تاریخچه ی:
فعل
تفاوت با نگارش: 4
| V{maketoc} | | V{maketoc} |
| __~~violet:فعل کلمه یا کلماتی است که یکى از معانى زیر را در زمان گذشته، حال، یا آینده نشان مى دهد:~~__ | | __~~violet:فعل کلمه یا کلماتی است که یکى از معانى زیر را در زمان گذشته، حال، یا آینده نشان مى دهد:~~__ |
| ـ انجام دادن کارى (حمید نامه نوشت.) | | ـ انجام دادن کارى (حمید نامه نوشت.) |
| ـ انجام پذیرفتن کارى ( غذا پخته شد.) | | ـ انجام پذیرفتن کارى ( غذا پخته شد.) |
| ـ رخ دادن حالتى (هوا روشن شد.) | | ـ رخ دادن حالتى (هوا روشن شد.) |
| ـ پذیرفتن حالتى (هوا روشن است.) | | ـ پذیرفتن حالتى (هوا روشن است.) |
| ـانجام دستور یا امرى ( نامه را بنویس.) | | ـانجام دستور یا امرى ( نامه را بنویس.) |
| • مفاهیمى که در هر فعل وجود دارند، از این قرارند: معنا ـ زمان ـ شخص ـ تعداد. | | • مفاهیمى که در هر فعل وجود دارند، از این قرارند: معنا ـ زمان ـ شخص ـ تعداد. |
| !افعال خاص | | !افعال خاص |
| ~~green:فعل خاص~~ فعلى است که صرف مى گردد، یعنى به شش ساخت زیر تبدیل مى شود: | | ~~green:فعل خاص~~ فعلى است که صرف مى گردد، یعنى به شش ساخت زیر تبدیل مى شود: |
| ~~green:اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم شخص مفرد. | | ~~green:اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم شخص مفرد. |
| اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم شخص جمع.~~ | | اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم شخص جمع.~~ |
| __قسمت هاى اصلى فعل: بُن + شِناسه.__ | | __قسمت هاى اصلى فعل: بُن + شِناسه.__ |
| بن جزء ثابتى است که مفهوم اصلى فعل را نشان مى دهد. هر فعلى داراى بُن است. شناسه جزء متغیّرى است که شخص و تعداد فعل را نمایان مى کند. گاه پیش مى آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال: | | بن جزء ثابتى است که مفهوم اصلى فعل را نشان مى دهد. هر فعلى داراى بُن است. شناسه جزء متغیّرى است که شخص و تعداد فعل را نمایان مى کند. گاه پیش مى آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال: |
| شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند. | | شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند. |
| در این مثال، شنید بُن است و اجزاى دیگر، شناسه اند. | | در این مثال، شنید بُن است و اجزاى دیگر، شناسه اند. |
| ~~green:بُن، خود، دو گونه است: بُن ماضى، بُن مضارع.~~ | | ~~green:بُن، خود، دو گونه است: بُن ماضى، بُن مضارع.~~ |
| ~~purple:بُن ماضى~~ در فعل هاى ماضى و مستقبل، و برخى از اسم ها و صفت ها حضور دارد. مثال: آمدى، خواهد آمد، آمدن | | ~~purple:بُن ماضى~~ در فعل هاى ماضى و مستقبل، و برخى از اسم ها و صفت ها حضور دارد. مثال: آمدى، خواهد آمد، آمدن |
| ~~purple:بن مضارع~~ در فعل هاى مضارع و اَمر، و برخى از اسم ها و صفت ها وجود دارد. | | ~~purple:بن مضارع~~ در فعل هاى مضارع و اَمر، و برخى از اسم ها و صفت ها وجود دارد. |
| مثال: می رود، رو، روش. | | مثال: می رود، رو، روش. |
| از بُن مى توان ساخت هاى گوناگون اسمى یا صفتى پدید آورد.این مثال ها را ببینید: | | از بُن مى توان ساخت هاى گوناگون اسمى یا صفتى پدید آورد.این مثال ها را ببینید: |
| ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن ماضى: خریدار، خورده، آفریدگار، دویدن، دیدبان، ساختمان، برآورد، درآمد، سررسید، زد و خورد، گفت و گو | | ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن ماضى: خریدار، خورده، آفریدگار، دویدن، دیدبان، ساختمان، برآورد، درآمد، سررسید، زد و خورد، گفت و گو |
| ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن مضارع: دونده، دانا، آموزگار، خواهان، آشوبگر، پذیرش، اندیشه، سازمان، خوراک، اندیشناک، کشاکش، سوز و گداز، پندار | | ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن مضارع: دونده، دانا، آموزگار، خواهان، آشوبگر، پذیرش، اندیشه، سازمان، خوراک، اندیشناک، کشاکش، سوز و گداز، پندار |
| ~~green:__مصدر اسمى است که از میان چهار مفهوم فعل، فقط معنا را دارد و از سه مفهوم دیگر (زمان، شخص، تعداد) بى نصیب است.__ ~~ساخت مصدر چنین است: بن ماضى + ـَ ن. مثال: برخاستن. | | ~~green:__مصدر اسمى است که از میان چهار مفهوم فعل، فقط معنا را دارد و از سه مفهوم دیگر (زمان، شخص، تعداد) بى نصیب است.__ ~~ساخت مصدر چنین است: بن ماضى + ـَ ن. مثال: برخاستن. |
| __~~green:معمولا فعل را به این چهار گونه اصلى تقسیم مى کنند: ماضى، مضارع، مستقبل، اَمر.~~__ | | __~~green:معمولا فعل را به این چهار گونه اصلى تقسیم مى کنند: ماضى، مضارع، مستقبل، اَمر.~~__ |
| !!فعل ماضى | | !!فعل ماضى |
| نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است. | | نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است. |
| !!!انواع فعل ماضى | | !!!انواع فعل ماضى |
| ~~green:- مطلق یا ساده : (نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند) | | ~~green:- مطلق یا ساده : (نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند) |
| - استمرارى :( می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند) | | - استمرارى :( می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند) |
| - نقلى : (نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند) | | - نقلى : (نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند) |
| - نقلى مستمر: (می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند) | | - نقلى مستمر: (می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند) |
| - بعید (نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند) | | - بعید (نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند) |
| - التزامى :( نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم- شنوشته باشید- -شنوشته باشند)~~ | | - التزامى :( نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم- شنوشته باشید- -شنوشته باشند)~~ |
| -ابعد:(نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند) | | -ابعد:(نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند) |
| -ملموس:( داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند) | | -ملموس:( داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند) |
| !!فعل مضارع | | !!فعل مضارع |
| نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان حال یا آینده است. | | نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان حال یا آینده است. |
| !!!انواع فعل مضارع | | !!!انواع فعل مضارع |
| ~~green: - ساده:( روم – روی – رود – رویم – روید – روند ) | | ~~green: - ساده:( روم – روی – رود – رویم – روید – روند ) |
| - اِخبارى :( می روم – می روی – می رود – می رویم – می روید – می روند ) | | - اِخبارى :( می روم – می روی – می رود – می رویم – می روید – می روند ) |
| - التزامى :( بروم – بروی – یرود – برویم – یروید – یروند ) | | - التزامى :( بروم – بروی – یرود – برویم – یروید – یروند ) |
| - ملموس :(دارم می یروم – داری میروی – دارد می رود – داریم می رویم – دارید می رویم – دارند می روند) ~~ | | - ملموس :(دارم می یروم – داری میروی – دارد می رود – داریم می رویم – دارید می رویم – دارند می روند) ~~ |
| !!فعل مستقبل | | !!فعل مستقبل |
| نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان آینده خواهد بود. | | نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان آینده خواهد بود. |
- | - (خواهم نوشت – خواهی نوشت – خواهد نوشت – خواهیم نوشت – خواهید نوشت – خواهند نوشت ) |
+ | ~~green:- (خواهم نوشت – خواهی نوشت – خواهد نوشت – خواهیم نوشت – خواهید نوشت – خواهند نوشت )
|
| !!فعل اَمر | | !!فعل اَمر |
| فعلی است که با آن انجام دادن کاری یاپذیرفتن حالتی را طلب می کنیم. | | فعلی است که با آن انجام دادن کاری یاپذیرفتن حالتی را طلب می کنیم. |
- | - (بنویس ) |
+ | ~~green: (بنویس )~~
|
| __~~purple:تقسیم بندى فعل از لحاظ ساختمان:~~__ | | __~~purple:تقسیم بندى فعل از لحاظ ساختمان:~~__ |
| 1. ساده: «مولاى ما در میان این جمع چون شمعى مى تابد.» | | 1. ساده: «مولاى ما در میان این جمع چون شمعى مى تابد.» |
| 2. پیشوندى (پیشوند + قسمت اصلى): «سال ها دم فرو بستم.» | | 2. پیشوندى (پیشوند + قسمت اصلى): «سال ها دم فرو بستم.» |
| 3. مرکّب (اسم + قسمت اصلى): «سرانجام، نیمه دیگر رفتارش را نشان مى دهد.» | | 3. مرکّب (اسم + قسمت اصلى): «سرانجام، نیمه دیگر رفتارش را نشان مى دهد.» |
| 4. پیشوندى مرکّب (اسم + پیشوند + قسمت اصلى): «انسان حقیقی سرانجام از مبارزه با نفس پیروز سر برمى آورد.» | | 4. پیشوندى مرکّب (اسم + پیشوند + قسمت اصلى): «انسان حقیقی سرانجام از مبارزه با نفس پیروز سر برمى آورد.» |
| 5. گروه فعلى (ترکیبى از حرف اضافه و اسم و قسمت اصلى): «در راه خدا هرگز از پا ننشین!» | | 5. گروه فعلى (ترکیبى از حرف اضافه و اسم و قسمت اصلى): «در راه خدا هرگز از پا ننشین!» |
| __~~purple:تقسیم بندى فعل از لحاظ نیاز به مفعول:~~__ | | __~~purple:تقسیم بندى فعل از لحاظ نیاز به مفعول:~~__ |
| !! لازم | | !! لازم |
| فعلی که به مفعول نیاز ندارد: «از دکتر اجازه گرفتم و باز راهى میدان نبرد شدم.» | | فعلی که به مفعول نیاز ندارد: «از دکتر اجازه گرفتم و باز راهى میدان نبرد شدم.» |
| !!متعدّى | | !!متعدّى |
| فعلی که به مفعول نیاز دارد: «او دندانهایش را مسواک می کرد.» | | فعلی که به مفعول نیاز دارد: «او دندانهایش را مسواک می کرد.» |
| !!دو وجهى | | !!دو وجهى |
| فعلی که گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به کار مى رود: «اى دل! اگر مى شکنى بیصدا بشکن.» (وجه لازم) | | فعلی که گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به کار مى رود: «اى دل! اگر مى شکنى بیصدا بشکن.» (وجه لازم) |
| «هرگز دلى را نشکن.» (وجه متعدّى) | | «هرگز دلى را نشکن.» (وجه متعدّى) |
| !! معلوم | | !! معلوم |
| فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است. | | فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است. |
| ( شاگردان آمدند.) | | ( شاگردان آمدند.) |
| !! مجهول | | !! مجهول |
| فعل مجهول فعلى است که نهاد در حقیقت مفعولِ آن باشد. این فعل همیشه متعدی است. | | فعل مجهول فعلى است که نهاد در حقیقت مفعولِ آن باشد. این فعل همیشه متعدی است. |
| ساخت فعل مجهول: بن ماضى از فعل متعدّى + هاى غیر ملفوظ + فعل معین از مصدرِ «شدن» متناسب با هَر فعل و ساختِ آن. مثال: خورد + ه + خواهد شد= خورده خواهد شد. | | ساخت فعل مجهول: بن ماضى از فعل متعدّى + هاى غیر ملفوظ + فعل معین از مصدرِ «شدن» متناسب با هَر فعل و ساختِ آن. مثال: خورد + ه + خواهد شد= خورده خواهد شد. |
| نکته نگارشى: فعل مجهول تنها در جایى به کار مى رود که نویسنده به هر دلیل بخواهد فاعل را پنهان سازد. یا فاعل معلوم نباشد. | | نکته نگارشى: فعل مجهول تنها در جایى به کار مى رود که نویسنده به هر دلیل بخواهد فاعل را پنهان سازد. یا فاعل معلوم نباشد. |
| -(در بسته شد.) | | -(در بسته شد.) |
| !افعال غیر خاص | | !افعال غیر خاص |
| افعالی هستند که معنای کاملی ندارند و معنای آنها با آوردنکلمه ای دیگر کامل می شود. | | افعالی هستند که معنای کاملی ندارند و معنای آنها با آوردنکلمه ای دیگر کامل می شود. |
| !!فعل معین | | !!فعل معین |
| ~~violet:فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم. | | ~~violet:فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم. |
| فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن.~~ | | فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن.~~ |
| نکته: وظیفه چهار فعل معین مهم تر از این قرار است: | | نکته: وظیفه چهار فعل معین مهم تر از این قرار است: |
| از مصدر خواستن: ساخت فعل مستقبل. | | از مصدر خواستن: ساخت فعل مستقبل. |
| از مصدر بودن: ساخت فعل هاى بعید و التزامى. | | از مصدر بودن: ساخت فعل هاى بعید و التزامى. |
| از مصدر اَستن: ساخت فعل نقلى. | | از مصدر اَستن: ساخت فعل نقلى. |
| از مصدر شدن: ساخت فعل مجهول. | | از مصدر شدن: ساخت فعل مجهول. |
| !!فعل ربطى | | !!فعل ربطى |
| ~~violet: فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کند:~~ | | ~~violet: فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کند:~~ |
| «مدینه، آشفته و سرگشته شد.» | | «مدینه، آشفته و سرگشته شد.» |
| فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن. | | فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن. |
| نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است | | نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است |
| ـ خاص: یاد تو همواره با ما است (= وجود دارد.) | | ـ خاص: یاد تو همواره با ما است (= وجود دارد.) |
| ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است. | | ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است. |
| ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است. | | ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است. |