ونداد هرمزد
«193 -164 ق / 808 - 780م»
با مرگ
خورشید بن دادمهر، افتادن نواحی هامونی
طبرستان به دست سپاه اعراب و مجبور به اطاعت کردن حکام کوهستانی از عمال خلیفه، وضع منطقه کمابیش دچار تغییر و تحول شد. در آمل و ساری مساجد جامع بنا شد و حکام عرب که از آن پس هر چند سال یک بار به بهانههای گوناگون عوض میشدند، با ایجاد پاسگاهها و پادگانها، بر سراسر بخش هامونی از تمیشه تا چالوس نظارت پیدا کردند. در عین حال در کار جمع و جبابت خراج هم بدان سبب که سختی معابر و دوری راه هر گونه نظارت را غیر ممکن میساخت، غالباً تعدی بسیار میرفت که این تعدیها در اندک مدت مردم را همچون دوران اسپهبد خورشید به شکایت درآورد.
به هر تقدیر، تدریجاً شرایط یاد شده، در نواحی کوهستانی، دوباره موجب احیاء قدرت آل زرمهر سوخرا شد که در زما غلبه اولاد گاوباره، قلمرو آنها در جبال قارن و نواحی مجاور تابع فرمان و محکوم اشراف اسپهبد دابویی شده بود. در این سالهای فترت که با انتقراض قدرت
آل دابویه، اداره حکومت عمال خلیفه موجب توسعه روز افزون ناخرسندیها در بین اهالی طبرستان شده بود، در جبال قارن، سرکردهای از آل زرمهر، که
ونداد هرمزد نام داشت و خود را از نوادگان قارن سوخرا میخواند، با عنوان جرشان «= گرشاه / ملک الجبال» امارت محلی داشت. با آن که در آن هنگام بیش از بیست سال از سقوط اسپهبد خورشید و آل دابویه نمیگذشت، رفتار عمال خلیفه، آرزوی تجدید دوران اسپهبدان را در قلوب مردم جان میبخشید. مردم نواحی امیدوار کوهستان که بخشی از جبال قارن بود و بعدها جبال ونداد هرمزد خوانده شد، از آن چه در طبرستان میگذشت به شدت ناخرسند بودند. عبدالحمید مضروب - عامل خلیفه - در جمع و اخذ خراج، ظلم و تعدی را از حد تحمل عامه گذرانیده بود تا جایی که ناخرسندی از
خلافت عباسیان و حکومت عمال آنها در کوه و دشت همچنان توسعه مییافت. مردم کوهستان که در ناخرسندی از عمال خلیفه با مردم هامون احساس همدلی و همدردی میکردند نزد ونداد هرمزد آمده، با اظهار تبعیت از وی، او را به قیام بر ضد عباسیان تشویق کردند و آمادگی خود را در پشتیبانی از او اعلام داشتند. قبل از ونداد هرمزد هم برادرش سوخرا و پدرش الندا، در این جبال حکم رانده بودند. در واقع خاندان سوخرا از دیر باز در این نواحی نوعی امارت فئودالی داشت و با آن که در دورا قدرت آل دابویه تابع آن سلسله محسوب میشد، اما سرکردگان آن سلاله در املاک خویش صاحب قدرت و در دستگاه آل دابویه صاحب حشمت بوند که قدرت و حکومت خود را در این جبال، همچون میراثی که از عهد
خسرو نوشروان به نیای آنها قارن بن سوخرا رسیده باشد، تلقی میکردند.
باری اقدام ونداد هرمزد به ایجاد یک قیام عام بر ضد عمال خلیفه بدون توافق فرمانروایان محلی نواحی مجاور با قومس و تمیشه ممکن نبود، به همین سبب به اشارت او با
اسپهبد شروین و مسمغان و لاش در این باب مذاکره شد.
شورش عمومی بر ضد عمال خلیفه
اتحاد با سایر فرمانروایان محلی، به ونداد هرمزد و یارانش فرصت داد تا در تمام طبرستان یک شورش عمومی بر ضد عمال خلیفه به راه اندازند «166 ق / 782 م» و به تعدیهای
بغداد چنان که سزاوار بود پاسخ دهند. در طی این شورش که اخبار آن در روایتهای محلی خالی از مبالغههایی حماسه آمیز نیست بر طبق روایت ابن اسفندیار، تمامی اهل ولایت، وعده کردند که در روز و ساعت معین «هر طبرستانی را که چشم بر کسان خلیفه افتد به شهر و رستاق و بازار و گرمابه و رهگذر بگیرند و در حال بکشند». گویند در این خشم و خروش عام، کار به جایی کشید که به قول مورخ محلی حتی «زنان طبرستان که شوهر از مردم خلیفه کرده بودند، همان شوهر را میگرفتند تا آن مازندرانیان میکشتند. از حد
گیلان تا تمیشه به یک روز از اصحاب خلیفه دمار برآورند». و بدین گونه شورش عام به خشونتهای بد فرجام کشیده شد. مع هذا حاصل این قیام، بیشتر به آزادی قسمتهای کوهستانی انجامید و اراضی هامونی همچنان در دست عمال خلیفه باقی ماند. در پایان
یزید بن مزید شیبانی از سرداران خلیفه، ونداد هرمزد و شروین را در کوهها محاصره کرد و شورش را فرو نشاند. ونداد هرمزد که مدتی در کوهستانها متواری بود، سرانجام از پسر خلیفه امان خواست و به نزد او رفت. موسی الهادی هم که در همین احوال با خبر فوت پدر «169 ق / 785 م» جانشین او شده بود، در بازگشت به بغداد ونداد هرمزد را نیز با خود ببرد.
بستن پیمان توافق و اتحاد بین وندان هرمزد و اسپهبد شروین
سال بعد خلیفه ونداد هرمزد را برای مقابله با عصیان برادرش با خلعت به طبرستان فرستاد. که به این ترتیب بار دیگر بین وندان هرمزد و اسپهبد شروین پیمان توافق و اتحاد بسته شد، چنان که از تمیشه تا رویان در تمام ولایت جبال «بی اجازت ایشان کسی از هامون پای به بالا نتوانستی ناد». سالها اوضاع طبرستان بدین منوال گذشت ولی نظم و امنیتی برای عمال خلیفه متصور نشد تا آن که در عهد خلافت هارون وی به فرمانروایان طبرستان امان نامهای فرستاده، از آنان دلجویی کرد و آنان را به نزد خود فرا خواند. اسپهبد شروین به بهانه بیماری از آمدن به حضور عذر خواست، اما ونداد هرمزد در حضور خلیفه مورد دلجویی واقع شد، چرا که در بغداد با برادر خلیفه موسی الهادی انس پیدا کرده بود. در همین احوال چون با خلیفه ملاقات کرد د درآن چه بر زبان خلیفه جاری شد، نشانه خشم مشاهده کرد، پس با لحنی گستاخ ولی آمیخته به ملامت گفت که من تازی ندانم اما از
ظاهر چنان پیداست که خلیفه در حق من سخنان غیر دوستانه میگویند «این معنی چرا آن وقت که به کوهستان خویش بودن نفرمود» که این قول او مایه خجالت خلیفه و مزید تکریم و محبت او در حق ونداد هرمزد شد. بدین گونه ونداد هرمزد از سوی اسپهبد شروین اظهار طاعت کرد و هارون در حق فرمانروایان طبرستان اعتماد و التفات نشان داد.
کناره گیری ونداد هرمزد
ونداد هرمزد همزمان با مرگ اسپهبد شروین در 193 ق / 808 م قلمرو خود را به پسرش قارن سپرد و خود کناره گیری نمود.