ویژگی های فقیه جامع الشرایط برای ولایت فقیهی بدین شرح می باشد :
اجتهاد مطلق
اسلام، یک مجموعه منسجم استبه گونهاى که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش مىباشد و فهم درست و کامل رهآورد وحى، زمانى صورت مىگیرد که فقیه، به همه ابعاد آن آگاه باشد و از اینرو، اسلامشناس واقعى کسى است که در همه اصول و فروع، در عبادات و عقود و احکام و ایقاعات و سیاست اسلامى مجتهد باشد. بنابراین، کسى که در تحلیل همه معارف دین، اجتهاد مطلق ندارد و به اصطلاح، «مجتهد مطلق» نیست، بلکه «مجتهد متجزى» است، صلاحیت ولایتبر جامعه اسلامى و اداره آن را ندارد و همچنین فقیهى که ابعاد سیاسى اسلام را خوب نفهمیده است، توان چنین مسؤولیت عظیمى را نمىتواند داشته باشد.
فقیه حاکم بر نظام اسلامى که در عصر غیبت، مجرى و حافظ و مبین قرآن است، باید به تمام جوانب آن آگاه باشد. او باید علاوه بر شناخت احکام و معارف قرآن کریم، درباره انسان و جامعه اسلامى، روایات رسیده از عترت(علیهمالسلام) را نیز به خوبى بررسى نماید و به شناختى کامل و جامع از احکام اسلام برسد. اگر شخصى برخى از مسائل اسلامى برایش حل نشده و خود نمىتواند آنها را عمیقا بررسى نماید، او ولى مسلمین نیست; یعنى نه «مرجع فتوا»ست و نه «مصدر ولایت»; نه مىتواند فتوا بدهد و نه مىتواند اسلام را به اجرا درآورد.
فقیهى که شعاع عملش همدوش شعاع فقه باشد و بتواند مسائل جدید و مستحدثه مسلمین را حل کند و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق دهد، او «مجتهد مطلق»ى است که در صورت واجد بودن شرایط دیگر، مىتواند مسؤولیت ولایت و مدیریت جامعه اسلامى را بپذیرد و از عهده آن برآید.
عدالت مطلق
فقیه جامعالشرایط، کسى است که علاوه بر جناح عقل نظرى، در جناح عقل عملى نیز به مقدار ممکن کامل باشد; یعنى علاوه بر اینکه لازم است علم دین را درستبفهمد، باید آن علم را در خودش و محدوده حیاتش و در جامعه اسلامى به درستى اجرا نماید; لازم است همه وظایف دینى خود را انجام دهد و آنچه از دین باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ نماید و چیزى را کتمان نکند. فقیه عادل، باید به میل و هوس کارى نکند; مطیع هواهاى نفسانى نگردد و گناهى از او سرنزند; نه واجبى را ترک کند و نه حرامى را مرتکب شود.
شخصى که مطیع هوس است، در درون جانش بتکدهاى دارد و در نهادش، بتپرستى رسوخ یافته است و در واقع، هوایش را معبود و اله خود قرار داده و همان را مىپرستد: «افرایت من اتخذ الهه هواه» . چنین شخصى، هیچگاه صلاحیت ولایت و هدایت مسلمین را ندارد و مشمول خطاب ابراهیم خلیل(سلاماللهعلیه) است که فرمود: «اف لکم ولما تعبدون من دون الله» ; اف بر شما و بر هر آنچه غیر خدا مىپرستید. این بیان عتابآمیز، تنها شامل بتپرستان بتکدههاى صورى نیست، بلکه بتکدههاى درونى هواپرستان را نیز شامل مىشود.
بنابراین، ویژگى دوم فقیه جامعالشرایط، ترک هوا و هوس و تابعیت عملى محض سبتبه احکام و دستورهاى دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا مىدهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایى صادر مىکند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایى و حکومتى صادر و انشاء مىنماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.
قدرت مدیریت و استعداد رهبرى
در اصل یکصدونهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ویژگىهاى رهبر، چنین بیان شده است:
شرایط و صفات رهبرى:
1- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.
2- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.
3- بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى.
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و سیاسى قوىتر باشد مقدم است.
بنابراین، علاوه بر اجتهاد مطلق و صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه و همچنین عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام، استعداد و توانائى رهبرى و کشوردارى، شرط ضرورى سوم براى فقیه است.
فقیه جامعالشرایط باید علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، اولا بینش درست و صحیحى نسبتبه امور سیاسى و اجتماعى داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهاى دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانیا از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد; زیرا مدیریت، گذشته از تئورى، نیازمند ذوق اداره و هنر تدبیر است; بسیارى از ما اوزان شعر را مىدانیم که مثلا فلان شعر باید بر وزن «مستفعلن، مستفعلن، مستفعلن» باشد; اما دانستن عروض، هیچ گاه کسى را شاعر نمىکند. شعرشناسى، غیر از شاعر بودن است; چراکه انشاء شعر، گذشته از آشنائى به قواعد شعر، نیازمند استعدادهاى خاصى است. همه ما مىدانیم که باید کشور را بر اساس قسط و عدل اداره کرد، اما مدیر و مدبر بودن، غیر از دانش و بینش سیاسى است; هنرى است که هر کس آنرا ندارد. شرط اسلامشناسى را ممکن استبرخى داشته باشند ولى همه آنان شجاعت لازم را مانند شجاعت امام راحل(قدسسره) ندارند. وقتى خبر حکومت نظامى را در یکى از روزهاى دهه دوم بهمن57 به ایشان دادند، امام هراسناک نبودند و فرمودند: بیرون بروید و حکومت نظامى را بشکنید! و آن زمان که خبر تجاوز رژیم عراق و توطئه استکبار بر ضد انقلاب اسلامى را به ایشان رساندند، نترسیدند و شجاعتخود را به دیگران نیز انتقال دادند.
در رژیم فاسد و منحوس پهلوى، در بحبوحه گرفتوگیرها، بعضى از آقایان، خدمت مراجع و فقهاى بزرگ مىرفتند و با آنان مشورت مىکردند و خواستار اطلاعیه مىشدند. من خدمتیکى از بزرگان فقه رفتم، خدا غریق رحمتش کند که بر ما حق بزرگى داشت. در آن اوضاع بحرانى که امام مىفرمودند وقتى که دین در خطر باشد، تقیه حرام است و براى حفظ دین از هیچ چیزى حتى جان نباید دریغ ورزید، من دیدم این فقیهى که به علم و دانش او خیلى اعتقاد داشتیم و داریم، بحارالانوار رحلى مرحوم مجلسى(رض) را جلوى خود گذاشته و بحث تقیه را مطالعه مىکند. او به همه آنچه در کتاب و سنت نوشته شده، علم داشت و اگر اعلم از دیگران نبود، دیگران از او اعلم نبودند; ادق از دیگران بود ولى هنر کشوردارى و تدبیر و مدیریت در او نبود که در پرتو آن، اگر به او بگویند ده نفر یا صدنفر کشته شدهاند، آن خونها را هدر رفته نبیند و بلکه شهادت هزاران نفر را براى حفظ اسلام و زنده کردن دین و حیات انسانى در جامعه ضرورى ببیند.
بنابراین، نمىتوان گفت هر فقیه عادلى صلاحیت رهبرى جامعه را دارد، بلکه باید گذشته از شرائط علمى، داراى استعداد و توانایى لازم براى اداره امت اسلامى باشد.