حقیقت این است که در اینکه جامعه یک واحد حقیقی است نه یک واحد اعتباری، شکی و تردیدی نیست. این مقدار را تفسیرالمیزان هم مکرر و در جاهای متعدد بحث کرده است که جامعه یک وحدت و یک حیات مخصوص به خود دارد و به موجب اینکه یک وحدت و یک حیات مخصوص به خود دارد اجل دارد، قوت دارد، ضعف دارد، سرنوشت مشترک دارد و … تا اینجا نظریه مذکور همه درست است ولی اینکه ترکیب جامعه چگونه ترکیبی است، ما روی این قضیه که بحث کردیم به اینجا رسیدیم که:
ترکیب جامعه انسانی یک ترکیب نوع سوم است، یعنی نه از نوع ترکیب اعتباری است (چون واقعاً یک ترکیب حقیقتی است) و نه از نوع ترکیبهای طبیعی یا شیمیایی، زیرا در ترکیبهای طبیعی یا شیمیایی اصلا شخصیت اجزاء به هیچ نحو استقلال ندارد.
و لازمه نظریه دو رکهیم و اشخاصی که در این حد اصالت اجتماعی هستند، جبر اجتماعی است یعنی لازمهاش این است که فرد از خودش هیچ ارادهای و هیچ شخصیتی نداشته باشد: یعنی وقتی که حس میکند، این جامعه باشد که حس میکند و وقتی که اراده میکند این جامعه باشد که اراده میکند و فرد اساساً در مقابل جامعه هیچ استقلال نداشته باشدو اساساً فرد در مقابل جامعه هیچ استقلالی نداشته باشد.
حل آنکه درعین اینکه جامعه یک حقیقت و یک ترکیب است،استقلال فرد در یک حد معین محفوظ است و فرد حتی می تواند جامعه خودش را عوض کند.جزءمستحیل شده امکان ندارد که بتواند وضع کل را تغییر بدهدو