دید کلی
از آنجا که همه جای
جهان مرکز است، پس کائنات یک مرکز حقیقی ندارد. لذا ما این کائنات را کائنات بی مرکز مینامیم. کائنات بی مرکز نشان میدهد که کهکشانها از
راه شیری نمیگریزند، بلکه همگی از یکدیگر فرار می کنند و موقعیت ما در این عالم ممتاز نیست.
تاریخچه مرکزیت کائنات
انسانها از گذشته دور تا قرن 16 فکر میکردند که در مرکز عالم جای دارند.
افلاطون ،
ارسطو و
بطلیموس از دانشمندان
دوره زمین مرکزی بودند.
کپرنیک در قرن 16 این مرکزیت را به نزدیکی خورشید انتقال داد و سالها نیز
کائنات خورشید مرکز بر عرصه
کیهان شناسی حاکم بود.
کپلر ،
گالیله و
اسحاق نیوتن از دانشمندان این دوره بودند. با پیشرفت علم و کشف
راه شیری و دیگر کهکشانها خورشید نیز مرکزیت خود را از دست داد و به نقطهای کوچک در کائناتی وسیع تبدیل شد که خود به گرد مرکز راه شیری در گردش بود. پس آیا کهکشان راه شیری مرکز کائنات است؟
حرکت کهکشانها
همانطور که ستارهها ، کهکشانها را تشکیل میدهند، کهکشانها هم کائنات را میسازند. پس برای شناخت کائنات باید کهکشانها را مطالعه کرد. «
ادوین هابل» به کمک تلسکوپ 2.5 متری کوهستان ویلسن ، حرکت کهکشانها را مورد مطالعه قرار داد. او با استفاده از طیف سنج و اثر دوپلر واقعیتی عجیب را کشف کرد که قبلا نیز در سال 1923 توسط وستو سیلفر در رصد خانه لاول در آریزونا مشاهده شده بود. بنا به کشف هابل (در سال 1924) از 41 کهکشان مورد مطالعه ، 36 کهکشان متمایل به نور قرمز بودند، بدین معنا که از راه شیری دور میشوند. تنها 5 کهکشان بسوی روشنایی آبی متمایل بودند و به راه شیری نزدیک میشدند.
قانون هابل
هابل در سال 1929 پس از انجام بررسیهای بیشتر نشان داد که تقریبا همه کهکشانها از ما دور میشود و سرعت فرار هر کهکشان متناسب با فاصله آن است. این تناسب که به «قانون هابل» مشهور شده است نشان میدهد که یک کهکشان دو بار دورتر ، دوبار سریعتر دور میشود. بر اساس این مشاهدات و از این زمان به بعد ، کائنات گسترش یابنده پا به عرصه دانش کیهان شناسی نهاد.
قانون هابل و انفجار بزرگ
نتیجه دیگر
قانون هابل ، این بود که کائنات آغازی داشته است و هر
کهکشان به تناسب فاصله و سرعت خود ، زمان یک نی را صرف کرده تا از نقطه مبدا به موضع کنونی خود برسد و اگر این نظم برعکس شود همه کهکشانها در لحظه و نقطه معینی به هم میرسند. از اینجا بود که نظریه انفجار بزرگ پدید آمد که آنرا آغاز گسترش کائنات میدانند.
پیوند دین و دانش
با ظهور نظریه انفجار بزرگ کائنات ازلی بودن و بی آغازی خود را از دست داد و معلوم شد که کائنات آغازی داشته است. بدین ترتیب مفهوم آفرینش که در سده سیزدهم میلادی از طریق دیانت و توسط توماس واکن وارد کیهان شناسی شده بود، اینک به صورت تصادفی یک پشتیبان علمی یافت و دین پس از آنکه در سده نوزدهم از دانش جدا شد، اینک دوباره پابه عرصه علم گذاشت.
مرکز کائنات
با توجه به یافتههای هابل در مورد اینکه کهکشانها از ما دور میشوند، چنین تصور میشود ما در مرکز عالم هستیم که از هر طرف نگاه کنیم کهکشانها از ما دور میشوند. یعنی پس از چندین قرن قبول نظریه کپرنیک و با وجود تمام کوششها بازهم انسان مرکز کائنات شده است؟ خیر ، باید این تصور را از خود دور کنیم. برای دانستن دلیل این موضوع ، کیک کشمشی را که درون فر میرپزد و متورم میشود، در نظر میگیریم. ضمن پف کردن کیک ، همه کهکشانها از هم دور میشوند و کشمشهای دورتر با سرعت بیشتری دور میشوند. هر کدام از کشمشها فکر میکنند که کشمشها از او میگریزند.
هر کهکشان نیز مانند یک کشمش دچار این توهم میشود که دیگر کهشکانها از او میگریزند و خود را در مرکز کاینات تصور میکند. پس ساکنان هر کهکشان همان منظرهای را میبینند که ما میبینیم. آنها هم مشاهده میکنند که کهکشانهای دیگر با شتابی که در هر یک میلیون
سال نوری ، معادل 25 کیلومتر به آن افزوده میشود، از آنها میگریزند و در همه آنها این توهم ایجاد میشود که در مرکز جهان جای دارند.
مباحث مرتبط با عنوان