند. پس به امام گفتند:« به ما اجازه بده که مدینه را به قصد عُمره ترک کنیم.»
امام علیه السلام فرمود:« به بهانه‌ی عمره می‌روید اما هدف دیگری دارید.»
اما آنان سوگند یاد کردند که غیر از عُمره هدف دیگری ندارند.
امام علیه السلام فرمود:« شما در صدد نیرنگ و شکستن بیعت هستید.»
آنان سوگند خود را تکرار کردند و بار دیگر با امام علیه السلام بیعت نمودند.

وقتی طلحه و زبیر از آنجا رفتند، امام به حاضران در جلسه فرمود:« می‌بینم که آنان در فتنه‌ای کشته می‌شوند.»
برخی از حضار گفتند:« از سفر آنان جلوگیری کن.»
امام علیه السلام فرمود:« تقدیر و قضای الهی باید تحقق پذیرد.»
از سوی دیگر معاویه نامه‌ای به طلحه و زبیر نوشت و آنان را « امیرالمؤمنین» خطاب کرد و یادآور شد که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آنها مسلّط شود؛ و به آنها توصیه کرد شعارشان این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را برای گرفتن انتقام خون او دعوت می‌کنند.

منابع:

  • فروغ ولایت، ص 397 - 395

مراجعه شود به:



تعداد بازدید ها: 10912