به نظر میرسد که لازمه
ناسیونالیسم این است که هر چیزی که محصول سرزمین معین و ابداع فکر مردم یک سرزمین است، ملی به حساب میآید و هر چیزی که برای مردم سرزمین دیگر است، بیگانه است.
به نظر می رسد که این مقیاس درستی نیست، زیرا ممکن است فردی از افراد یک ملت چیزی را ابداع کند و مورد قبول دیگران واقع نشود، چنین چیزی جنبة ملی به خود نمیگیرد.
زمانی چیزی که از خارج رسیده است بیگانه به نظر می رسد و پذیرش آن بر خلاف اصول ملیت است، که رنگ یک ملت بالخصوص را داشته باشد و از شعارهای یک ملت باشد.
اگر چیزی رنگ مخصوصی نداشته باشد نسبتش با همة ملتها علیالسویه است. به همین دلیل است که حقایق علمی به همة جهانیان تعلق دارد و عقاید و آرمانهای دانشمندان و پیامبران محصور در محدودة یک ملت نیست سابقه تاریخی نیز ملاک عمل نیست و ممکن است ملتی قرنها یک سیستم اجتماعی خاص داشته باشد و بعد سیستم نوینی را به جای آن انتخاب کند.
ممکن است آیینی از میان ملتی بر خیزد اما ملی شمرده نشود از باب این که مورد قبول ملتی که از میان آنها بر خاسته نشده است مانند کیش مانوی که نتوانست پشتیبانی ملت را بدست آورد. اگر این گونه امور را به اعتبار ابداع کنندگان و پیروان معدودشان ملی به حساب آوریم، احساسات اکثریت نادیده گرفته میشود.
هر چیزی که رنگ ملت خاصی را نداشته باشد و بیرنگ باشد و یا
ملت آن را با رغبت پذیرفته باشد ملی است.
منبع: خدمات متقابل اسلام و ایران؛ مرتضی مطهری