برای پاسخ به راهی که
انگیزه روانی مطرح کرد باید به دو نکته اشاره کرد:
- مستضعف در معارف ما لااقل دو اصطلاح دارد:
- مستضعف اجتماعی و اقتصادی که طبقه محرومین جامعه هستند.
- مستضعف فکری که در علم کلام به آن دسته از افراد گفته می شود که به جهت کوتاهی و قصور در فکر، حق را تشخیص نداده اند. مثلاً دلیل بر وجود خداوند یا حقانیت اسلام را نفهمیده است، یا با این مسائل برخورد نکرده و اگر هم برخورد کرده و شنیده، احتمال صحّت نمی داده و در نتیجه پیگیری نکرده است. این امور ناشی از محیط خانواده و جامعه باشد یا عدم تبلیغات یا تبلیغات مخالف، بهر حال راه دیگری را طی کرده است.
- جاهل در اصطلاح بر دو قسم است:
- جاهل مقصر: یعنی کسی که دسترسی به علم دارد یا احتمال خلاف در عقیده خود می دهد ولی کوتاهی می کند و به دنبال یافتن راه صحیح و حق نمی رود. این دسته در عرف و شرع مورد نکوهش اند.
- جاهل قاصر: یعنی کسی که یا غافل است و احتمال خلاف در گفتار و کردار خود نمی دهد و یا اگر هم احتمال بدهد و سخنی را ببیند یا بشنود، راه و وسیله ای برای رسیدن به حق در اختیار ندارد. این گروه عقلاً و شرعاً مورد مذمّت نیستند.
- با توجه به این دو نکته باید گفت: مستضعف فکری و جاهل قاصر، یعنی کسی که واقعاً به حقانیت اسلام و تشیع نرسیده باشد، معذور است. اگر چه به خطا رفته است و اعتقاد او حق نیست ، چرا که حق نمی تواند دو تا باشد، زیرا خدا هست و یا نیست; یا حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر خدا و خاتم انبیا هست، یا نیست; جمع همه اینها، جمع نقیضین و محال است ،اما ما این دسته را اهل عذاب و جهنّم نمی دانیم و بسیاری از مردم دنیا داخل در این طیف می شوند. بله اگر کسی در شناخت حق کوتاهی کرد و یا حق را دید و عناد ورزید، البته هم عقل و هم شرع او را مستحقّ تنبیه می دانند. هر شخصی به اندازه تقصیر و جرمی که دارد مستحق تنبیه است.
- شاهد بر این نظر فرازی از دعای کمیل و سخن مولا علی علیهالسلام است که می فرماید:
«
أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلاََهَا مِنَ الْکَافِرِینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ، یعنی خدایا تو قسم خورده ای که جهنم را از کافران پرنمایی و معاندان را در جهنّم، خالد و همیشگی قرار دهی.» پس هر کس که
کافر باشد و در راه حق نباشد، به میزان تقصیری که دارد وارد جهنم می شود ولی آنانکه برای همیشه در عذاب می مانند افرادی هستند که اهل عناد و ستیزه جویی اند. خلاصه سخن اینکه در زمان ما اهل نجات و بهشت فقط محدود به 100 میلیون نفر و یا
مذهب خاصی (= امامیه) نیست.
- نکته دیگری که باید توجه داشت این است که در بحث پلورالیسم سخن بر سر این نیست که من و شما در کدام شهر و کشور و از چه پدر و مادری متولّد شده ایم و در کجا رشد و نموّ پیدا کرده ایم، بلکه کلام در این است که از میان اقوال و آرای متفاوت و متناقض، از جهت معرفت شناختی و واقعی، یک نظر بیشتر نمی تواند درست باشد. و اما اینکه افراد مخالف چه بر سرشان خواهد آمد، امر دیگری است که قبلاً اشاره شد.و اما در مورد انگیزه اجتماعی پرهیز از جنگ و خونریزی باید گفت این امور موجب حقانیت دعاوی متفاوت و متناقض نبوده و نیست. مقوله حقانیت و عدم حقانیت و صواب و خطا در افکار غیر از مقوله عمل انسانها و کینه ورزیها و اشتباهات ماست. از یکی به دیگری نمی توان پل زد، بلکه برای پرهیز از جنگها و خونریزی های غیر ضروری راه صحیحی وجود دارد که اسلام به نحو احسن آن را طی کرده است.
منابع
- مصباح یزدى، محمد تقى، پرسشها و پاسخها ، ج 4 ، پلورالیسم و آزادی