روز عاشورا در
کربلا مردی به نام عبدالله بن جویره که در سپاه
عمر سعد بود،
امام حسین علیه السلام را صدا زد.
امام فرمود:«چه میگویی؟»
گفت:«تو را به آتش جهنم بشارت می دهم.»
امام فرمود:«من نزد پروردگاری آمرزنده و شفیعی بزرگ، و از خیری به سوی خیری دیگر خواهم رفت. تو کیستی؟»
گفت:«من ابن جویره هستم.»
امام دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت:«خداوندا! او را به آتش دوزخ بیفکن.»
ابن جویره خشمگین شد و به سوی امام حمله ور شد. اما پایش در رکاب اسب لغزید و از اسب آویزان شد. اسب فرار می کرد و سر جویره به سنگها و خارهای بیابان میخورد. طولی نکشید که بدنش تکه پاره شد و به درک واصل گشت.
منابع:
بحار الانوار، ج 44، ص 187.