تهاجم فرهنگی به این معنی است که یک ملتی، بخواهد به بهانه پیشرفته نشان دادن خودش، طرز تفکر خود را به ملتی دیگر تحمیل کند تا در پرتو آن، آنها را مطیع خود گردانده و جیره خوار خود گرداند. البته در این نوع تهاجم، خوبی یا بد بودن فرهنگ یک ملتی مدنظر نمیباشد بلکه آنچه مهم است، استفاده کردن از منابع مالی و انسانی کشور مورد حمله میباشد که با بهانه الگوهای بهتر زندگی و اصلاح فرهنگی اقدام به این کار میگردد.
شاه کلید تهاجم فرهنگی
آنچه که در این نوع تهاجم نقش اصلی را بازی میکند باورها و مایههای رفتاری مردم است، یعنی اگر ملتی
روحیه صرفه جویی دارند، اگر ملتی
روحیه قناعت دارند، اگر مردمی دارای روحیه تولید میباشند نه مردمی صرفا مصرف گرا، اینها برگرفته از نوع باورهایی است که همین ملت در زندگی دارند مثلا باور اینکه
قناعت ثروتی است که هرگز تمام نمیشود. حال اگر ملتی بخواهند از بین چنین مردمانی، بازار فروش پیدا کنند ناچار هستند تا این قناعت و صرفه جویی را از بین برده و در مقابل فرهنگ مصرف را جایگزین آن کنند، برای اینکار مثلا بحث مد را پیش کشیده و در مقابل، مخالفان این کار را افرادی متحجر و عصر حجری نشان میدهند و در آخر اینکار را به جائی میرسد که یک فرد به جای اینکه مثلا دو دست کت و شلوار داشته باشد، شاید نزدیک به ده دست کت و شلوار در کمدش باشد که از هر کدام به طور میانگین شاید در طول مدت خریدشان دو بار استفاده نکرده است، چرا که مد جدیدی به بازار آمده و باید به فکر تهیه مدل جدیدی بود که این مسئله در بین زنان بسیار رواج دارد.
شناخت، واکسیناسیون فرهنگ
البته، بر کسی پشویده نیست که در شرایط کنونی، با توجه به پیشرفت ارتباطات که زندگی بدون آن قابل تصور نیست کمتر ملتی توان مقابله با این نوع تهاجم را میتواند داشته باشد و همگان در معرض چنین تهاجمی هستند، اما آنچه که میتواند اصالت و فرهنگ یک ملتی را در برخورد با فرهنگهای بیگانه حفظ کند همان شناخت یک ملت از آداب و رسوم و فرهنگ و دینش میباشد، زیرا یک ملت به هر مقدار که از باروهای خود و از پیشینه و سابقه تاریخی و آداب و رسومش اطلاع دقیقی داشته باشد به همان اندازه میتواند در این برخورد فرهنگها، همان مقدار هم فرهنگش را حفظ کند و علاوه بر آن، چیزهای مفید و خوب فرهنگهای دیگر را نیز به فرهنگش ضمیمه کند.
مراحل دفاع از فرهنگ
بر این اساس هر ملتی که اصالتی برای خودش قائل است باید در یک اقدام سه مرحلهای به دفاع از فرهنگ خود که آن نیز هویت خودش میباشد بپردازد که آن سه مرحله به ترتیب زیر است:
بینشها و باورها
هر ملتی یک سری اعتقاداتی دارد که بر اساس آن اعتقاد به زندگی خود معنا میبخشد، زیرا جامعهای که معتقد به خدا میباشد و
ایمان به غیب و
فرشته و
جهنم و
بهشت یکی از اعتقادات آنهاباشد و اینکه یک روزی باید پاسخگوی همه رفتارها و گفتارهای خود باشند، معلوم است که در مقابل جامعهای که به خدا اعتقاد ندارد و اعتقاد به خدا را ناشی از ضعیف بودن و ترس انسان میداند، ملتی که هر چه را به چشم نبینند باور نمیکنند، اگر چنینی ملتی مادی پرست به چنان
ملت الهی تسلط و نفوذ پیدا کند در مرحله اول، تنها کاری که میکند همان حمله به اعتقادات وی میباشد اینکه خدا و غیب افسانه میباشند و علاوه بر آن با یک حالت دلسوزانه ترحم میکنند که انسان باید واقع بین باشد و اعتقاد به چنین چیزهایی را از عوامل عقب ماندگی به حساب میآوردند، نمونههایی از به هجوم ریشه اعتقادات است.بر این اساس ما، باید قبل از هر کاری، مسائل اعتقادی خود را درست یاد بگیریم تا بتوانیم بر اساس منطق و برهان در مقابل اعتراضات،
ایمان خود را حفظ کنیم.
ارزشها و گرایشها
در مرحله دوم باید بدانیم در این فرهنگ ما چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش ، اینکه تعریف صحیحی از ارزش داشته باشیم و بدانیم که ارزشها اعتباری نیستند بلکه یک دارای ارزش ذاتی میباشند، به عنوان مثال دزدی چیزی نیست که در زمانی ارزش حساب شود و در زمانی ضد ارزش یا احترام و رعایت دیگران یک ارزشی است که همیشه بوده و ذاتی است نه اینکه در میان ملتی ضد ارزش باشد، یا احترام به پدر و مادر و بزرگسالان و همچنین
ایثار، جوانمردی،
وجدان کاری)، ((انضباط اجتماعی، دفاع از مملکت در مقابل بیگانه حتی به قیمت جان، همه اینها دارای ارزش ذاتی میباشند، اما اگر ما یک دید اعتباری به ارزش داشته باشیم آنوقت دیگر وجدان کاری جای خود را به عدم تعهد خواهد داد، در این حالت است که به سر خودمان کلاه میگذاریم که تنها نفعش را دشمن خواهد برد. مثلا به جای احترام به پیران خانواده که افراد با تجربه بوده و آنچه را که ما در آینه نمیبینیم آنها در گل میبینند و به قول معصومین، پیامبران هر خانوادهای میباشند، بگوئیم طرز تفکر شما قدیمی شده و شما نمیفهمید و غیره، این همان تغییر ارزشهاست که برای ما زنگ خطری است.
رفتارها و کردارها
این مرحله در حقیقت درماندگی یا غارت و شکست فرهنگی یک ملتی را در برابر فرهنگ ملتی دیگر به نمایش میگذارد، در واقع این مرحله نتیجه بازدهی دو مرحله قبلی گرایشها و ارزشها و باورها میباشد، لازم به توضیح است که با نظر بر این که رفتار آدمی نتیجه نوع نگرش وی یا همان اعتقاد وی و همچنین ارزشگذاری وی در امور میباشد، پس مردمی که در گذشته به دلیل اعتقاد به اینکه پیران برکت خانواده هستند، پدران خود را در خانه نگه داری میکردند که نشات گرفته از تفکراتشان بود و حال اینکه همان ملتی اگر پدران خود را به آسایشگاه سالمندان ببرند دلیل بر شکست فرهنگشان خواهد بود.
جمعبندی
پس با توجه به اینکه فرهنگ همان مایههای رفتاری یک ملت میباشد، در تهاجم فرهنگی، اعتقادات و باورهای مردم را نشانه میگیرند و به همین دلیل این نوع تهاجم در بین انواع تهاجمات نظامی، سیاسی، اقتصادی نقش اساسی را بازی میکنند، یعنی ملتی که استقلال فرهنگی نداشته باشد به طور یقین در همه زمینههایش نیز مستقل نخواهد بود بر این اساس، مقدمه تهاجم نظامی بر منطقهای نیز تهاجم فرهنگی علیه آن منطقه است، و تنها مردمانی از چنین تهاجماتی پیروز از میدان بدر خواهند آمد که شناخت کاملی از فرهنگ، آداب و رسوم منطقهای و کشوری و شهری خود داشته باشد. البته مبارزه با تهاجم فرهنگی به معنای مبارزه با پیشرفت نیست بلکه به معنای دریافت پیشرفت بصورت غربال شده میباشد، یعنی اینکه ما دستگاههای آخرین سیستم پیشرفته را از بیرون از مرزها داخل کنیم اما همراه آن دستگاه، عکسهای مبتدلی که نسبت به فرهنگ ما خوب نیست را از روی دستگاه تحت عنوان ژورنال که به ما میدهند حذف کنیم و فقط آنچه مفید است بگیریم آنچه مضرر است وانهیم، مثل اینکه موز میخوریم و پوستهاش را به آشغال میریزیم.
منابع
- محمد تقی مصباح یزدی، تهاجم فرهنگی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم.
- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، علوم و معارف قرآن، پاییز 1381.