شخصیت عظیـم و افکار بلند حضرت
امام خمینی از یک سـو ، گستردگـى مباحث مـربـوط به هنـر و شاخه هاى مختلف آن از سـوى دیگـر ، و محـدودیت صفحات خاص ایـن موضوع از سوى سـوم ، پرداختـن به مـوضـوع
امام خمینی و هنر را دشوار مى سازد.
اما از آنجـا که جـامعیت شخصیت امـام راحل و دیـدگـاههاى نـو و مترقى حضرت او نسبت به مسایل گوناگون از جمله هنر ، پرداختـن به ایـن موضوع را ضرورى مـى سازد ، هر چند گذرا به مـوضـوع یاد شـده مى پردازیم.
گستـره بحث دامنه مبـاحث و شـاخه هاى مـربـوط به
هنر ، بسـى گسترده است. از نـویسنـدگـى ، شعر ، قصه ، طنز ، نقاشـى ، مـوسیقـى ، خطـابه و سخنـورى گـرفته ، تـا وادى فیلـم و سینمـا و تـإتـر و برنامه هاى هنرى رادیو و تلـویزیون و کاریکاتـور ، نمایشنامه ها و فیلمهاى عروسکى و کارتـون کودکان و طراحى و گرافیک و خـوشنویسى و آهنگ و آواز و .. . را شـامل مـى شـود.
در مقـوله هنر ، زیباشناسى و زیبایی آفرینى از عناصر مهم به شمار مى رود. تخیل و ذهـن خلاق هنرمند ، به کمک احساس بالنده و قـدرت تعبیـر و ظرافت انـدیشه و نکته شنـاسـى و نکته سنجـــــى و خیال انگیزى ، جلـوه هاى مانـدگارى از
هنر را پـدیـد مـىآورد.
آنکه روحـى لطیف و درکـى زیبا و زبانى نافذ و بیانـى رسا دارد ، در شاخه هاى مختلف هنر ، بهتر مى تـواند انـدیشه و احساس و پیامـى را بـر بـال هنـر بنشانـد و در آفاق انـدیشه هاى بشـرى و در قلمـرو دل و جـان انسـانها به پـرواز آورد.
امام امت ، با برخـوردارى از مایه هاى اصلـى و عمـده هنر ، در حـد بالایى ایـن عناصر را در وجـود خـویـش فراهـم آورده بـود. نیروى خطابه و سخنـورى امام امت ، زیبایـى قلـم و قدرت نگارش و تعبیرى او ، تـوان تإثیـرگذارى عمیق بـر دلهاى مخاطبیـن ، قـدرت انگیزش نسبت به جـوانان ، ذوق لطیف شعرى ، خط پخته و زیبـا ، مایه هاى طنز و کنایه و استعاره و صناعات ادبـى در گفتار و نـوشتار ، زیبایـى روح و رفتار ، جمال ظاهر و باطن و حسن صورت و حسـن سیرت و حسـن سریرت ، همه و همه در امام امت جمع بـود. هنر رفتارى و جاذبه فـوق العاده او و هنـر ایجاد تغییـر در رفتار و ساختـار فرد و جامعه نیز از او چهره اى به عنوان معمار حکـومت اسلامى ساخته است. هـم او بود که هنر بسیج توده ها را علیه ستـم در سطح جهان داشت و ایـن کـم هنـرى نیست. خـــــــــداى متعال ، که زیبایـىآفـرین پهنه خلقت است ، هنـرهاى متعددى را در وجـود ایـن انسان پیامبرگـون ، مسیح وار ، ابراهیـمآسا ، على وش یکجا گرد آورده است.
در بحث از امام و هنر ، هـم مى تـوان به جلـوه هاى هنرى که در وجـود و فکـر و بیان و قلـم و شعر و ادبیات و ذوقیات امام راحل نهفته است پرداخت ، هـم مى تـوان دیدگاههاى او را در باره هنرهاى مختلفـى چـون: قلـم ، شعر ، مـوسیقـى ، فیلـم و سینمـا ، رادیــو و تلویزیون ، هنرهاى نمایشى و تصـویرى و ... بررسى کرد. دو مقـوله جدا از هـم ، و دو بررسى که هر یک میدانى متفاوت از دیگرى دارد.
هنـر بـرتـر
پیـش از آنکه به مطالعه دیـدگاههاى امام درباره مقـوله هاى هنـرى بپـردازیـم ، گفتنـى است که هنـر ، مبتنـى بــر زیبایـى است ، چه در مرحله درک و شناخت ، چه در مـرتبه خلاقیت و آفرینش هنرى.
همچنان که جمال و زیبایـى تنها جمال صـورى و ظاهـرى و حسـى نیست و جمال برترى به نام جمال معنوى داریـم ، هنر نیز ، غیر از شـاخه ها و مقـوله هاى محسـوس و مادى و قالبهاى عینـى ، نـوع بـرتـر هـم دارد که به همان زیباییهاى روح و زیباییهاى عمل و رفتار باز مى گردد. آراستگـى به اخلاق حسنه هنرى است دشـوار ، ارزشمنـد و مهم. به فـرمـوده حضـرت امیرعلیهالسلام:
<<زینه البـواطـن اجمل مـن زینه الظواهر>>(1)
آراستگـى درونها ، زیباتر از آراستگى ظاهرهاست.
و در سخن دیگرى فرموده است:
<<حسن الصـوره جمال ظاهر و حسـن العمل جمال باطـن>>(2)
زیبایـى چهره ، جمال آشکار است ، ولـى زیبایـى کار و عمل ، جمال و زیبایـى باطنى است.
در سخنـان دیگـرى از آن امـام بزرگـوار و معصـومعلیهالسلام ، خصلتهایـى همچـون حلـم و بردبارى ، وقار ، طاعت ، پرهیز از ننگ و زشتـى ، عمل به علـم ، خردمندى و ... به عنوان <<جمال>> براى یک فرد به شمار آمـده است.(3) اینها نشان دهنـده آن است که زیبایـى (و در نتیجه هنر مبتنـى و متکـى بر زیبایى) به زیبایـى حسـى خلاصه نمـى شـود.<<جمـال بـریـن>> و <<هنـر بـرتـر>> هـم وجـود دارد.
امام خمینی ، با تـوجه به ایـن دیـدگاه و عنایت به هنر بـرتـر ، جلـوه هاى ایثار و شهادت طلبـى و جهاد حماسهآفرینان دفاع مقدس را برتریـن هنرى مـى داند که حتـى قابل ترسیم و تجسیـم و ثبت و ضبط نیستنـد. در پیـام سـالگـرد انقلاب ، مـى فـرمـایـد:
<<... گیرم که قلمفرسایان هنرمند ، بتـواننـد میـدانهاى شجاعت و دلاورى آنـان و قـدرت و جسـارت فـوق العاده آنها را در زیـر آتـش مسلسلها و تـوپها و تانکها ترسیـم نمایند و نقاشان و هنرپیشگان بتـواننـد پیـروزیهاى هنـرمنـدانه آنان را در آن شبهاى تـار در مقابل مـوشکها و بمب افکنهاى دشمـن غدار و عبـور از پیچ و خمهاى سیمهاى خاردار و کـوههاى سر به فلک کشیده و بیرون کشیدن دشمنان خـدا از سنگـرهاى بتـونـى و مجهز به جهازهاى پیشـرفته را مجسـم نمایند ، لکـن آن بعد الهى عرفانى و آن جلـوه هاى معنوى ربانى که جانها را به سـوى خـود پـرواز مـى دهـد و آن قلبهاى ذوب شـده در تجلیات الهى را با چه قلـم و چه هنر و چه بیانى مى تـوان ترسیـم کرد؟>>(4)
در ایـن سخـن ، هـم برخـى جلـوه هاى ویژه مطرح شـده که فراتر از قلمرو هنر معمـولـى است و نمى تـوان به بیان هنرى آنها پـرداخت ، هـم کار شگفت و زیباى حماسهآفرینان را <<هنرمنـدانه>> بیان کرده است.
پیام به هنرمندان
در راستـاى همان دیـدگـاه و ارج گذارى ، پیـامـى که امـام امت در تجلیل از «هنـرمندان متعهد» دادنـد ، آکنـده از همیـن تـوجه و عنایت و دیـد «فـرا حسـى» است. در اینجـا متـن کـامل آن پیام آورده مى شود ، تا هم تإکیدى بر مطالب یادشده باشد ، هـم زمینه اى بـراى مبـاحث بعدى و «عنصـر تعهد» در کارهاى هنـرى که از نظر امام ، بسیار مهم و تعیین کننده است. جالب توجه است که ایـن پیام را که ترسیـم کننـده خطـوط هنر مکتبـى و متعهد است ، امام امت در آستانه سالگـرد هفته دفاع مقـدس (67/6/30) در آخـریـن سال عمـر پـربـرکت خـویـش و پـس از خـاتمه جنگ تحمیلـى صـادر کـرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خـون پاک صـدها هنرمنـد فرزانه در جبهه هاى عشق و شهادت و شرف و عزت ، سـرمایه زوال ناپذیر آن گـونه هنـرى است که بایـد به تناسب عظمت و زیبایـى انقلاب اسلامـى ، همیشه مشام جان زیباپسنـد طالبان جمال حق را معطر کند.
تنها هنـرى مـورد قبـول قـرآن است که صیقل دهنـده اسلام نــــاب محمـدىصلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اسلام ائمه هـدىعلیهالسلام ، اسلام فقـرإ دردمنــــــد ، اسلام پابرهنگان ، اسلام تازیانه خـوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشـد. هنـرى زیبـا و پاک است که کـوبنـده سـرمایه دارى مـدرن و کمـونیسـم خـونآشـام و نـابـود کننـده اسلام رفـاه و تجمل ، اسلام التقاط ، اسلام سازش و فـرومایگـى ، اسلام مـرفهیـن بـى درد و در یک کلمه اسلام آمریکایـى باشـد. هنر در مـدرسه عشق ، نشان دهنده نقاط کـور و مبهم معضلات اجتماعى ، اقتصادى ، سیاسى ، نظامى است. هنر در عرفـان اسلامـى تـرسیـم روشـن عدالت و شـرافت و انصـاف و تجسیـم تلخکامـى گرسنگان مغضـوب قدرت و پـول است. هنر در جایگاه واقعى خود ، تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خـون فرهنگ اصیل اسلامى ، فرهنگ عدالت و صفا لذت مـى برنـد. تنها به هنرى بایـد پرداخت که راه ستیز بـا جهانخـواران شـرق و غرب و در رإس آنان آمـریکا و شوروى را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانى مى تـوانند بى دغدغه کـوله بار مسـوولیت و امانتشان را زمیـن بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بـدون اتکإ به غیـر ، تنها و تنها در چـارچـوب مکتبشـان به حیـات جـاویـدان رسیـده اند و هنرمنـدان ما در جبهه هاى دفاع مقـدسمان ایـن گـونه بـودنـد ، تـا به ملا اعلا شتـافتنـد و بـراى خــدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدنـد و در راه پیروزى اسلام عزیز ، تمام مـدعیان هنر بى درد را رسـوا نمودند. خدایشان در جـوار رحمت خـویـش محشورشان گرداند.
روح الله الموسوى الخمینى(5)
هنر در خدمت تعهد
از دیدگاه امام امت ، هنرى ستـوده و ارجمنـد و قابل دفاع است که از عنصر <<تعهد>> و جـوهر <<پیام>> و بعد <<سازندگـى و تربیت>> بـرخـوردار باشـد ، هنـرى که ارزشهاى مقـدس را تـرسیـم کنـد ، به انسانها ایـده و امیـد و اعتماد بـدهـد ، و از فساد و هـرزگـى و بـدآمـوزى و تحـریک غرایز حیـوانى و شهوانـى دور و منزه باشـد.
هنرى که وسیله اى در خـدمت فساد و حکـومت جـور و برآوردن اهـداف سیاسى بیگانگان باشد و مایه غفلت و بى خبرى و بى دردى و بـى تحرکى باشد ، ناپسند است. ایـن تإکید را در مـورد همه شاخه هاى هنر ، و مهمتر از همه در زمینه سینما و فیلـم و رادیو و تلویزیون بیشتر فرموده اند.
در پیام هفته دفاع مقـدس ، در دعوت از نـویسندگان و هنرمنـدان و نقـاشـان به ثبت حمـاسه هـاى رزمنـدگـان ، مـى فـرمـاید:
<<امروز ، همه از تصـویر ایـن صحنه هاى معنـوى ـ انسانى عاجزند و اینجانب که به نویسندگان و گـویندگان و تحلیل گران و هنرمندان و نقاشان و همه و همه پیشنهاد مـى کنـم تا همیشه و بخصـوص در ایـن هفته آنچه در تـوان دارنـد ، در طبق اخلاص گذاشته و تقـدیـم ایـن سلحشـوران عظمتآفریـن و ملت ایران و اسلام بزرگ نمایند ، براى آن است که به گـوشه اى از وظیفه اسلامـى ، انسانى ، ملـى ، میهنى هرچند کـوچک خـود عمل نمـایـد ، و الا خـداونـد شکـور است که نـام ایـن عظمتآفـرینان را در جهان ، بلنـد و مقامشان را در ملکـوت اعلا به نمایش مى گذارد.>>(6)
همه انتقادهایى که امام امت به شدت متـوجه رادیو و تلـویزیون و فیلمها و سینمـاها و تـإتـرهـاى پیـش از انقلاب داشت ، به لحـاظ محتـواى فاسـد و اغراضآلـوده و آثار زیانبـار اخلاقـى و اجتماعى آنان بـود. امـام مـى کـوشیـد تـا ایـن هنـرها از <<ابتذال>> به <<تعهد>> و از <<غفلتآفرینـى>> به <<بیـدارگرى>> تحـول یابـد و مکرر در مصاحبه هاى پیـش از انقلاب ، وقتـى دیـدگاه او را در باره سینما و هنر و ... مـى پـرسیدنـد ، تإکیـد داشت که ما با هنـر و سینما مخالف نیستیم ، بلکه با فساد مخالفیم. ایـن دقیقا تـرسیـم کننـده خط تعهد در هنـرى است که امام از آن دم مـى زد. از سخنان اوست:
<<... ساختـن تئاترى که مطابق با اخلاق انسانـى ـ اسلامـى باشـد ، زحمت دارد و سینما هـم اگر بخـواهد چنیـن باشد ، نیازمند به صرف مدتها وقت است و هرگز در متـن سینما و تإتر ، نـوشته نشـده است که باید مرکز فساد باشنـد و هنر آنها هـم عبارت بـود از چیزهاى مبتذل ، جز ایـن نبـود که افراد و جـوانان ما را در دانشگاهها و خارج و داخل طـورى تربیت کنند که همه را منحرف سازد.>>(7)
حتـى در مورد شعر ، ایـن زبان زیبا و نافذ هنرى ، هم از شاعران وابسته به دربار طاغوت و قلـم بدستان مزدور انتقاد مـى کند و هـم <<اهل قلـم>> را تشویق مى کند که هنر خـویـش را در خدمت ایمان و آرمان مـردم انقلابـى به کـار گیـرنـد. مـى فـرمـایـد:
<<بـدانیـد که بـى انگیزه نبـوده است که رژیـم سابق از شاعران و نـویسنـدگان و سخنگـویان و شایعه سـازان و روزنامه نگاران وابسته بـراى تفـرقه بیـن ایـن دو گـروه (روحـانیـون و دانـشآمـوزان و دانشجـویان) استفاده مى کردند.>>(8) و مى فرماید: <<همه شماها که نـویسنـده هستید و خصـوصا شعرا که لسان شعر بالاتریـن لسان است ، بایـد مـردم را آگاه کنیـد ، نسلهاى فعلـى را ، نسلهاى آینـده را ...>>(9)
و نیز در عرصه هنـر دفـاع مقــدس:
<<لازم است ملت شریف ایران عموما و خصـوصا دولتمردان و گویندگان و نویسندگان و شاعران و هنرمندان از ایـن قشر فداکار ، هر یک به سهم خـود قـدردانـى نمـاینـد و مـراحل مختلف پیـروزى ایــــــن حماسهآفرینان را با گفتار و نوشتار و کردار خود در معرض نمایـش بگذارنـد.>>(10)
امـام امت ، نامه اى تقـدیـرآمیز از شعر یکـى از شـاعران متعهد آن روزگـاران (که بعد از انقلاب منحـرف شــد و به دامـن ضـد انقلاب افتاد) نـوشته و خطاب به استاد محمدرضا حکیمـى مى نویسد:
<<اینک نیز <<پیـام>> بلنـدپـایه را دیـده و از ایشـان تقـدیـر مى کنـم.>>(11) و در همیـن نامه ، اظهار امیدوارى مـى کند که طبقه جوان با هر وسیله اى که بتـوانند ، ملتها را بیدار کنند ، با شعر ، نثر ، خطابه ، کتاب و آنچه مـوجب آگاهى جامعه است. شعر از دیدگاه امام ، وقتى که نغز و حکمتآمیز باشد ، مورد تمجید است. از ایـن رو در پاسخ به همسـر حاج احمـدآقا که از امام امت شعر خـواسته است ، در نـامه عارفـانه اش خطـاب به وى از جمله چنین آورده است:
شاعر اگر سعدى شیرازى است بافته هاى من و تو بازى است
در وصیتنامه سیاسى ـ الهى خویـش نیز ضمـن مهم دانستـن اثرگذارى رسانه ها و مطبـوعات و هنر ، در <<جهت>>دهى به ایـن ابزار هنرى و ترسیـم آثار تخریبـى هنرهاى وابسته و در خدمت فساد ، مـى نـویسد:
<<... رادیـو تلـویزیـون و مطبـوعات و سینماها و تـإتـرها ، از ابزارهاى موثر تباهى و تخدیر ملتها خصوصا نسل جـوان بـوده است. در ایـن صد سال اخیر ، بـویژه در نیمه دوم آن ، چه نقشه هاى بزرگى از ایـن ابزار ، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضـد روحانیت خـدمتگزار و چه در تبلیغ استعمـارگـران غرب و شـرق کشیـده شد ...
فیلمهاى تلویزیون از فراورده هاى غرب یا شرق بـود که طبقه جـوان زن و مرد را از مسیر عادى زندگى و کار و صنعت و تـولید و دانـش منحرف و به سـوى بـى خبرى از خویـش و شخصیت خـود و یا بدبینـى و بدگمانى به همه چیز کشـور خـود ، حتى فرهنگ و ادب و مآثر پرارزش که بسیارى از آن بـا دست خیانتکار سـودجـویان به کتـابخانه ها و مـوزه هاى غرب و شرق منتقل گردیده است.>>(12)
پـس تباهى و تخدیر و بـى خبـرى ، رهاورد هنرهاى فاسـد است ، و جهت داشتـن و تـربیت و بیـدارسـازى ، محصـول هنـرهاى متعهد است.
هنر پیش از انقلاب
شاید برخى جـوانترها به لحاظ فاصله زمانى ، دقیقا در جریان آنچه که پیـش از انقلاب اسلامى در کشـور ما جارى و سارى بـود و به نام هنر ، ابتذال و فساد و گناه ترویج مـى شد ، نباشند. امام راحل ، با تـوجه دقیق و شناخت عمیق ، در مصاحبه ها ، پیامها و سخنـرانیهایـش انگشت روى مفسده هاى هنر پیـش از انقلاب گذاشته و آنها را به نقد مـى کشـد. اگـر دستگاههاى رادیو تلـویزیـون و مطبـوعات و مجلات و سینماهاى آن دوره ستـم شاهـى را <<مـراکز فسادپـرور>> مـى دانـد ، بیراهه نیست. اینک به نمـونه هایـى از دیـدگاههاى حضـرت امام به مقـوله هاى هنـرى آن دوره ، بـویژه در زمینه فیلـم و سینما اشاره مى کنیم.
<<ما با سینماهایـى که برنامه هاى آنها فاسد کننده اخلاق جـوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى ما باشد مخالفیـم ، اما با برنامه هایى که تربیت کننده و به نفع رشد سالـم اخلاقى و عالى جامعه باشد ، موافق هستیـم.>>(13)
<<ایـن فسادهایـى که در ایران هست ، اینها را جزء فـرهنگ حساب مـى کننـد؟ سینماها جزء فـرهنگ است؟ اینها از ثبـات فـرهنگ است؟ کـدام سینماها؟ همینهایـى که همه جـوانها و نیـروى جوان ما را از بیـن برده است؟ >>(14)
<<شاه ، تمام آثار تمدن را به صورت فاسد کننده در آورد.سینما به صورت ترویج فساد شد. اخلاق جـوانها را فاسد کرد.>>(15)
<<سینماى ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیـم ، با مـرکز فحشإ مخالفیـم. ما بـا رادیـو مخـالف نیستیـم ، مـا بـا فحشـإ مخالفیم. ما با تلـویزیـون مخالف نیستیـم ، ما با آن چیزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتـن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانى ماست ، با آن مخالف هستیـم.>>(16)
<<رادیو و تلـویزیـون ، اکثـر اوقـات جـوانهاى مـا را به گـوش کـردن ایـن طـور چیزهــا وامى داشت. از طریق چشـم ، جوانهاى ما را فاسد مى کردند ...>>(17)
<<ممکـن است که کسـى در سینما ، نمایشهایـى که مـى دهد ، نمایشهاى اخلاقـى باشـد ، نمایشهاى آمـوزنـده باشـد ، که آن را هیچ کـس منع نکرده ، و اما سینمایـى که براى فساد اخلاق جـوانهاى ماست ، و اگر چنـد روز جـوانهاى ما در این سینماهایـى که در ایـن عصر متعارف بـود و در زمان شاه متعارف است ، اگر چنـد وقت یک جـوان برود در آنجـا ، فـاسـد بیـرون مـىآیـد ، دیگـر به درد نمـى خـورد و اینها مى خواهند همین بشود ... مى خواهند ایـن جوانها به طرق مختلفه یا بیکاره و بیعار بـاشنـد که دیگـر در مقابل ایـن استفـاده جـوهاى خارجـى نتـوانند کارى بکنند ، یعنى بـى تفاوت باشند.>>(18)
روشـن است که دیـدگاه امام ، بـر نفـى مطلق و کلـى هنر و سینما نیست و جنبه اخلاقـى و آمـوزنـده سینمـاى متعهد را هـم مـى پذیرد.
اما نقـد او متـوجه وضعیتـى است که در سینماى پیـش از انقلاب در کشورمان حاکـم بـود و نسل جوان را بى انگیزه ، فاقد هویت ، لاابالى و فاسـد مـى ساخت. باز هـم از زبان امام ، ایـن روایتگـر صادق آن روزگار تاریک و شوم بشنویم:
<<ایـن سینماهایى که الان جوانهاى ما را دارند به فساد مى کشند و به فحشإ مى کشند ، اینها مى گـویند ایـن فرم نباشـد ، مـى خـواهنـد سینما باشد ، سینماى آمـوزنده باشد ، سینماى اخلاقى باشد ، با فساد اسلام مخـالف است ، بـا فساد کشیـدن جـوانان ، مسلمیـن را به فساد کشیدن مخالف است.>>(19)
<<سینماها کارشان از بیـن بردن روحیه مقاومت در نسل جـوان کشور بـوده است. امروزه ایـن امر مـورد اقـرارگرداننـدگان دستگاههاى تبلیغاتـى خـود رژیـم نیز هست.>>(20)
<<در رژیـم سابق ، تمام چیزها خصوصا فرهنگ و هنر ، محتـوایـش عوض شـده بـود ، یعنـى کسـى که نام سینما را مى شنید ، خیال مـى کرد که آنجا بایـد مـرکز فساد و سـوء اخلاق و مـرکز مخالفت بـا همه چیز باشد و یا کلمه تإتر ، در ذهـن انسان چیز مبتذلى بـود که از آن بهره فساد برده مى شد.>>(21)
ایـن نیز گـویاى <<تغییر ماهیت>> و <<مسخ هـویت>> هنـر است ، اگـر در خـدمت انسـانهاى فـاسـد یـــا انـدیشه هـاى خـراب و حکـومتهاى تبـاهـىآفـریـن قـرار گیــــرد.
موسیقى
هـرچنـد فتـواهاى جـدید و دیـدگاههاى نـویـن امام راحل در باره مـوسیقـى و استفاده از آن در رسانه ها و صدا و سیما ، چنان باز و تحـولآفریـن بـود ، که عده اى بـرنتافتنـد و حتـى به طعنه و طنز ، مى گفتند که امام ، موسیقى را حلال کرده است ، اما در عیـن حال ، از دید امام ، نباید مـوسیقى به عنوان یک <<اصل>> تلقى شـود و مایه دل مشغولـى مردم و جـوانان گردد و به جاى کار و تلاش و جـدیت ، به گـوش دادن به مـوسیقـى آن هـم در حد <<اعتیاد>> روى آورند و از عناصرى پرتحرک و سازنـده و جـدى ، به افرادى لاقید و بـى خیال ، که صرفا در پـى لذت جـوییهاى حیـوانـى و خـوش بـودنهاى غافلانه و کیف کردنهاى مخدر و غفلت زا باشند.
عکس پیدا نشد
در ایـن قسمت ، بحث فقهى نمـى کنیـم و آرإ و دیـدگـاههاى فقهى و فتـواهاى امام مـورد نظر نیست ، بلکه زاویه دیـد امـام در مـورد موسیقى پیـش از انقلاب و پـس از انقلاب و آنچه در رسانه هاى کشـور استفاده مى شـود مـورد بررسـى است. امام امت ، به بعد <<تخدیرى>> مـوسیقـى و اعتیـاد به آن اشـاره مـى کنـد و مـى فـرمـاید:
<<از جمله چیزهایـى که باز ، مغزهاى جـوانها را مخـدر مـى کنـد و تخدیرى است ، موسیقى است. موسیقى اسباب ایـن مى شود که مغز انسان وقتى چند وقت به موسیقى گـوش کرد ، تبدیل مى شـود به یک مغزى غیر آن کسـى که جدى باشد ، از جـدیت انسان را بیرون مـى کند و متـوجه مى کند به جهات دیگر.>>(22)
<<یک جـوانـى که اکثر اوقاتـش را صرف کند پاى مـوسیقـى و اکثر اوقاتـش را صرف کند در اینکه پاى مـوسیقـى بنشینـد و اینها ، از مسایل زندگى و از مسایل جدى بکلى غافل مى شـود ، عادت مى کند همان طـور که به مواد مخـدره عادت مـى کند ... فکر انسان را مـوسیقـى جـورى مى کند که دیگر نتـواند در غیر همان محیط موسیقى و مربـوط به شهوات و مربـوط به موسیقى نتواند اصلـش فکرش را بکند.>>(23)
<<قضیه موسیقى یک مطلبى است که خوب طبع جوان به آن تـوجه دارد. اگر یک مدتـى ایـن عادت کرد که مـوسیقى را باز کند و گـوش کند ، مغز این از تفکر در امـور جـدى باز مى ماند ، مـى رود دنبال همیـن قضیه.>>(24)
<<یک مغزى که دنبال ایـن رفت که موسیقى گـوش کند ... و عادت به این کرد ، این مغز مریض مى شـود ، این نمى تـواند فکر ایـن بکند که کشـورش به چه حال دارد مـى گذرد ، چه مـى گذرد در آن ، دیگـر دنبال ایـن نیست ، مثل یک آدم هـروئینـى مـى مـاند.>>(25)
جالب است که امام ، نه مثل آنان که اغلب روى مضرات مـوسیقـى بر اعصاب و روان و ... تإکیـد مـى کننـد ، بلکه روى جهات انسانـى و نیـروهاى خلاق جوانان و بعد جـدیت و اراده جـوان تإکیـد دارد و مهمترین زیان آن را غافل ساختن از <<هدفهاى برتر>> و بازداشتـن از <<تفکر و اندیشه>> مى داند.
روشـن است که منظور ، همه فکر و ذکـر و وقت و نیرو را صـرف گـوش کردن به نـوارهاى مـوسیقى و ترانه هاى مبتذل و آهنگهاى شهوانى و ... است. ایـن شیوه پیـش از انقلاب رایج بود ، امروز هـم در میان جـوانان <<معتاد به مـوسیقى>> دیده مى شـود که با چه حرص و ولعى نوارهاى موسیقى و ترانه را در اتومبیلهاى خویـش با صداى بلند و گوش خراش و اعصاب خردکـن گوش مى کنند و به گـوش دیگران مى رسانند ، تا بخشى از عقده هاى خود را بگشایند. و گرنه ، هـم اینک موسیقى به عنـوان فاصله بـرنامه ها ، زیـر صـداى فیلمها و سـریالها ، همـراه سرودهاى انقلابـى و غزلهاى عرفانـى و کلا در بـرنامه سازیهاى هنرى کاربردى وسیع و مثبت دارد و آن آثار و عوارض سوء را هـم ندارد.
بسیار تفاوت است بین اینکه براى جذابتر ساختـن برنامه هاى هنرى ، به عنـوان چاشنى تلطیف کننده از مـوسیقـى در رسانه ها و فیلمها و ... استفاده شـود ، یا اینکه یک فرد ، به عنوان یک <<کار>> ، خـود را به گـوش دادن مـوسیقى مشغول سازد و ایـن وسیله به هدف تبدیل گردد.
حضرت امام ، در رد برخـى شبهات مقدس نماها نسبت به برنامه هاى صدا و سیما (که منجر به گـوش نکردن برنامه هاى ایـن رسانه ها مـى شد و خواست دشمـن بود) و درپاسخ به نظرخواهى مسوولیـن صدا و سیما از حضـرت وى ، در بـاره بـرنـامه ها ، سـرودهـا ، فیلمها و سـریـالهاى تلویزیونى چنین پاسخ داد:
<<نظر نمـودن به ایـن قبیل فیلمها و نمایشنامه ها هیچ یک اشکـال شـرعى نـدارد و بسیـارى از آنها آمـوزنـده است و پخـش آنها نیز اشکـالـى نـدارد و همیـن طـور فیلمهاى ورزشـى و آهنگها اکثــرا بى اشکال است. گاهى خلاف به طـور نادر دیده مى شـود که باید بیشتر مواظبت کرد. لکـن دو نکته باید مراعات شود: <<اول>> آنکه کسانى که گریـم مى کنند ، باید محرم باشند و اجنبى حرام است چنیـن کارى را انجـام دهـد ، <<دوم>> آنکه بیننـدگــــــان از روى شهوت نظر نکنند.>>(26)
در ایـن جـوابیه ، ضمـن آنکه به رعایت حدود شرعى و محـرم بـودن گـریمـور و تـرک گناه شهوتآلـود دارد ، از مـوسیقـى استفاده شده و فیلمها و سروده ها دفاع مى کند ، بخصـوص که آن زمان ، حتـى سـرود مـربـوط به شهادت استـاد مطهرى را هـم بـا همیــــن شبههآفرینیها مـى خـواستند بایکـوت کننـد که امام فـرمـود اشکال ندارد.
فیلمهاى سینمایى و تلویزیونى
در بخشهاى پیشیـن ، تحلیل امـام را نسبت به فسـادآورى هنـرهــاى تصویرى و صـوتى پیـش از انقلاب و تلویزیون و سینماى آن دوره یاد کردیـم. امام امت ، به ایـن رسانه هاى هنرى به عنوان یک آموزشگاه مـى نگریست و تإکید داشت که آمـوزنده و تربیت کننده باشد و ایـن در صـورتـى است که صلاح و اصلاح گـرى در متـن تفکـر هنـرمنــدان و دیدگاههاى برنامه سازان سینما و تلویزیون جریان داشته باشد. پـس مـوضع امام ، نفـى مطلق نبـود و اگر از نـوعى هنر انتقاد مى کرد ، <<جایگزیـن بهینه>> را هـم معرفى مى نمـود و دیدگاههاى ارشادى و اصلاحى خویش را باز مى گفت.
در ایـن قسمت بـا گـوشه هایـى از نظرات امام در ایـن زمینه آشنا مـى شـویـم و رسالت هنر و هنرمندان و دستگاههاى هنرى را از زبان امام مى شنویم:
<<بنگاههایـى که شب و روز ، ملت در سـراسـر کشـور بـا آنها تماس سمعى و بصرى دارند ، چه مطبـوعات در مقالات و نوشتارهاى خود و چه صـدا و سیما در بـرنامه ها و نمـایشنـامه ها و انعکـاس هنـرهـا و انتخاب فیلمها و هنرهاى آمـوزنده ، باید همت گمارند و بیشتر کار کنند و از گـردانندگان و هنـرمندان بخـواهنـد تا در راه تـربیت صحیح و تهذیب جامعه ، وضعیت تمام قشـرها را در نظر گـرفته و راه و روش زنـدگـى شـرافتمنـدانه و آزادمنشـانه را به هنـرهــــــا ونمـایشنامه ها به ملت بیامـوزنـد و از هنـرهاى بـدآمـوز ومبتذل جلوگیرى کنند.>>(27)
<<شما یک سینماى اخلاقـى ، یک سینماى آمـوزنـده بیاوریـد ، اگر یک کسـى با آن مخالفت کـرد؟ بـا آن مـراکز فساد ، دولت اسلام مخـالف است.>>(28)
<<باید فیلمهایـى که در رادیو تلـویزیـون نمایـش داده مـى شـود ، آمـوزنده باشد ، فیلمهایـى باشـد ولـو از خـود ایران درست کنند ، آموزنده باشد ، یا فیلمهایى که از خارج مىآید ، درست تفتیـش بشود که چنیـن نباشد ، آنها ممکـن است با شیطنت فیلمهایى را به ایران بفـرستنـد که بخـواهنـد جـامعه مـا را فـاسـد کنند.>>(29)
در ایـن بیانها ، امام امت ضمـن آنکه بر <<مهذب>> و <<مربـى>> و <<سالـم>> و <<آمـوزنده>> بـودن فیلمها تإکید دارد ، هوشیارانه به تإثیر فیلمهاى غربـى و شیطنتهاى هنرى آنان اشاره مى کند. در جایـى دیگر به فیلمهاى ایرانـى اشاره مـى کنـد و ارتباط بهتـر و متفاهـم تـر آنها را بـا فـرهنگ جـامعه خـودمان یادآور مـى شـود:
<<مـن غالبا فیلمهایـى که خـود ایرانیها درست مـى کنند ، به نظرم بهتـر از دیگـران است. مثلا فیلـم <<گـاو>> آمـوزنـده بــود ... فیلمهایى که از خارج به ایران مـىآید ، اکثرا استعمارى است. لذا فیلمهاى خـارجـى استعمـارى را حذف کنیـد ، مگـر صـد در صـد صحیح باشد.>>(30)
و ایـن است معنـاى هـادى امت و دیـدبـان هشیار و مـراتب بیـدار مرزهاى فکـرى و فـرهنگـى! امام امت تإکیـد دارد که گاهـى پیام اصلى سازندگان فیلمها ، از چشـم و گوش نظارت کنندگان و بینندگان ممکـن است پنهان بمـانـد. از ایـن رو مسـوولان فـرهنگـى و مـراکز تصمیـم گیرنده در مورد وارد کردن ، خریدن و پخش فیلمها و سریالها باید مراقبت هـوشمندانه ترى داشته باشند و کارشناسانه به مسإله بنگرند ، نه به عنوان یک ناظر معمولى و ساده. بنگرید تـوجه دادن امام امت را:
<<کارشناسـى مـى خـواهـد ایـن فیلمها. ایـن فیلمها ممکـن است یک نتایجـى بـدهـد که نتایج را اشخاص عادى نتـوانند درست بفهمنـد. کـارشناسها در آن فکـر کننـد ، تإمل کننـد ، تـا اینکه یک فیلـم صحیحـى باشد که مناسب جمهورى اسلامـى و با مصالح اسلام ، با مصالح کشور خودتان باشد.>>(31)
<<تـوجه کنید که فیلمها یک فیلمهاى انحرافـى نباشـد ... >>(32)
<<فیلمهاى منحرف کننده از اخلاق متعالى انسان ، ممنـوع است.>>(33)
امام ، با شناخت دقیق از بعد سمعى بصـرى ایـن رسانه ها و تإثیـر فراوانشان ، مى فرماید:
<<این دستگاه ، حساستریـن دستگاهى است که در مملکتمان بوده است ، یعنى از حیث اینکه در رادیو تلویزیون هم چشـم مى بیند ، هـم گـوش مـى شنـود ، آن هم در حد وسیع همه جایى ، و رادیـو در خارج هـم که پخش مى شود.>>(34)
<<دستگـاه رادیـو تلـویزیـون ... دستگـاهـى است که حسـاستـریـن دستگاههاى تبلیغاتـى هر کشـورى است که هم از طریق بصر و هـم از طریق سمع ، از آن مردم استفاده مـى کنند و آن طـورى که به رادیـو تلویزیون ـ به تلـویزیـون ـ تـوجه مى کنند مردم ، به هیچ دستگاهى آن طـور تـوجه نمى کنند. از دستگاه کـوچکى که براى بچه ها گذارده مى شود ، تا آن برنامه هایى که براى دیگران. اگر ایـن دستگاه اصلاح بشـود و برنامه هاى آن برنامه هاى اصلاحـى باشـد ، امیـد است که یک مملکت اصلاح بشود.>>(35)
حضـرت امام ، علاوه بـر فـراگیـرى این رسانه نسبت به مخاطبیـن ، و شمـول نسبت به خارج از کشـور در برنامه هاى برون مرزى ، به تإثیر شگرف آن ، روى مخاطبان کودک و نوجـوان اشاره مى کند. با عنایت به حسـاسیت گیـرنـدگـى کـودکان نسبت به فیلـم و کـارتـون و ... در تلـویزیـون ، پخـش فیلمها بـراى ایـن قشـر از بیننـدگــان اهمیت فـوق العاده اى دارد. امام بر این مسإله چنیـن تإکید مى فرماید:
<<بچه هاى کـوچـولـو که مـى نشینند و ایـن عروسکهایـى که آنجا چه مى شـود مثلا تماشا مى کنند و فیلمها را تماشا مى کنند ، اگر انحراف در اینها باشـد ، آنها را از همان بچگـى منحرف مـى کنـد. ایـن از مدرسه ها بالاتر است. ایـن مـدرسه عمـومـى سرتاسرى کشـور است ... نقشـى که در اینجا مى بندد ، در صـورتـى که در اینجا و سیمایى که در اینجا نشان داده مـى شود ، در همه کشـور و در داخلـى هر جا که این پوشش را دارد ، مى رود.>>(36)
<<بچه هـا علاقه دارنـد به نگـاه کـردن به ایـن عکسها ، به ایـــن فیلمها ، آنها پایـش نگاه مـى کنند ، اگر فیلم یک فیلـم آمـوزنـده باشد ، ایـن بچه ها تربیت مى شـوند به تربیت صحیح. و اگر یک فیلمى باشد که برخلاف باشد و انحراف کننده باشـد ، بچه ها تربیت مـى شـوند به تـربیت انحـرافـى. بزرگها هـم همیـن طـور.>>(37)
هنر طاغوتى
بى شک ، هنـرمند در هـر قالبـى که کار کند ، روحیات و انـدیشه ها و بـاورهاى خـود را در اثـر هنـرى خـویـش مـى ریزد و همانها را به مخاطبین القإ مى کند. از ایـن رو ، عرصه هنر و فیلـم و مطبـوعات ، از حساستریـن میدانهایى است که نمى توان خوش خیالانه در اختیار هر کـس که <<ظاهـرالصلاح>> بـود نهاد و به کسـانـى که بـا زرنگـى و منـافقـانه خـود را در خط اسلام و انقلاب جـا مـى زننـد ، سپـــرد.
امام راحل با توجه به ایـن گونه رسوبات فکرى هنرمندان طاغوتى و ضـد انقلاب و جـریان آنها در آثار هنرىشان ، جامعه ما را به ایـن رخنه گاه خطیر تـوجه مى دهد و از مسوولان هنرى کشور مى خواهد تا در گزینـش نیرو و سپـردن مسـوولیت و بکارگیرى عناصر هنرى ، به ایـن بعد هـم تـوجه داشته بـاشنـد. در مـورد ایـن گـونه فیلمســازان مـى فرماید: <<باید کسانى که فیلـم سازند ، باید معلـوم بشـود که اینها چه کاره اند ، چه جور بـوده اند ، وضع روحى شان ، وضع زندگى شان ، وضع معاشرتهایشان ، قبلا چه جـور بـوده است؟ آیا تحـول حاصل شـده برایـش؟ تحول روحى ، یا اینکه باز همان ته مانده هاى سفره شاه هست در قلبهایشـان؟ ... گـاهـى وقتها خـوب ، فیلـم را بسیارى متـوجه نمى شوند چى است ، لکـن محتوایش روى هم رفته انسان یک وقت مى بیند که یا طـرف چپ است ، یا طـرف راست است ، یا رو به فساد است ، ایـن وضع بـایـد دقت شـود.>>(38) مگـر نه اینکه در عصـر طاغوت ، ایـن عناصـر هنرى و سینماها و فیلمها ، در استخـدام فـرهنگ شاهنشاهـى بـود؟ و مگر اغلب هنرمندان آن عصر ، در تحکیم مبانـى همان رژیـم هنرآفرینى نمى کردند؟ چه نـویسندگان ، چه شاعران ، چه آهنگ سازان و ...
برچسب <<طاغوتـى>> داشتند. <<تحـول روحى>> و عوض کردن مسیر ، در تعداد کمـى ایجاد شـد. هنـرمندان متعهد مسلمانـى بـودنـد که با ورودشان به عرصه هنر ، ایـن خلا را پر کردند. و هرگز مباد که باز هم ایـن عرصه ها ، میدان تاخت و تاز هنرمندان طاغوتى و چپ و راست و مبتذل نـویسـان گـردد. امـام امت بـاز هـم به بعد آمـوزشــى و متعهدانه این هنرها اشاره دارد:
<<سینما یک جـایـى است که بـراى آمـوزش است ، بـراى پـرورش است ، رادیـو تلـویزیـون همه اینها تـا وقتـى که رسیـد اینجـا به دست اینهایى که مإمور بـودند از طرف غیر ، که وطـن را به ایـن حالت درآورند ، و مإمـوریت براى وطنشان داشتنـد ، (39) اینها را منقلب کردند به یک چیزى که بر خلاف بود. حالا از ایـن به بعد ، باید همه اینها یک دستگاه پرورش باشد ، یک دستگاه آمـوزش باشد ، رادیو هـم همین طور ، تلـویزیون هم همین طور ، تإتر هـم همیـن طـور.>>(40)
امام ، بـا بیان طنزآمیز فـوق که ایهام به مإمـوریت شـاه بـراى خـدمت به فرهنگ اجنبـى و سلطه بیگانگان و ترویج فرهنگ فاسد غرب دارد ، به جلـوه اى از ایـن هنر طاغوتـى اشاره کـرده است. در جاى دیگر ، ضمـن رد تهمت اینکه روحانیـون با مظاهر تمدن مخالفند ، در باره سینما مى گوید:
<<سینما یکـى از مظاهر تمدن است که باید در خدمت ایـن مردم ، در خـدمت تربیت ایـن مردم باشـد و شما مـى دانید که جـوانهاى ما را اینها به تباهـى کشیده اند.>>(41) 2سینما و هنر مطلـوب2 گرچه از خلال بخشهاى گذشته و آنچه از دیـدگاههاى امام نقل شـد ، نظر حضرت او در باره اینکه سینما ، فیلـم و هنر چگـونه باید باشـد ، روشـن گشت. اما چنـد سخـن دیگـر از امام امت مـىآوریـم ، تا به <<صبغه آمـوزشـى>> و <<بعد تـربیتـى>> هنر و رسانه هاى هنـرى و سـریال ، بیشتر تإکید کرده باشیم.
امام مـى فرمایـد: <<رادیو تلـویزیـون ، یک دستگاه آمـوزشـى است. سینما یک دستگاه آموزشى است. باید دستگاهها را به طـور مسالمت ، به طـور صحیح ، به طـور سلیـم اداره کرد.>>(42)
<<سینمایـى که باید معلـم این جوانها باشد ، مربـى ایـن جـوانها بـاشـد ، اصلاح کنـد اینها را ، جـورى درستـش کـردنـد که به فسـاد مـى کشـانـد آنها را ... مطبـوعات ، سینمـا ، تلـویزیـون ، رادیـو ، مجله ها ، همه اینها براى خـدمت به یک کشـور است. اینها بایـد در خدمت باشند ، نه اینکه ...>>(43)
<<فیلمـى که شما نشان بـدهید ، اگر فیلـم سازنده باشـد ، ایـن در سرتاسر کشور سازندگى دارد و اگر یک فیلـم خداى نخواسته انحرافى باشد ، در سرتاسر کشور نقش دارد. شما ایـن را مثل سایر رسانه هاى گروهى حساب نکنید.>>(44)
امام ، در جلوه هاى دیگر
آن گـونه که در آغاز نـوشتـار اشـاره شـد ، خـود امــام امت ، در زمینه هاى خاصى از ذوق هنرى بالا برخـوردار بـود. خط زیبا و پخته امام ، بیان ساده و روان و مـردمـى از یک سـو و زبـان پـرشـور و خطابه هاى حماسهآفـریـن و بـرانگیزنـده وى از سـوى دیگـر ، آثـار جاویدان و عمیق و زیباى علمى و ادبى ، پیامها و نامه هاى ادبـى و عرفانى وى ، سروده هاى نغز و غزلیات پربار و حافظانه امام بـویژه در سـالهاى آخـر عمـر شـریف ، هـر کـدام جـــاى تجزیه و تحلیل و نمـونهآورى بـراى <<هنـر امـام>> است.
پیامهایى که امام راحل در مقاطع مختلف انقلاب و حوادث مربـوط به جنگ و شهدا و .. . صادر مى کرد ، هر یک نمـونه بارز <<نثر ادبى>> و فصیح بود. <<بلاغات کلامش ، جادوى سخنـش و افسون قلمـش ، اوجها و عمقها داشت و نثـرش زنـده و جـانـدار ، امـروزى و جـوان ، گـرم و خـون ساز ، روشـن و روشنگر بـود. همچون تیغ مى برید ، همچـون باران سیراب مى کرد ، همچون خـورشید گرما مـى بخشیـد ، همچـون دریا ژرف و مـواج بـود ، همچـون آینه تصـویـرگـر حقیقت بـود ، به حکمت لقمان مـى مانست ، در عمق و اصالت و دلنشینى. به ذوالفقار علـىعلیهالسلام شبیه بـود ، در قاطعیت و دشمـن شکنى. به مـواعظ پیامبر شباهت داشت ، در الفت بخشى و تقـواآمـوزى و دلنوازى.>>(45) بعد ادبى آثار مکتـوب حضـرت امـام ، از زاویه هاى گـونـاگـون شـایان تـوجه است ، از نظر زیباییهاى لفظى ، از جهت مضمونآفرینى ، از حیث جـوان بـودن نثر و به تعبیر مقام معظم رهبرى:
<<پیامهاى امـام خمینـى که از سـالیـان دراز تـا امـروز ، دلهاى مبارزان را گرم و آتـش مبارزه را روشـن و مشتعل نگه مى داشت ، سه ویژگى اساسى دارد:
1ـ برانگیزندگى خلق
2ـ هدایت و ترسیم خط انقلاب
3ـ ثبت دقیق تـاریخ قیـام و مبـارزه مردم.
مشخصه بارز پیامهاى امام ، تإثیـر قاطع آن در بـرانگختـن مـردم بود و هست.
نه تنها در گذشته ، که امروز نیز کلام ساده و بى پیرایه ایـن مرشد و رهبر ، جان شیفتگان حق و عدالت را مشتعل مى کند و در آن شـور و هیجان مىآفریند.>>(46) پیامهاى مکتـوب امام ، لبریز از <<صناعات ادبى>> است و نمـونه هاى فراوانى از جناس ، سجع ، تضاد ، ایهام ، لف و نشـر ، تشبیه و کنایه و استعاره ، تلمیح ، مـراعات النظیر و .. . است که بـر غنـاى ایـن نـوشته هـا و جذابیت هنـــرى آنها افزوده است.(47) سبک خـاصـى که امـام راحل در نگـارش متنهاى حمـاسـى و عرفانى و ادبى ابداع کرد ، فصلى جدید براى بررسیهاى ادبى گشـوده است و بر ادبیات و شعر معاصر هـم تإثیر خاص خود را نهاده است.
شعر امام امت نیز تحلیل جـداگـانه اى مـى طلبـد ، چه آن سـروده هاى دوران جـوانى و مجموعه هاى شعرى که از امام مفقود شده و چه آنچه که اغلب مـربوط به سالهاى اخیر بـود و در <<دیـوان امام>> گـرد آمـده است. قـالبهاى مختلفـى که امـام در آنها شعر سـرود و نیز متنـوع است و جلـوه اى از <<هنر کلامى>> امام را نشان مى دهد.(48)
پایان بخـش ایـن مقاله را ابیاتـى از غزل <<دریا و سـراب>> حضرت امام قرار مى دهیـم ، تا حسـن ختامـى براى ایـن بـررسـى شتابان و گذران باشد:
مـا را رهـا کنیـد در ایـن رنج بـى حساب
بـا قلب پـاره پـاره و بـا سینه اى کباب
عمرىگذشت در غم هجران روى دوست
مرغم درون آتش و ماهى برون آب
حـاصل نشـد نصیبـم ازایـن رنج و زنـدگى
پیرى رسید غرق بطالت پس از شباب
از درس و بحث مدرسه ام حاصلى نشد
کـى مـى تـوان رسیـد به دریـا از ایـن سـراب
هرچه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم
چیزى نبـود ، غیـر حجـابـى پـس از حجاب ...(49)
به امیـد آنکه <<هنـر خـوب زیستـن>> را در مکتب امام عزیزمـان بیامـوزیم و همچـون او به <<زیبایى معنـوى>> دل ببندیـم و جمال <<هنـر بـرتـر>> را آینه دیـدار حق بسـازیـم.
پى نوشت :
1ـ غررالحکم.
2ـ بحارالانوار ، ج78 ، ص377.
3ـ در ایـن زمینه ، ر.ک: <<هنر در قلمرو مکتب>> از نویسنده ، فصل اول.
4ـ صحیفه نور ، ج18 ، ص230.
5ـ همان ، ج21 ، ص30.
6ـ همان ، ج18 ، ص123.
7ـ همان ، ص162.
8ـ همان ، ج17 ، ص36.
9ـ همان ، ص192.
10ـ همان ، ص33.
11ـ همان ، ج1 ، ص149 (سال 48).
12ـ وصیتنـامه ، بنـد <<م>> (صحیفه نور ، ج21 ، ص194).
13ـ صحیفه نور ، ج2 ، ص259.
14ـ همان ، ج3 ، ص214.
15ـ همان ، ج4 ، ص262.
16ـ همان ، ص284 و ج5 ، ص6.
17ـ همان ، ج12 ، ص104.
18ـ همان ، ج4 ، ص85.
19ـ همان ، ج3 ، ص82.
20ـ همان ، ص52.
21ـ همان ، ج18 ، ص161.
22ـ همان ، ج8 ، ص197.
23ـ همان ، ص198.
24ـ همان ، ص181.
25ـ همان ، ج9 ، ص155.
26ـ همان ، ج20 ، ص168.
27ـ همان ، ج19 ، ص109.
28ـ همان ، ج3 ، ص69.
29ـ همان ، ج12 ، ص104.
30ـ همان ، ص85.
31ـ همان ، ج16 ، ص84.
32ـ همان ، ج10 ، ص12.
33ـ همان ، ج3 ، ص92.
34ـ همان ، ج9 ، ص263.
35ـ همان ، ج10 ، ص11.
36ـ همان ، ج16 ، ص83.
37ـ همان ، ج9 ، ص265.
38ـ همان ، ج16 ، ص235.
39ـ اشاره اى ظریف به کتاب شاه با نام <<مإموریت براى وطنـم>>.
40ـ صحیفه نور ، ج5 ، ص250.
41ـ همان ، ص6.
42ـ همان ، ص210.
43ـ همان ، ج8 ، ص23.
44ـ همان ، ج16 ، ص82.
45ـ مجمـوعه مقـالات سمینار بـررسـى ادبیات انقلاب اسلامـى ، ص511.
46ـ مقـدمه معظم له بـر صحیفه نـور ، ج1 ، ص9.
47ـ در ایـن زمینه ، مقاله تحلیلى نـویسنده پیرامـون <<نثر ادبى امام خمینـى>> مراجعه کنیـد ، در <<مجمـوعه مقالات سمینار بررسـى ادبیـات انقلاب اسلامـى>> ، ص511 تا 556.
48ـ در ایـن زمینه نیز ، از جمله ر.ک: <<دیـوان امام>> ، مقـدمه.
49ـ دیوان امام ، ص48.
نویسنده: استاد جواد محدثی