امام خمینى (ره) به قائلین جدایی دین از دنیا پاسخ می دهد:
- دین احکام معنوى دارد و بسیارى از احکامش سیاسى است، دین از سیاست جدا نیست البته در اذهان بسیارى از اهل علم و بیشتر مقدسین این است که اسلام به سیاست چه کار دارد. اسلام و سیاست جداست. دین على حده است; سیاست على حده، اینها اسلام را نشناختهاند.
مگر سیاست چیست
روابط بین حاکم و ملت ، اسلام احکام سیاسىاش بیشتر از احکام عبادى است. اسلام در مقابل ظلمه ایستاده است، حکم به قتال داده; حکم به کشتن داده در مقابل کفار و این احکام باید اجرا شود.
- چقدر مغالطهآمیز استسخن کسى که بگوید اساس اسلام بر محبت و معرفت است ولى کار حکومت مقابله با سارقان و دشمنان امنیت، و این دو با هم منافات دارند.
مگر نشان
محبت و رافت این است که انسان ظلم دیگران نسبتبه خود و دین و ایمانش را بپذیرد؟ و سر تسلیم در مقابل اهانت دیگران فرود آورد؟ مگر پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآلهوسلم و سایر اولیاى الهى اسوه محبت نبودند پس چرا با دشمنان دین مقابله مىکردند؟ چنین نبود که
پیامبران آمده باشند تا پیام الهى را ابلاغ نمایند و کارى به اجراى آن نداشته باشند.
امام خمینى(ره) مىفرمایند:
- این سخنان با مبناى اسلام و معتقدات اولیه ما مخالف است چون در هیچ اجتماعى جعل قانون به تنهایى سعادت نمىآورد بلکه باید بعد از تشریع قانون، قوه مجریهاى بوجود آید. در یک تشریع اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است.
به همین جهت اسلام همان طور که
جعل قوانین کرده است قوه مجریه قرار داده،
ولی امر ، متصدى قوه مجریه است. در زمان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم این طور نبود که فقط
قانون را بیان و ابلاغ کنند بلکه آن را اجراء مىکردند. رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم مجرى قانون بود مثلا قوانین جزایى را اجرا مىکرد. دست
سارق را مىبرید،
حد مىزد،
رجم مىکرد، خلیفه براى همین امور است.
- پس اسلام کاملترین برنامه را در حیات فردى و اجتماعى ارائه داده و کمترین نقص در آن راه ندارد چنانچه اگر مسلمانان نتوانند با درایت و تدبیر، برنامه زندگى را از آن تحصیل نمایند باید ضعف را در قابلیت قابل بدانند نه فاعلیت فاعل. اگر ما نتوانیم افکار و اندیشه خود را ارتقاء بخشیده و یا در عمل به تعالیم آن ضعیف باشیم چرا نقص را در دین دانسته و آن را در اداره دنیاى بشرى ناقص بدانیم.
- بنابراین دین را به هر بهانهاى از صحنه زندگى فردى و اجتماعى خارج کردن به معناى نقص در دین بشمار آمده که این عقیده با صریح قول خداوند در قرآن در تناقض است که فرمود: « الیوم اکملت لکم دینکم و..».
منابع
1- صحیفه نور، ج 2، صص 242-233
2- ولایت فقیه، ص 15
3- فصلنامه نامه مفید شماره 20