تاریخچه ی:
امام رضا علیه السلام و اجابت دعای باران
تفاوت با نگارش: 1
| + | ((حضرت امام حسن عسگری علیه السلام)) از پدرانش نقل می کند: |
| + | وقتی ((مأمون|مامون)) ((حضرت امام رضا علیه السلام|حضرت رضا علیه السلام)) را ((مأمون و پیشنهاد ولایتعهدی امام رضا علیه السلام|ولیعهد)) خود قرار داد، مدتی باران نبارید. بعضی از اطرافیان بداندیش سخنان ناروایی را آغاز کردند و گفتند:« ببینید از وقتی که علی بن موسی به سوی ما آمده و ولیعهد شده دیگر آسمان هم بر ما نمی بارد.» |
| + | این حرف به گوش مأمون رسید و بر او گران آمد. |
| + | لذا از امام خواست تا برای بارش باران دعا کند. امام قبول کرد. آن روز جمعه بود و فرمود روز دوشنبه دعا می کنم زیرا دیشب ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)) و ((حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین)) را در خواب دیدم و پیامبر فرمود:«منتظر روز دوشنبه باش و به صحرا برو و برای مردم از خداوند عزوجل طلب باران کن و از آنچه نمیدانند آنها را باخبر ساز تا فضل و مقام تو را دریابند.» |
| + | روز دوشنبه امام به صحرا رفت و عده زیادی به همراهش از شهر خارج شدند. |
| + | امام بالای منبر رفت، حمد و ثنای الهی به جا آورد و عرضه داشت:«بار خدایا! این تویی که حق ما ((اهل بیت، عترت، آل رسول، قربی|اهل بیت)) را بزرگ داشته ای. |
| + | این مردم همان طور که امر کردهای به ما دست توسّل دراز کرده اند، فضل و رحمت تو را آرزو میکنند و منتظر احسان و نعمت تو هستند. خداوندا آنها را از بارانی مفید که هیچ ضرری در بر نداشته باشد سیراب کن، و بارش این باران را بعد از رفتن از صحرا و رسیدنشان به خانههایشان قرار بده!» |
- | (( اام حس سی علیه لسلام )) ا ران یکنند ک وقی ((ممون|ان ))، حضرت رضا (علیه السلام) ر ((پیاد لایی|ولیهد )) د ار داد، مد ی باا رید. بضی از ارافیان ایش سخا نارایی ا غا کردند و ن: « ین وقتی که موی وی ما آده و ولید شده یگر آسما م بر میبا.» این ر ه و من ید ب ا گر د. |
+ | قسم ه ن ایی ک محد لی الله علیه و له و سلم را به رسال عوث فرمود، بادی سخت ین گرت ابرا دیدار شدند، ابرها غرش کردد و برق دند. مدم خواستند خد را ب سرناهی رسانند ول حضرت رضا علیه السلام فرمو:«بر جای د بانید ک این ر برای ش نیست و مال هر دیگریست.» />بر ذشتند، ار یر ابرهای ی آمدند و رشی کردند، اما با اام مو:«بر جای خود بمنید. این ار هم برای شما نی.» />ابری س هار ا ه ار آمدند و یی ز یگی غرشکنن گتند. />وقتی ابر یازدهم ار شد ام فرمو:«ای مد! ین ابر را خداوند برای شما رستاده. او ا سسزار باشید و به وی مناز خد بری ک این ا بالای ر شا واه بو ا داخ نازل و شوید، ک بد از آ بر ا ارش کد.» |
- | لا از ضرت خاست تا برای آمد باران دعا کند. حضرت قبل کند آ و عه ود و فمودند دوشنبه ا یکنم یرا دیب ((ضر م مصفی لی الله لیه و آله|رسول خدا «صلی الله لیه و له لم» )) را واب یدم و ((امیرلمؤمنین|میالمؤمنین )) هم با آن حضرت بو که فود: « منتظر روز ونه باش و به صحرا رو و برای مردم ا خداوند عزوجل طلب باران ک و ز آنچه نمیدنن آا باخبر سز تا فضل و مقام و را دریابند.» روز دوشنبه ضرت ب طرف صحرا خارج شدند و عده زیادی مدند.
حضرت باای منر تد حمد و ثنای الهی ای آوردند و عرض داشتند: « بار خدایا این تویی که حق ما ((ال بت تر ل سل، قربی|اهل بیت )) را زر اشت ی. |
+ | نگاه از منر ایین آمد مرد ب ن ی فند. بای دی بری ک مم صاه و گوداله و ره را ب پ کرد. مرم یک ا می فد: « وا با کراما خداوندی بر زند ا.» سپ امام یرون د و عده زیادی مع شدند. اام آنه را توای الهی ویه کرد و ندهای فراوای ر ایراد فو. |
- | این مردم همانطور که امر کرده ای به ما دست توسّل دراز کرده اند و فضل و رحمت تو را آرزو میکنند و منتظر احسان و نعمت تو هستند، خداوندا آنها را سیراب کن از بارانی نافع و مفید که هیچ ضرری در بر نداشته باشد و آن را بعد از رفتن از صحرا و رسیدنشان به خانه هایشان قرار بده!»
امام عسگری (علیه السلام) می فرماید: « قسم به آن خدایی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به رسالت مبعوث فرمود، بادها در فضا وزیدن گرفت و ابرها را پد یدار کرد، ابرها غرش کردند و برق زدند، مردم حرکت کردند تا خود را از ریزش باران به سر پناهی برسانند ولی حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: « بجای خود باشید که این ابر برای شما نیست. این مال فلان شهر است.»
ابر روی آسمان غرید و گذشت، ابر دومی آمد و غرشی کرد، باز حضرت فرمود: « بجای خود باشید. این ابر هم برای شما نیست. این ابر مأمور فلان شهر است.» ابر سوم و چهارم تا ده ابر آمدند یکی پس از دیگری غرشکنان گذشتند.
وقتی ابر یازدهم ظاهر شد حضرت فرمود: « ای مردم! این ابر را خداوند برای شما فرستاده. او را سپاسگزار باشید و به سوی منازل خود بروید که این ابر بالای سر شما خواهد بود تا داخل جایگاه خود شوید که بعد از آن بر شما بارش کند.»
حضرت از منبر پایین آمدند و مردم به خانه هایشان رفتند. سپس آنچنان بارانی بارید که تمام صحراها و گودالها و دره ها از آب پر شد و مردم یک صدا می گفتند: « گوارا باد کرامات خداوندی بر فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.» سپس حضرت بیرون آمدند و خلق کثیری جمع شدند و حضرت آنها را به تقوای الهی و پندهای فراوانی موعظه فرمود.
منابع: بحار الانوار، ج 49، ص 180، ح 16. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 167- 172. |
+ | منابع: بحارالانوار، ج 49، ص 180، ح 16. از عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 167- 172. |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
- | ((کار اخا حضرت رضا علیه السلام)) |
+ | ((رتار یکوی اا رضا علیه السلام)) |