مقدمه
کارکرد خانواده به عنوان میانجی در اجتماعی شدن طفل و همنوائی عمیق وی با
هنجارهای اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. جنبههای ژرف و نهان شخصیت انسان ناشی از
آموزش و پرورش دوران کودکی است و از آنجا که نخستین سالهای زندگی انسان در محیط
خانواده میگذرد و در این دوران است که پایه شخصیت او گذاشته میشود، میتوان به اهمیت خانواده و تاثیری که در پرورش فرد و قوای روحی و اخلاقی او دارد پی برد.
علاوه بر کارکرد اجتماعی نمودن دیگر کارکردهای خانواده در ارتباط با انواع آن متفاوت است ولی در هر حال میتوان ویژگیهای اساسی مشابهی را در انواع مختلف خانواده تشخیص داد. وظیفه فرزندزائی ، ایجاد هویت اجتماعی ، حمایت و ارشاد فرد از جمله کارکردهایی است که در تمام جوامع و انواع خانواده عمومیت دارد. در خانوادههای سنتی از نوع
خانواده روستائی ، خانواده علاوه بر وظایف فوق ، وظایف دیگری را نیز بر عهده دارد که اهم آنها عبارتند از :
کارکرد تولید
خانواده روستائی بر خلاف خانواده شهری یک واحد تولید و مصرف است که افرادش تحت نظارت پدر که مدیریت مزرعه را بر عهده دارد به کار تولید میپردازند. در حقیقت فرزندان خانواده به عنوان کارگران مجانی خانوادگی تلقی میگردند. همین نقش را پیش از این فرزندان پیشه وران شهری در کارگاههای خانوادگی ایفا مینمودند و هنوز هم کم و بیش چنین کارگاههای خانوادگی وجود دارند.
در خانواده روستائی حتی کودکان نیز در تولید نقش دارند. پسران به کمک پدر در امور مزرعه و نگهداری و چرای گوسفندان میپردازند دختران در تهیه مواد لبنی ، پشم ریسی ،
قالی بافی ،
حصیر بافی و امور مختلف
خانه داری ، مادر را یاری میدهند. مهاجرت روستائیان به شهر و گسترش صنعت به تدریج موجب تحول در کارکرد تولیدی خانواده گردیده و در نتیجه خانوده به عنوان یک واحد تولید و مصرف به
خانواده هستهای مصرفی بدل میگردد.
کارکرد تعلیم و تربیت
خانواده از گذشته محل تعلیم و تربیت فرزندان بوده است. در خانواده بزرگ پدر سالاری قدیمی آموزش کودکان توسط والدین ، پدر بزرگها و مادر بزرگها معمول بوده است و غالباً این آموزش با فراگیری
قرآن و کتابهای مذهبی آغاز میگردید. علاوه بر آموزشهای مذهبی ، خانواده از طریق انتقال آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی ، و مذهبی در تربیت کودک نقش عمدهای را ایفا میکند.
آموزش حرفه و فن
در خانوادهای سنتی پدران به منظور تامین آتیه فرزندان خود ، پیشه و صنعتی را که میدانستند به فرزندان میآموختند و این سنت نه تنها در خانوادههای پیشه ور یا صنعتگر رواج داشت، بلکه ثروتمندان نیز برای روز مبادا فرزندان خود را به فراگیری حرفهای تشویق میکردند تا شاید روزی بکار آید و این حقیقت از ورای داستانها و ادبیات بجا مانده از قرون پیش مشهود است.
علاوه بر کارکردهای فوق ، خانواده پدری پس از جدا شدن فرزندان و تشکیل خانوادههای جدید، حمایت اقتصادی و اجتماعی خود را از آنها ادامه داده و حتی در غالب موارد والدین پدری و یا مادری تربیت و نگهداری نوههای خود را بر عهده دارند. خانواده سنتی حتی در شهرها نیز که کم و بیش بعضی وظایف خود را از دست داده است، هنوز بدلیل وجود عواطف شدید ، اعضاء خود را پس از ترک خانواده در برخورد با مشکلات و مسائل اقتصادی تنها نگذارده و افراد کماکان از حمایتها و کمکهای مختلف برخوردارند.
شبکه خویشاوندی
خویشاوندی مجموعهای است از پیوندها که به دلیل قرابت نسبی و سببی ، یا رضاعی بین عدهای از افراد بوجود میآید، موجب تعهد و مسئولیت افراد نسبت به یکدیگر گردیده است و شبکهای را بوجود آورده که از قدرت زیادی برخوردار است. ظاهراً قدرت شبکه خویشاوندی ممکن است بدلیل صنعتی شدن جوامع کاهش یابد. ولی نفوذ و اعمال قدرت این شبکه حتی در جوامع شهری پابرجا مانده و این حقیقت در کشورهای صنعتی جهان امروز نیز مصداق دارد. بنا به گفته
ویلیام گود نویسنده کتب "
انقلاب جهانی و الگوی خانوادگی" و "
خانواده و جامعه" هیچ خانوادهای را نمیتوان هستهای تلقی نمود و اگر منظور ما از خانواده هستهای خانوادهای باشد که متشکل از زن و شوهر و فرزندان باشد، بنابراین بهتر است بجای اصطلاح هستهای اصطلاح خانواده زن و شوهری را بکار بریم.
مطالعات مختلفی که در ارتباط با کارکرد شبکههای خویشاوندی صورت گرفته است موءید این استمرار قدرت چنین شبکههایی است. این مطالعات که در کشورهایی نظیر آمریکا ، انگلستان ، لهستان ، بلژیک صورت گرفته است نشان میدهد که درصد قابل توجهی از خانوادههای هستهای (زن و شوهری مستقل) ، هنوز در اموری نظیر نگهداری بچهها ،کمک در هنگام بیماری ، کمک های مالی ، کمک در امور خانه ، پیدا نمودن شغل ، به شبکه های خویشاوندی متوسل می گردند . مثلاً مطالعه ای که در ارتباط با مهدهای کودک دولتی در لهستان صورت گرفته است، نشان میدهد که تنها 11 درصد از مادران شاغل مایل بودهاند که فرزندانشان را به مهد کودک بسپارند در حالیکه 30 در صد ترجیح میدادهاند که فرزندان خود را به پدر بزرگ و یا مادر بزرگ بسپارند.
شبکه خویشاوندی در ایران
در
ایران بطور کلی از سه نوع خویشاوندی به شرح زیر میتوان سخن به میان آورد:
- خویشاوندی نسبی : نوعی خویشاوندی است که آنرا قرابت خونی نیز گویند. پیوند والدین با فرزندان خود و نیز پیوند بین برادران و خواهران و ... از این نوع محسوب میگردد.
- خویشاوندی سببی : این نوع خویشاوندی به دلیل ازدواج بوجود میآید. کلیه افرادی که از طریق پیوند زناشوئی به یکدیگر وصلت یافته و در شبکه خویشاوندی قرار میگیرند در این رده قرار میگیرند.
- خویشاوندی رضاعی : نوعی خویشاوندی است که به دلیل هم شیر بودن دو نفر ایجاد میگردد که البته از لحاظ شرعی تابع شرایطی است و ازدواج بین دختر و پسری که از یک مادر شیر خورده باشند به همین دلیل ممنوع است.
و بالاخره خویشاوندی نسبی از دو نوع خویشاوندی دیگر در ایران از اهمیت بیشتری برخوردارند و بویژه ازدواجهای درون گروه موجب گسترش شبکههای خویشاوندی میگردد و قدرت این نوع خویشاوندی و وسعت چنین شبکههایی در روستاها و عشایر ایران به مراتب بیشتر از شهرها بوده و به نظر نمیرسد که گسترش صنعت و شهرنشینی موجب کاهش شدید اهمیت و کارکردهای شبکه خویشاوندی بگونه جوامع غربی در قرن حاضر گردد. در نظام تشکیلات ایلی ، "تیره" به عنوان واحد خونی یا خویشاوندی
ایل تلقی میگردد و به همین دلیل افراد درون تیرهها با یکدیگر خویشاوندی نسبی داشته و پیوندهای زناشوئی نیز به صورت درون گروهی است. کوچ نشینانی نیز که در نقاط مختلف به یکجا نشینی گرویدهاند، ارتباط خویشاوندی و ازدواج درون گروهی خود را کماکان حفظ نمودهاند.
مباحث مرتبط با عنوان