نظریه ی استانده (تئوری استاندارد) از درون
قوانین گشتاری برخاسته است. تصویر زیر، گویای این نظریه است:
;
اشکال تئوری استانده
منتقدان نظریه ی استانده، اشکال های بسیاری بر این دیدگاه وارد نمودند که مهمترین و البته واردترین آنها اشکالی است که در پی می خوانید:
:1) زمان درباره ی من حرف های زیادی زد.
:2) زمان درباره ی من حرف های زیادی زد.
;نفر اول، با گذاشتن
فشار (تکیه) بر دومین بخش (هجا) از واژه ی زیادی، می خواهد بگوید که من درباره ی او بسیار سخن گفته ام. اما نفر دوم با گذاشتن فشار بر روی بخش آخرِ همین واژه، این معنا را منتقل می کند که زمان سخنان نادرستی درباره ی او گفته است.
از آنجایی که ”نظریه ی استانده“ تفاوت های معناییِ ناشی از تغییر
آوا در گفتار را توجیه نمی کند و برای مثال، هر دو جمله ی یادشده را یکسان تجزیه و تحلیل می نماید، بر این نظریه اشکال وارد است.
:نظریه های گوناگونی برای اصلاح تئوری استانده مطرح شده که جای بحث پیرامون آنها بسیار است. آنچه که در پی می آید، دیدگاهی است که ”انگاره ی y “ یا ”نظریه ی استانده ی گسترده ی اصلاح شده“ نام دارد!
آخرین دیدگاهی که مطرح شده، حتی انگاره ی y را هم زیر سوال می برد. هواداران این دیدگاه، کل نظام چامسکی را زیر سوال می برند. آنان می گویند عوامل دیگری جز آنچه تا اینجا بررسی کرده ایم نیز در معنای سخن نقش دارد. برای درک بهتر این گفته، به نمونه ی زیر توجه کنید:
:1) تلفن
:2) تلفن
:3) تلفن
این سه نمونه که یکی هستند (؟!). حالا این واژه را در سه فضای متفاوت قرار دهید:
:1) دوست تان از شما می پرسد که حسن چگونه با شما تماس گرفت؟ شما پاسخ می دهید: ”تلفن“. این یعنی: ”حسن تلفنی با من تماس گرفت.“
:2) شما مشغول کاری هستید و تلفن زنگ می زند. به بیان دیگر دست شما بند است. پس به خواهر خود می گویید: ”تلفن“. این یعنی: ”خواهر! تلفن را جواب بده.“
:3) کودک خانواده دست خود را در بینی می کند و شما برای اینکه با شوخی (ونه با جدیت) با او برخورد کنید، می گویید: ”تلفن“. این یعنی: ”انگشت در بینی نکن.“
این عامل دیگر، چیزی نیست جز ”بافت و فضای متن یا سخن“.