علیعلیهالسلام و سپاهیانش آهنگ حرکت به سوی
نهروان داشتند.
ناگهان یکی از اصحاب آمد و مردی را همراه خود آورد و گفت:
«یا امیر المومنین! این مرد ستاره شناس است و مطلبی دارد می خواهد به عرض شما برساند.»
ستاره شناس: «یا امیر المومنین! در این ساعت حرکت نکنید،اندکی تامل کنید، آنگاه حرکت کنید».
علی علیهالسلام پرسید : چرا؟
ستاره شناس گفت : «چون اوضاع کواکب دلالت می کند که هرکه در این ساعت حرکت کند از دشمن شکست خواهد خورد و زیان سختی خواهد دید. ولی اگر در آن ساعتی که من می گویم حرکت کنید، ظفر خواهد یافت و به مقصود خواهد رسید.»
علی علیهالسلام پرسید : این اسب من آبستن است. آیا می توانی بگویی کره اش نر است یا ماده؟
ستاره شناس گفت : «اگر بنشینم حساب کنم، می توانم»
علی علیهالسلام فرمود :
«دروغ می گویی، نمی توانی. قرآن می گوید: هیچ کس جز خدا از نهان آگاه نیست. آن خدا است که می داند چه در رحم آفریده است. محمد رسول خدا، چنین ادعایی که تو می کنی نکرد. آیا تو ادعا داری که بر همه جریانهای عالم آگاهی و می فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر می رسد؟ پس اگر کسی به تو با علم کامل و اطلاع جامع اعتماد کند، به خدا نیازی ندارد.»
بعد به مردم خطاب فرمود:
«مبادا دنبال این چیزها بروید اینها منجر به کهانت و ادعای غیب گویی می شود. کاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف کافر، و کافر در آتش است.»
آنگاه رو به آسمان کرد و چند جمله دعا مبنی بر
توکل و اعتماد به خدای متعال خواند. سپس رو کرد به ستاره شناس و فرمود: ما مخصوصاً خلاف دستور تو عمل می کنیم و بدون درنگ همین الان حرکت می کنیم.
در کمتر جهادی به قدر آن جهاد، پیروزی و موفقیت نصیب علیعلیهالسلام شده بود.
کتاب: داستان راستان
نویسنده شهید مطهری
صفحه: 264-265
نهج البلاغه خطبه 77، وسائل ج2 صفحه 181