نياز به رسالت نبوت مطهری
|
|
بدون شك اگر مساله آخرت را بپذيريم يعني اگر قبول كنيم كه زندگي بشر با فردش در اين دنيا پايان نمي پذيرد و نشئه ديگري ماوراء نشئه ي دنيا هم وجود دارد و بشر در آن نشئه حيات و زندگي دارد و در آن جا هم سعادتي دارد، شقاوتي دارد.
اگر ما تنها مسئله ي آخرت را بپذيريم بدون شك علم و عقل بشر كافي نيست براي تحقيق در مسائل آخرت و تشخيص اينكه چه چيز براي سعادت اخروي نافع است و چه چيز مضر. حتي بشر با علم و عقل خودش اصلاً نمي تواند پي ببرد.
تا امروز هم كه علم بشر اين همه پيش رفته است هنوز ما بعد مرگ به عنوان يك مجهول براي بشر تجلي مي كند. پس اگر مساله ي عالم آخرت را در نظر بگيريم نياز به انبياء صد در صد قطعي است.
قرآن تنها مساله عالم آخرت را بيان نمي كند، مساله ي زندگي دنيا را هم از نظر هدف انبياء مطرح مي كند خيلي هم واضح و صريح در آن آيه معروف كه مي گويد:
پيامبران خودمان را با دلايل وبینات فرستاديم، كتاب و مقياس همراه آنها فرستاديم تا در ميان مردم عدالت بر پا بشود.
پس معلوم مي شود قرآن اين را يك نيازي دانسته است و براي اين اصالتي قائل شده است و در اين جا حتي آن هدف ديگر يعني شناخت خداوند را هيچ ذكر نمي كند، در جاهايي ديگر ذكر مي كند ولي در اين جا اين هدف را ذكر نمي كند شايد براي اينكه نشان بدهد كه اين هم اصالتي دارد و واقعاً اين جهت مورد نياز است و بايد باشد.
پس قرآن كه نظر داده است كه ضرورت هاي زندگي بشر وجود علامت است وجود پيغمبران را براي برقراري عدالت لازم و ضروري مي داند.
بشر يك موجود خاصي است كه زندگيش بايد زندگي اجتماعي باشد يعني بدون اينكه با يكديگر زندگي كنند و با يكديگر ارتباط داشته باشند و زندگي تعاوني داشته باشند امكان ناپذير نيست.
بشر كه بايد زندگي اش زندگي اجتماعي باشد و به حكم اينكه يك موجود مختار و عاقل و آزادي آفريده شده است تمام كارها را بايد خودش انجام دهد به اختيار خودش، خودش بايد فكر كند و برود براي خودش انتخاب كند. آن وقت بشر به موجب همين كه مختار و آزاد آفريده شده است امكان تخلف از وظيفه هميشه برايش هست، و به حكم اينكه غريزه ي حيات دارد و مي خواهد زندگي بكند، نفع جو آفريده شده و دنبال منفعت خودش هست.
حيوان اجتماعییه حكم ريز مصلحت اجتماع را تشخيص مي دهد مي رود دنبالش و به حكم غريزه آن را اجراء مي كند و بشر در هر دو ناحيه اين نياز را دارد:
به يك هدايت و رهبري كه او را به سوي مصالح اجتماعي اش هدايت كند.
نيازمند است به يك قوه قدرتي كه حاكم بر وجودش باشد كه آن قوه ي حاكم بر وجودش او را به دنبال مصالح اجتماعي بفرستد.
هدف پیغمبران
پيغمبران براي دو كار آمدند هم او را به مصالح اجتماعي رهنمايي كنند.
هم او را موظف مي كنند يك قدرتي بر وجودش مسلط مي كنند به نام ايمان كه به حكم اين قدرت آن مصالح اجتماعي را اجراء مي كند، دنبال آنچه كه مصلحت اجتماعي تشخيص مي دهد، مي رود.
حتي امروز هم كه اين همه علم پيش رفته و عقل بشر كامل شده است باز هم نقش انبياء محفوظ است يعني همين الان هم بشر تربيت هاي انساني اي كه دارد، ارث از گذشته اي است كه سر منشأش پيغمبران بوده اند و مقدار انسانيت كه دارد باز هم از بقاياي همان تعليمات ديني و كتاب هاي آسماني است.
به عبارت ديگر همان بحث نياز به دين است كه بشر در زندگي اجتماعي خودش به دين نياز دارد. پس راهي كه از جنبه نياز به نبوت ذكر شده 2 تاست:
مساله آخرت، مساله زندگي اجتماعي و فردي.
تعداد بازدید ها: 8038