|
تصویر | تعریف | معادل فارسی | واژه لاتین
|
| آبهایی که در لابه لای دانه های رسوبات وجود دارند | آب منفذی | pore waters
|
| آبهایی که در رسوبات سطح زمین وجود داشته و منشأ آن آب باران یا برف است | آبهای جوی | meteoric waters
|
| آبهایی که در داخل رسوبات وجود داشته و به مدت طولانی در چرخه هیدرولیکی قرارنداشته اند | آبهای فسیل | connate waters
|
| تعیین سطوح تماس بین آب،نفت یا گاز و... در داخل چاه را گویند | آزمایش چاه | well testing
|
| اسیدهایی که از بقایای مواد آلی بوجود می آیند | اسیدهای آلی | organic acid
|
| رسش و بلوغ مواد آلی مدفون شده در اثر بالا رفتن دما و حرارت | بلوغ حرارتی | thermal maturation
|
| موادی هستند با رنگ،سختی و درجه فراریت مختلف که در ترکیبات شیمیایی آنها، عمدتاً کربن و هیدروژن به کار رفته است | بیتومن | bitumen
|
| یا آلکانها که نوعی هیدرو کربن موجود در ترکیب نفت خام که فراوانترین آنها می باشد | پارافینها | paraffins
|
| به تمامی مواد جامد، مایع و گاز هیدرو کربنی موجود در مخازن نفتی را گویند | پترولیوم | petroleum
|
| سنگی که قسمت فوقانی مخازن نفتی را می پوشاند و از فرار و خروج نفت و گاز جلوگیری می کند | پوش سنگ | cap rock
|
| تئوری که در آن مخازن نفتی را محدود به تاقدیسها می داند یعنی نفت و منابع هیدرو کربنی را محدود به تاقدیسها می داند | تئوری تاقدیس | anticline theory
|
| تجزیه مواد آلی توسط باکتریهای بی هوازی | تجزیه باکتریایی | bacterial degradation
|
| نسبت حجم فضای خالی سنگ به حجم کل سنگ را گویند | تخلخل | porosity
|
| توانایی نسبی یک سنگ در عبور دادن سیالات از خود | تراوایی نسبی | relative permeability
|
| تراوش مواد هیدروکربنی بر روی سطح زمین را که به صورت طبیعی انجام می پذیرد | تراوش طبیعی سطحی | natural seepage
|
| افزایش و توسعه چاههای استخراج یا اکتشاف مواد هیدروکربنی | توسعه میدان | field development
|
| چاهی که از آن مستقیماًتولید مواد هیدروکربنی صورت می گیرد | چاه تولید | producing well
|
| چاهی که از آن مواد و سیالات لازم برای استخراج را وارد مخازن هیدرو کربنی می کنند | چاه تزریقی | injection well
|
| حفر یک چاه یا ترانشه در پوسته زمین به منظور اکتشاف یا استخراج | حفاری | drilling
|
| منطقه یا محدوده جغرافیایی است که در آن میدانها و مخازن نفتی متعددی وجود دارد | حوضه | basin
|
| مناطقی که مربوط به محلهای شکستگی در پوسته زمین میباشد | حوضه های ریفتی | rift basins
|
| دفن شدن رسوبات و قرار گرفتن رسوبات با ضمانت زیاد بر روی آنرا گویند | دفن عمیق | deep burial
|
| دکلی که در امتداد آن عمود بر زمین عمل حفاری انجام می شود | دکل حفاری | rig
|
| نفت خام ممکن است در اثر حرارت و فعالیتهای باکیریایی به هیدرو کربنهای سبک تبدیل شود که به آن دگرسانی نفت گویند | دگرسانی نفت | alteration of oil
|
| اشکال گنبدی حاصل از حرکت رو به بالای رسوبات و مواد کم چگالی در پوسته زمین مثل گنیدهای نمکی | دیاپیر | diapir
|
| گنبدهای گلی که از رسهای بسیار مختلخل با هدایت حرارتی پایین | دیاپیرگلی | mud diapir
|
| نوعی موجودات دریایی ریز تا میکروسکوپی که منشأ ماده ی آلی نفت می باشد | زئوپلانکتونها | zeoplanctons
|
| ستونی در داخل مخزن نفت که در آن ستون نفت موجود می باشد و ارتفاع آن بسیار متغیر است | ستون نفت | oil column
|
| سنگی که در آن موادآلی به بلوغ رسیده و کروژن تشکیل می شود | سنگ منشأ | source rock
|
| سیالاتی مثل انواع آب(آبهای جوی،آبهای فسیل و...) را گویند که در لابه لای دانه های رسوبات قرار دارد | سیالات زیر سطحی | subsurface fluids
|
| شیلهای که محتوی مقدار قابل ملاحظه ای مواد آلی است | شیلهای نفتی | oil shales
|
| مرحله جستجو و اکتشافات منابع نفتی و گاز در یک میدان یا حوضه نفتی را گویند | فاز اکتشافی | exploration phase
|
| مرحله تولید نفت(استخراج نفت)از یک حوضه نفتی را گویند | فازتولید | production phase
|
| فشار موجود در مناخذ بین دانه های رسوبات گاهاً موجب محبوس ماندن آب می شود | فشار مویینه | capillary pressure
|
| پلانکتونهای فتوسنتز کننده و میکروسکوپی و تولید کننده مواد آلی | فیتوپلانکتون | phytoplancton
|
| موادی که حد واسط بین مواد آلی و نفت می باشد | کروژن | kerogen
|
| حالت گازی پترولیوم را گاز طبیعی گویند | گاز طبیعی | natural gas
|
| نوعی ماده ی فرار نفتی که از تقطیر هیدرو کربنها به وجود می آید | گازولین | gasoline
|
| مخلوطی از مواد محلول در آب، مثل بنتونیت،باریت و... که به صورت مایع غلیظ وارد چاه حفاری شده و مته را خنک می کند و از ریزش دیواره چاه جلوگیری می کند | گل حفاری | drilling mud
|
| ماسه های آغشته به مواد هیدروکربنی | ماسه قیری | tar sand
|
| روشهای مختلف حفاری مثل حفاری ضربه ای، دورانی | متدهای حفاری | drilling bits
|
| ساده ترین محل تجمع یک ذخیره نفتی در زیر زمین و کوچکترین واحد از نظراقتصادی است | مخزن | reservoir
|
| سطح تماس نفت و آب در یک مخزن نفتی | مرزآب و نفت | oil-water-contact
|
| مسیرهایی که نفت از آنها برای مهاجرت استفاده می کند که مسیرهایی دارای نفوذ پذیری بالا هستند | مسیرهای مهاجرت | migration pathways
|
| نمونه های سنگی استوانه ای حاصل از حفاریهای نمونه برداری را که در داخل لوله حفاری قرار می گیرد را مغزه می گویند | مغزه | core
|
| انتقال نفت ازسنگ منشأ به درون یک سنگ مخزن متخلخل و اجتماع آنرا گویند | مهاجرت نفت | oil migration
|
| مخلوط طبیعی از هیدروکربنهای مایع | نفت خام | crude oil
|
| تله نفتی که محل به دام افتادن نفت می باشد | نفتگیر | oil trap
|
| نفتگیرهایی که در اثر فعالیت گسلها که باعث قرار گرفتن لایه های مخزنی در مقابل لایه های نا تراوا است | نفتگیرهای گسلی | fault traps
|