اولاً
تغییر اجتماعی لزوماً یک پدیده جمعی است به عبارت دیگر تغییر اجتماعی باید یک
جامعه یا بخش مهمی از یک جامعه را در بر گیرد . تغییر اجتماعی باید شرایط ، شکل زندگی یا زمینه فکری و روحی سطح وسیعی از یک جامعه یعنی خیلی بیش از چند نفر را دگرگون نماید و این اصل مهمی است برای مشخص نمودن یک تغییر اجتماعی .
ثانیاً یک تغییر اجتماعی باید یک تغییر ساختی باشد یعنی تغییری که در کل سازمان اجتماعی یا در بعضی از قسمتهای تشکیل دهنده سازمان اجتماعی حادث شود . به عنوان مثال یک اعتصاب ممکن است منجر به بهبود وضع حقوق کارگران و بالارفتن سطح زندگی آنان گردد که این یک تغییر ساختی نیست ولی اگر بتوان بعضی از تغییراتی که این اعتصاب در سازمان اجتماعی
کارخانه و یا موسسه مربوط ایجاد می کند ، مثلاً تغییر در توزیع قدرت ، تغییر در شبکه های ارتباطی و غیره را مشاهده نمود ، آن وقت می توانیم بگوئیم که تغییر اجتماعی حادث گشته است .
ثالثاً تغییر ساختی در طول زمان شناخته می گردد . به عبارت دیگر باید بتوان بین دو نقطه یا چند مقطع زمانی ، مجموعه تغییرات یا نتایج آنها را مشخص نمود ودر حقیقت تغییر اجتماعی را فقط در مقایسه با یک نقطه شروع یا مرجع در گذشته می توان بررسی و ارزشیابی کرد و با توجه به همین نقطه شروع است که می توان گفت که تغییری به وجود آمده است و وسعت و کیفیت این تغییر را مورد مطالعه قرارداد .
رابعاًُ تغییر اجتماعی برای آنکه واقعاً یک تغییر ساختی باشد باید مداوم و استوار باشد و به عبارت دیگر فقط سطحی و زودگذر نباشد .
و بالاخره با توجه به چهار خصوصیت ذکر شده فوق می توان چنین خلاصه نمود که تغییر اجتماعی در جریان
تاریخی یک جامعه اثر می گذارد . به دیگر سخن اگر تغییر اجتماعی خاصی حادث نمی گشت جامعه معینی مسیر متفاوتی را می پیمود .