تاریخچه ی:
امام حسین علیه السلام و وداع با قبر رسول خدا
پس از آنکه عوامل ((یزید)) امام علیه السلام را برای بیعت با یزید تهدید و تحت فشار قرار دادند، امام علیه السلام تصمیم گرفت که از حجاز به ((عراق|عراق ))عزیمت کند. شب هنگام کنار مرقد مطٌهر رسول خدا صلی الله علیه وآله رفت تا با جد بزرگوارش وداع کند.
همین که کنار مزار رسول خدا رسید مشاهده کرد که نوری از قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله بیرون آمد و بعد به جای خود برگشت. شب بعد نیز امام به حرم آمده به نماز ایستاد و در سجده لحظه ای به خواب رفته و خود را در آغوش رسول خدا دید که حضرت میان دو چشمان او را می بوسید و می فرماید: پدرم فدای تو باد، تو را می بینم که در خون خود آغشته می شوی، در میان مردمی که امید به شفاعت من دارند، ولی برای آنها بهره ای از شفاعت من نخواهد بود.
ای فرزندم! تو به زودی نزد پدر و مادر و برادرت خواهی آمد و آنها مشتاق دیدار تو هستند و خدا برای تو در بهشت مقام و منزلتی معین کرده است که جز به شهادت به آن مقام نخواهی رسید در این هنگام حضرت بیدار شدند در حالی که بشدت می گریستند. چون به خانه باز گشتند خواب خود را برای خانواده عزیزشان بیان فرمودند.
منابع: قصه کربلا، ص 68 - امالی صدوق، مجلس 20، حدیث، عوالم العلوم، ج 17، ص 16.
مراجعه شود به:
((عزم عراق و اندوه ام سلمه))