تاریخچه ی:
امام رضا علیه السلام و اجابت دعای باران
تفاوت با نگارش: 3
- | ((حضرت امام حسن عسگری علیه السلام)) از پدرانشان نقل میکنند که وقتی ((مأمون|مامون))، ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت رضا علیه السلام)) را ((پیشنهاد ولایتعهدی|ولیعهد)) خود قرار داد، مدتی باران نبارید. بعضی از اطرافیان بد اندیش سخنان ناروایی را آغاز کردند و گفتند: « ببیند از وقتی که علی بن موسی به سوی ما آمده و ولیعهد شده دیگر آسمان هم بر ما نمیبارد.» این حرف به گوش مأمون رسید و بر او گران آمد. |
+ | ((حضرت امام حسن عسگری علیه السلام)) از پدرانش نقل می کند: />وقتی ((مأمون|مامون)) ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت رضا علیه السلام)) را ((مأمون و پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا علیه السلام|ولیعهد)) خود قرار داد، مدتی باران نبارید. بعضی از اطرافیان بداندیش سخنان ناروایی را آغاز کردند و گفتند:« ببینید از وقتی که علی بن موسی به سوی ما آمده و ولیعهد شده دیگر آسمان هم بر ما نمی بارد.» این حرف به گوش مأمون رسید و بر او گران آمد. لذا از امام خواست تا برای بارش باران دعا کند. امام قبول کرد. آن روز جمعه بود و فرمود روز دوشنبه دعا می کنم زیرا دیشب ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)) و ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین)) را در خواب دیدم و پیامبر فرمود:«منتظر روز دوشنبه باش و به صحرا برو و برای مردم از خداوند عزوجل طلب باران کن و از آنچه نمیدانند آنها را باخبر ساز تا فضل و مقام تو را دریابند.» روز دوشنبه امام به صحرا رفت و عده زیادی به همراهش از شهر خارج شدند. امام بالای منبر رفت، حمد و ثنای الهی به جا آورد و عرضه داشت:«بار خدایا! این تویی که حق ما ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت)) را بزرگ داشته ای. این مردم همان طور که امر کردهای به ما دست توسّل دراز کرده اند، فضل و رحمت تو را آرزو میکنند و منتظر احسان و نعمت تو هستند. خداوندا آنها را از بارانی مفید که هیچ ضرری در بر نداشته باشد سیراب کن، و بارش این باران را بعد از رفتن از صحرا و رسیدنشان به خانههایشان قرار بده!» |
- | ح وس ا برای دن اران دا کنند. ر قول کردند و ن رز ود فموند و ونبه ا یکنم یرا دیشب ((حضرت مم مطفی لی الله یه |رول خدا ی الله لی و و لم)) در واب ید و ((رت میراممنین لی لیه |میرممنن)) هم با ن ضرت ب ک فرمود: « منظر و ونب با و صحرا برو برای مدم ا اود عزو ل ارن کن از نچه نمیانند آ را باخبر ساز ا ل و مقام و ا دیابن.» رو دوشنه ضر طف صحر ارج شد و ه یادی من. بای من تند د ثنای الهی بای ور و رضه دشتد: « ار خدای ای وی که حق ما ((اهل بی رت، آ رل قربی|اهل بیت)) ر بزر داشته ای. |
+ | م ه ن دایی که محم لی لله لیه و له و سلم ا ه رسالت مبعوث فرمود، بادی خت زیدن گفت و ابرها پدیار شدند، ره رش کردند و ر ز. د وستند و به پنای رسانند ولی حضرت لیه السل د:«بر ای خود انید که ی ابر رای شا یست و مل ه یریت.» ابه ذشتد، و ر یگر ابری یگی رشی کرد، اما با فرمود:«ر ی و بانی. ی ابر م برای ما نیت.» رهای سو و چهر ه ابر مدند و یکی س از یری غرشکنان گذشتند. ی ابر یازدهم ا شد، امام فمو:«ای مردم! ین اب ر خداون ری فراد. و پا ی و ب وی منل د رید ک این ابر بلای ر خوهد د ا دال مناز ود شوید که ب آ بر بار ند.» |
- | ین مرم همانطور که ام کرده ای به ما دست تّل دراز کرد اند و فضل و رحمت تو را آرزو میکنند و منتظر حسان و نعمت و هستند، خدادا آنها ا سیرب کن بارانی نف و مفید که هیچ ری در بر نداشته اشد آن را بعد از رتن از صحرا و رسیا به نه هایان قرا بده!» />ام ری (یه للام) می فاید: « م به ن خدایی که ت ممد (صلی اه لیه و له سلم) ر ه رسالت مو فو، بادا در ضا وین گ و رها ا پدیدار کرد بر غرش کردند و رق زدند، مدم رکت کردند تا خد را از ریزش باران به ر اهی برساد ولی حضرت ضا (علیه لام) رود: « بجای خ باشید ک این ابر برای شما نیست. این مال فل ش است.» |
+ | ناه ا مر ایین آمد و مرم ه خا هایان رفند. پ بارانی ید رید که ا صحراها و اها و ه ها ا ا آب کد. مر یک ا می گفد: « گاا بد کمت دای ر رن رسول .» /> اا یون و ه یاد شدند. مم نا را به ای ای تویه ک دهای اانی برایشان ایراد ف. |
- | ابر روی آسمان غرید و گذشت، اب دومی آمد و غرشی کرد، باز حضرت فرمود: « بجای خود باشید. این ابر هم برای شما نیست. این ابر مأمور فلان شهر است.» ابر سوم و چهارم ا ده ابر آمدند یک پ ز دیگر رشکنان گشتند. وقت ابر یازدهم ظاهر شد حضرت فرمود: « ای مردم! این ابر را خداوند برای شما فرستاده. او را سپاسگزار اشید و ب سوی منازل خود بروید که این ابر بالای سر ما واهد بود تا داخل جایگاه ود شود که عد از آن بر شما بارش کند.» |
+ | مناب: />بحارالانوار، 49، 180، ح 16. از یو اخبارالرا ج 2، 167- 172. |
- | حضرت از منبر پایین آمدند و مردم به خانه هایشان رفتند. سپس آنچنان بارانی بارید که تمام صحراها و گودالها و دره ها از آب پر شد و مردم یک صدا می گفتند: « گوارا باد کرامات خداوندی بر فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.» سپس حضرت بیرون آمدند و خلق کثیری جمع شدند و حضرت آنها را به تقوای الهی و پندهای فراوانی موعظه فرمود.
!منابع: *بحارالانوار، ج 49، ص 180، ح 16. از عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 167- 172.
!مراجعه شود به: *((رفتار نیکوی امام رضا علیه السلام)) |
+ | مراجعه شود به: ((رفتار نیکوی امام رضا علیه السلام)) |