دید کلی
- آیا تاکنون به این مسئله فکر کردهاید چگونه رادیو کوچک میتواند امواج صوتی را دریافت کند؟
- فکر میکنید چگونه صدای انسان میتواند بر روی نوارهای ظریف صوتی ضبط شود؟
- آیا میدانید که قدرت شنوایی برخی از حیوانات بسیار بیشتر است؟
- از ابتدای تاریخ تحول آکوستیک تا به امروز ، تنها گیرنده صوتی مفید و جالب توجهی که دائما بکار رفته عبارت از گوش انسان است و شما تا به حال به کیفیت دریافت صوت توسط گوش انسان فکر کردهاید.
سیر تحولی و رشد
- پس از آنکه رابطه موسیقی با فرکانس معلوم گردید، کار تعیین حدود فرکانسهای شنیدنی ، موضوع جالب توجهی گردید. در سال 1830 ساوار (F.Savart) جعبهای با دو چرخ دندانهدار برای این موضوع به کار برد و حداقل فرکانس شنیدنی را 8 و حدکثر فرکانس قابل شنیدن را 24000 ارتعاش در ثانیه تعیین نمود. محققان بعدی از قبیل ژی بک (Seebec) و بیوت (Biot) و کینگ (K.B.Keening) و هرمان فن هلمهو لتز (Herman van Helmhltz) برای حد پایین اعداد 16 و 32 ارتعاش در ثانیه را پیدا کردند.
- عمیقترین برسی که در قرن 15 راجع به شنوایی به عمل آمد، بوسیله کینگ (Koeing) انجام یافته است. این مرد تا زنده بود تمام کوشش خود را به کار برد که سرچشمه صوتی دقیقی را بوسیله دیاپازن - میله – تار مرتعش و یا لوله درست کند، به طوری که فرکانس آن معلوم و قابل کنترل باشد.
- در سال 1843 ژرژ اهم (George S.Ohm) کاشف مشهور جریان الکتریکی ، قانونی راجع به شنوایی پیشنهاد کرد مبنی بر اینکه تمام نتهای موسیقی از ارتعاشات نوسانی ساده یا فرکانس محدود درست شدهاند. همچنین اهم مدعی شد که گوش انسان قادر است هر نوع نت مخلوط و درهمی را به نوسانات ساده ، که طبق سری فوریه بتوان بطور ریاضی تجربه بنماید.
بزرگترین محقق آکوستیک
بزرگترین تحقیقات فیزیولوژیکی مربوط به
آکوستیک ، بعد از اهم ، مربوط به
هلمهولتز میباشد. به گونهای که کتاب او به بزرگترین شاهکار آکوستیک معروف است. هلمهولتز برای اولین بار عمیقترین نظریه را در مورد
ساختمان گوش انسان بیان کرد. نظریه او توانست
قانون اهم را به صورت نظری تایید کند. همچنین هلمهولتز در ضمن تحقیقات خود ،
تشدید کننده صوتی را که به نام خود معروف است، در آکوستیک جدید در بسیاری از موارد استعمال میکرد اختراع نمود. این مرد ، که یکی از بزرگترین علمای بزرگ قرن نوزدهم بود، هیچ موضوعی را مطرح نکرد، مگر اینکه با تحقیقات برجسته علمی و نظری خود آن را مجهز ساخت.
اولین بحث دراین مسئله که مربوط به زیاد نمودن شنوایی در اتاقها بود، فقط با تصورات هندسی ، مانند گذاشتن تختههای برگرداننده صوت و یا سطوح منعکس کننده در اطراف محصور بود. در سال 1853
اوفام (J.B.Upham) فیزیکدان اهل بستن ، چندین مقاله مهم در این زمینه نوشت.
در سال 1856
ژزف هانری (Joseph Hanry) فیزیکدان مشهور آمریکایی در باب آکوستیک سالها مطالعاتی نمود که هر چند تحقیقاتش جنبه توصیفی داشت ، تمام عوامل موثر این کار را بطور صحیح منعکس میگردانید. در عوض ، این موضوع از طرف معماران بکلی مورد بیتوجهی و غفلت قرار گرفت و تمام کوششها صرف این میگردید که معایب بزرگ آکوستیکی را با وسایلی بیمعنی و یا نامتناسب از قبیل سیمهای بافته و غیره مرتفع سازند. اما اساس
آکوستیک ساختمانی ، بقسمی که مبتنی بر معلومات کمی باشد، درسال 1900 توسط
پروفسور سابین (W.C.Sabine) گذاشته شد.
اسبابهایی که در تقویت صداهایی که به گوش میرسند به کار برده میشوند. از خیلی پیش موجود بودهاند. شاخصهایی که برای
تولید صدا استعمال میشوند از زمانهای قدیم به کار میرفتهاند. اما معلوم نیست که از چه زمانی بفکر انسان افتاده است که آنها را نیز برای تقویت صدایی که میشنود، استعمال کند. در هر حال
کیر شر (Kir cher) در بررسیهای خود در سال 1650 شاخ شلجمی شکل را به عنوان کمک به شنوایی و همچنین
بوق را برای صحبت نمودن اسم میبرد.
در تمام تاریخ انبساط و تحول
علم فیزیک ، همیشه تمایل بر این بوده است که مشاهدات و تجربیات را بجایی برسانند که با کمال وضوح قابل درک و روئیت باشد. پایه تمام اسبابهای فیزیکی بر همین اصل بوده است و این اسبابها ، نقطه روشنی بر روی
خط کش مدرج ، همواره راهنمای این مقصود بودهاند. پس این مسئله غیر قابل اجتناب بود که کوششهایی برای بررسی
صوت ، بویژه ارتعاشاتی که فرکانس آنها غیر قابل شنیدن است صورت گیرد.
یکی از اقدامات اولیه در سال 1858 توسط
ژان لوکنت (Jean Lecot) بعمل آمد. او مشاهده کرد که بوسیله
نتهای موسیقی میتوان شعله را لرزانید، به شرط اینکه فشار گازی که شعله را ایجاد میکند ، متناسب باشد. این شعله که بعدها آن را شعله حساس نامیدند از طرف
ژان تندان (Jean Tyndall) برای نتهای خیلی ریز و صداهای با فرکانس خیلی زیاد و همچنین برای بررسی
انعکاس ،
انکسار و
تفرق امواج صوتی ، با کمال موفقیت به کار رفت.
کینگ در راه کوششی که برای مرئی ساختن
امواج صوتی به کار میبرد ، در سال 1860 شعله مانومتریک را اختراع کرد. این وسیله عبارت بود از جعبهای که از درون آن گاز عبور کرده و به شعله میرسید. یک طرف این جعبه ، پرده قابل انعطافی کشیده شده بود. وقتی که در مقابل چنین پردهای تولید صوت کنند، پرده مرتعش شده و فشار گاز درون جعبه را کم و زیاد میکند و در نتیجه شعله ، متناسب با تغییر فشار ، میلرزید. شعله را بوسیله آینه چرخانی که با سرعت زیاد میچرخد بر روی جدار مقابل منعکس کرده و ارتعاش آن را روئیت میکنند.
کوشش دیگری که برای مرئی ساختن امواج صوتی به کار رفت در سال 1857 توسط
لئون سکات (Leon Scott) به عمل آمد. این شخص دستگاهی ساخت که در آن پرده قابل انعطافی در دهانه بوق گیرنده نصب شده بود و به این پرده قلمی اتصال داشت که نوک آن بر روی کاغذ اندود قرار گرفته بود. کاغذ بر روی استوانه چرخانی مفروش بود، بدین طریق نوک قلم ، ارتعاشاتی متناسب با صوت در روی کاغذ اندود رسم میکرد. این وسیله که بنام دستگاه فونوتگراف معروف شد، مقدمه ساختمان فونوگراف بشمار میرود.
مباحث مرتبط با عنوان