منو
 کاربر Online
488 کاربر online

ولایت، حکومت و اطاعت

تازه کردن چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > ولایت
دانشنامه
دانشنامه > دانشنامه
(cached)

ما در این روز، این روز مبارک که از اعیاد بزرگ اسلام است و بر حسب نفوس ما بالاترین عید است و نکته اش هم این است که این ادامه نبوت است، ادامه آن معنویت رسول الله است، ادامه آن حکومت الهی است، از این جهت از همه اعیاد بالاتر است و ما در این روز سعید یکی از چیزهایی که وارد شده است این است که بگوییم، بخوانیم: «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین و اهل بیته » .
تمسک به ولایت امیر المؤمنین چی هست؟ یعنی ما همین این را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسک به ولایت امیر المؤمنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیر المؤمنین تمسک به محبت اصلا معنا هم ندارد، تمسک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گر چه ما و بشر نمی تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت، نمی توانیم ماها و هیچ کس قدرت نداریم که پیاده کنیم لکن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسک کنیم. تمسک به مقام ولایت معنایش این است که یکی از معانی اش این است که ما ظل آن مقام ولایت باشیم، مقام ولایت که مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این است که اگر چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسکش به ولایت امیر المؤمنین این است که آن عدالتی که امیر المؤمنین اجرا می کرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرد اینکه ما بگوئیم ما متمسک هستیم به امیر المؤمنین، این کافی نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتی که حکومت الگو قرارداد امیر المؤمنین سلام الله علیه را در اجراء حکومتش، در اجراء چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد. این تمسک کرده است به ولایت امیر المؤمنین. اگر چنانچه او الگو نباشد یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید خدا ما را از متمسکین قرار داده است، جز یک کذبی چیزی نیست. و اگر مجلس که از مقامات یا بلندترین مقام کشوری است اگر چنانچه الگو قرارداد آن چیزی که امیر المؤمنین می خواست و آن عدالتی را که او در همان برهه کمی که به او مجال دادند، خیلی کم مجال پیدا کرد. اگر الگو قرار بدهند آن را برای اینکه احکام را و اموری که باید محول به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آنوقت می شود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیر المؤمنین هستند. و اما اگر چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند یا خدای نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود آنوقت ما نمی توانیم بگوئیم که یک مجلس متمسک به ولایت امیر المؤمنین داریم. و هکذا قوه قضائیه، اگر قوه قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیر المؤمنین که «اقضاکم علی » و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامی نباشد، آن هم هر چه بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است. تمسک وقتی است که قوه قضائیه هم کارهائی که می کنند از روی الگوی علوی باشد که همان الگوی اسلامی است. و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را می خوانند آنها هم باید توجه کنند به اینکه تمسک به ولایت حضرت امیر برای آنها تبعیت از مقاصد اوست. (16)

همین طور گفتند که ما شیعه علی هستیم و همین که گفتند ما متمسک به ولایت امیر المؤمنین هستیم، این کافی نیست، نمی شود این، این امور، اموری نیست که لفظی باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است، اینها یک امور عملی است، یک حکمت عملی است اینها. باید کسانی که مدعی هستند که ما شیعه امیر المؤمنین هستیم، تبع او هستیم باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک گزافی گفته ایم، یک لاطائلی گفته ایم.
امیر المؤمنین در زمان حکومتش که بسیار کوتاه و بسیار با ناگوارها مقابل بود می بینید که وقتی که آن نامه را به مالک اشتر می نویسد چه مسائل مهمی را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را، همه چیز را در آنجا ذکر می فرماید با اینکه یک بخشنامه ای برای یک نفر بوده است، یک نامه ای برای یک نفر بوده است و آن این است که می گوید که به حسب نقلی که شده است که یک خلخال را از پای یک ذمی در حکومت او درآوردند، به حسب این روایت می فرماید که اگر انسان بمیرد برای این، این ملوم نیست. شیعه این است که اینطور باشد نه مثل ما، شیعه این است که اگر چنانچه در حکومت اسلامی، در کشور اسلامی ظلم و لو به یک ذمی وارد بشود، آن هم ظلم به همین کمی که یک خلخال را از پای یک ذمیه درآوردند، بگوید که انسان اگر بمیرد ملوم نیست، ملامت نباید به او بشود، اینطور اهمیت دارد. (17)

سلطنت اگر ظل الله باشد، سلطان اگر ظل الله باشد، پذیرفته است. یعنی چه ظل الله؟ یعنی اینکه همین طور که سایه، سایه انسان هیچ از خودش حرکتی ندارد الا به حرکت انسان، اگر چنانچه سلطانی هیچ حرکتی نداشت الا به حرکت، به تحریک خدای تبارک و تعالی، از خودش هیچ نداشت و همه از خدای تبارک و تعالی بود. رسول الله ظل الله است، غیر رسول الله آنهائی که نزدیک به رسول الله اند نزدیک به ظل الله اند، اصل رسول الله است، او ظل الله است. امیر المؤمنین سلام الله علیه چون تمام وجودش فانی در وجود رسول الله است ظل الله است. سلاطین جور ظل ابلیسند. میزان در تشخیص سلطان جائر و سلطان عادل همین است. آنکه ابلیسی است، آنکه جائر است، ظل ابلیس است نه ظل الله. حتی کلمه ظل الله را هم غصب کرده اند اینها، فریب دادند ملتها را. آنکه هیچ ندارد الا به ارادة الله، هیچ حرکت و سکونی ندارد الا به ارادة الله «وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی » اینهائی که با تو مبایعه کردند، با خدا مبایعه کردند، برای اینکه تو هیچ نداری الا فنا در خدا، آنهائی که طاغوت هستند مثل فرعونها و امثال اینها، اینها ظل ابلیسند، یا ابلیس یا خدا، یا ظل الله یا ظل شیطان. اینها به ملتهای ما حتی این خیانت را هم کردند که این لفظ مبارک را برای خودشان غصب کردند، چنانچه مقام را برای خودشان غصب کردند. (18)

ما که امیدواریم که یک جلوه ولو بسیار ناقصی از ولایت، ولایت علی - علیه السلام - در کشور ما شده باشد، ما باید توجه بکنیم، کافی ندانیم اینکه ما تظاهر می کنیم و شعار می دهیم و چه، اینها کافی نیست. دولت واقعا باید با تمام قدرت آنطوری که علی - علیه السلام - برای محرومین دل می سوزاند این هم با تمام قدرت، دل بسوزاند برای محرومین، مثل یک پدری که بچه هایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این می رود که آنها را سیر بکند، یک دولت تابع امیر المؤمنین باید اینطور باشد. الحمد لله هستند خیلی، البته من نمی گویم که کسی می تواند مثل حضرت امیر باشد، خود او هم گفت که شما نمی توانید، نمی توانیم هم واقعا، اما اعانت کنیم ما او را به ورع و تقوا، اعانت کنیم به اینکه تا آن اندازه که می توانیم، برای همه تا یک اندازه ای قدرت هست که هم خودش را نگه دارد و هم جمهوری اسلامی را نگه دارد. (19)

در حکومت غیر اسلامی و طاغوتی وجدان شما خیلی همراه نبود که اطاعت از آنها بکنید، اگر هم اطاعت شده، اطاعتی بوده است که اطاعت الزامی بوده، لکن حالا که متبدل شده است و یک حکومت اسلامی - ملی است که از خودتان است، دیگر یک چیزی نیست که تحمیلی باشد و یک دستگاهی نیست که دستگاه ظلم و جور و اینطور چیزها باشد، باید یک وظیفه اسلامی - وجدانی را ما احساس بکنیم که با آن وظیفه اسلامی و با آن وظیفه انسانی، کارها را خوب انجام بدهید. (20)

واجب است اطاعت کنید از اولی الامر، اولی الامر امروز دولت ما و ما هستیم، بر شما واجب است به حکم اسلام که تبعیت کنید و به حکم قرآن. شما اگر چنانچه مسلم هستید، چرا تبعیت از قرآن نمی کنید؟ چرا به حسب آنطوری که علمای شما استفاده از آیه شریفه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » اطاعت نمی کنید؟ شما در صورت مسلمان هستید، در ظاهر اظهار اسلام می کنید، به حسب واقع مسلم نیستید. (21)


16. صحیفه نور - جلد 18- صفحه 128و127- 4/7/62.
17. صحیفه نور - جلد 18- صفحه 128- 4/7/62.
18. صحیفه نور - جلد 5- صفحه 173- 16/12/57.
19. صحیفه نور - جلد 18- صفحه 130- 4/2/62.
20. صحیفه نور - جلد 9- صفحه 141- 25/6/58.
21. صحیفه نور - جلد 8- صفحه 266- 2/6/58.



تعداد بازدید ها: 5854


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..