اگر کسی بپرسد با این همه خدماتی که
عمر بن عبدالعزیز به فرزندان
فاطمه علیهاسلام کرد، چرا مورد لعن اهل آسمان هاست، در جواب باید گفت:« این موضوع بسیار دقیق و ظریفی است. نخست باید توجه کرد که اشکال عمده و اساسی غاصبین خلافت در چیست؟
اینکه شیعیان معتقدند بعد از
رسول خدا، باید
امیرالمومنین علی علیه السلام خلیفه و حاکم ممالک اسلامی میشد، تنها به این دلیل نیست که کشورگشایی بهتر شود، زکات منظمتر جمع آوری گردد، وضع معیشت مردم روبهراه باشد و امثال آن. چنین نگاهی کوته نظری و مادی گرایی است؛ زیرا اصولاً کار ائمه، هدایت انسانها به سوی هدف اصلی خلقت و عرفان حقیقی خداوند متعال است که از دست هیچکس جز آنها برنمیآید.
وقتی که
معاویه،
امام مجتبی علیه السلام را خانه نشین کند، مردم، غیرت دینی خود را از دست میدهند و خیال می کنند با خواندن نماز یا گرفتن روزه به خدا می رسند، اما مردم جاهل با رهبری مردی جاهلتر هرگز به جایی نمیرسند.
بزرگترین اشکال عمر بن عبدالعزیز همین بود که خیال می کرد اگر
امام باقر علیه السلام هم خلافت را به دست بگیرد، نمی تواند بهتر از او جامعهی مسلمین را اداره کند. او نمی دانست با غصب خلافت، راه هدایت میلیونها مسلمان را مسدود و آنها را از وصول به حقایق ایمان و علم به قرآن محروم کرده است.
گول اعمال ظاهری ای نظیر رد فدک یا اظهار ارادتهای دروغین را خوردن، شایسته افراد عاقل و فهیم نیست. اگر عمر بن عبدالعزیزها و
مأمون ها راست می گفتند و در قلبهاشان حبّ و عشق به دنیا موج نمی زد، خلافت را به ائمه اطهار و جانشینان بر حق رسول خدا می سپردند! چرا نسپردند؟
زیرا آنها می خواستند بر تخت سلطنت دنیایی خود بنشینند و شهوات نفسانی خود را ارضا کنند. حتی اگر به ظاهر نیز ظلمی به کسی نمیکردند، بزرگترین ظلم، همان غصب خلافت و سد راه معرفت مسلمانها بود که مرتکب شده بودند.
نتیجه آنکه اگر خلفای غاصب، سراسر عمر خود را به عبادت می پرداختند و شب و روز در خدمت به مردم می کوشیدند و هزاران بار
حج به جا میآوردند و ریشه فقر را از مملکت خود میزدودند و خلاصه، بهترین حاکم عادل میشدند، باز هم چون حق مسلّم اهل بیت را غصب کرده بودند، مورد لعنت خداوند و اهل آسمانها بودند و سختترین عذابها در انتظارشان میبود.
مراجعه شود به: