پيدايش رهبانيت در دنيای مسيحيت
|
|
کلیسای میخواست در برابر این شعلهی سرکش و این سقوط هولناک ایستادگی کند، ولی علاجی که برای این بیماری مهلک اندیشید به مراتب مهلکتر از خود بیماری و به کلی با فطرت انسانی بیتناسب و ناهنجار بود و باید نیز که چنین میبود، زیرا پس از آن همه تحریفها و دستبردها دیگر از آن افکار آسمانی آن قدرها به جا نمانده بود که بتواند میان مردم بر طبق فطرت مستقیم حکومت کند و راه میانه و دور از افراد و تفریط را به آنان بنمایاند.
این جا بود که موضوع انحرافی رهبانیت به وجود آمد. از آن روز در منطق اصحاب کلیسا امتیاز آدمی وابسته بود به محرومیت از زیباییهای زندگی، سرکوب کردن تمایلات فطری، نابود ساختن نیروها و استعدادهایی که برای بقای نوع بشر و آبادی جهان، به خاطر انجام شئون خلافت الهی در وجود انسان درمانی برای آن فساد باشد بلکه موجب شد کشمکشی سرسختانه میان این در جبهه که هر یک به نحوی از دایرة فطرت انسان و نیازهای او بیرون بودند، به وجود آید. لیکن در کتاب تاریخ اخلاق اروپا وضعیت جهان مسیحی آن روز را که در میانهی رهبانیت و مادیت انسان داشت چنین توصیف میکند: «هوسرانی و فساد اخلاق به نهایت درجه رسیده بود مردم غرق در فسف و فجور و عیاشی و تجمل شده بودند. در شب نشینیهای پادشاه و محافل، امرا و اشراف گرد میآمدند. در آن روز، جهان در میانهی رهبانیتی تمام و مادیتی تمام نوسان می کرد. بدین ترتیب نظام رهبانیت که زاییدهی افکار غلط کلیساها و مجمعها بود و با طرز فکر و منطق آسمانی مسیح فرسنگها فاصله داشت، نتوانست برای جهان مسیحیت حتی یک نظام اخلاقی باشد و لااقل مبانی اخلاق را میان آن پایدار سازد. تنها اثری که این روش غلط به جا گذارد آن بود که بیزاری و بیگانگی عمیقی نسبت به دین در افکار مردم به وجود آورد و آنان را برای انتقاد و حمله به دین و قوانین غیر قابل تحمل آن آماده و مجهز ساخت.
تعداد بازدید ها: 7629