این قسمت مهمتر و تصریح آن لازم تر است زیرا اغلب اتفاق می افتد که تاجر با
صنعت گران و اشخاص غیر تاجر برای حوائج تجارتی خود معاملاتی می نماید. مثلاً تاجر پارچه فروش برای دکان خود با نجاری قرار داد می بندد که برای نصب در
تجارت خانه اش قفسه ای بسازد و یا کتاب فروشی با مؤلفی برای طبع و یا تألیف کتاب قراردادی منعقد مینماید، در این مورد هر چند نجار و یا نویسنده تاجر نباشد معامله به تبعیت پارچه فروش و یا کتاب فروش تجارتی است ولو این که معامله ذاتاً تجارتی نباشد . در این قسمت به نحوی که ملاحظه می شود قانون تصریح دارد که معامله باید برای رفع حوائج تجارتی باشد. بنابراین شخص پارچه فروش قراردادی که برای ساختن میز و صندلی منزل خود با نجار می بندد نمی توان آن را معامله تجاری دانست.