روزی
هارون از
امام کاظم علیه السلام پرسید:« چرا به شیعیانت نمیگویی به تو "پسر رسول خدا" نگویند؟
شماها پسران
علی علیه السلام هستید، و فرزند به پدرش نسبت داده میشود نه به مادرش.»
امام فرمود:
«جواب این سوال را نخواه.»
هارون گفت:
«حتماً باید جواب بدهی.»
امام فرمود:
«در امان هستم؟»
هارون گفت:
«آری.»
امام شروع به تلاوت قرآن نمود:
«
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و وهبنا له اسحاق و یعقوب کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف وموسی و هارون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی والیاس کل من الصالحین.» سوره انعام: آیه 84-85
ترجمه:و به او (
ابراهیم )
اسحاق و
یعقوب را عطا کردیم و هدایت نمودیم، و نیز
نوح را قبل از آنان به راه نجات هدایت کردیم،همچنین فرزندانش،
داود و
سلیمان و
ایوب و
یوسف و
موسی و
هارون را،و این چنین پاداش نیکوکاران را می دهیم و زکریا و یحیی و
عیسی و
الیاس را، که همگی از صالحان بودند .
سپس امام پرسید:
«پدر عیسی کیست؟»
هارون گفت:
«عیسی پدر ندارد؛ او معجزه الهی است.»
امام فرمود:
«پس در این آیه، عیسی از جانب مادر، فرزند نوح و ابراهیم معرفی شده. ما هم از طرف مادرمان فاطمه زهرا سلام علیها فرزند پیامبر هستیم.»
هارون گفت:
«احسنت! بیشتر بگو.»
امام فرمود:
«در ماجرای
مباهله با مسیحیان نجران، خدا دستور داد پیامبر با پسران، زنان و کسانی که مثل جان او هستند، برای نفرین حاضر شود. و همه میدانند که پیامبر فاطمه و علی و
حسن و
حسین را همراه خود برد. معلوم میشود حسن و حسین به تایید خدا و رسولش فرزندان پیامبرند.»
هارون گفت:
« یک سوال دیگر: چرا میگویی از اموال پیامبر، چیزی از فدک به
عباس که عموی او بود، به ارث نمیرسد و تمام فدک فقط باید به فاطمه زهرا میرسیده؟»
(هارون مثل تمام
خلفای بنی عباس از نسل عباس است.)
امام فرمود:
«پیامبر برای بستگانش که میتوانستند از
مکه به مدینه هجرت کنند و نکردند و همچنان در بین مشرکان مکه باقی ماندند، حقی برای ارث تعیین نکرد. عباس هم در جنگ با رسول خدا در جمع مشرکان حاضر بود و اسیر شد و از دادن فدیه برای آزادی خود خودداری کرد و گفت هیچ مالی ندارم. ولی
جبرئیل به پیامبر خبر داد او اموالش را نزد همسرش ام الفضل مخفی کرده؛ و عباس اینجا بود که به حقانیت پیامبر و ارتباطش با عالم غیب پی برد و ایمان آورد.»
منابع:
- بحار الانوار، ج 48، ص 122.
مراجعه شود به: