منو
 کاربر Online
630 کاربر online

نظریه صدور ممکن از واجب نزد فارابی

تازه کردن چاپ
جامعه و علوم اجتماعی > فلسفه > فلسفه اسلامی
(cached)

یکی از مسائل عمده فلسفه، مسئله خلقت جهان است. این مسئله از اولین روز حیات فلسفه وجود داشته و هر مکتبی سعی بر آن داشته تا به نحوی به آن پاسخ دهد.
مثلا در فلسفه مسیحی تلاش شد تا جهان بر اساس تثلیث تبیین شود.

در فلسفه اسلامی نیز می بایست این مسئله حل می شد؛ و به همین دلیل فلاسفه اسلامی کوسیدند تا خلقت جهان، یعنی علم ماده را که عالم کثرات است، براساس وجود خداوند یگانه و واحد، تبیین نمایند.

فارابی در این باره به پیروی از کسانی چون فلوطین، به نظریه ای قائل شد که به نظریه صدور ممکن از واجب یا نظریه صدور یا نظریه فیض شهرت یافت.

فارابی معتقد بود که:
"آنچه از وجود نخستین، یعنی خداوند صادر می شود، باید "احدی الذات"(دارای یک ذات واحد) باشد؛زیرا خداوند از هر جهت، احدی الذات است؛ و از چیزی که از هر جهت واحد باشد، جز واحد صادر نمی شود. و این واحد(که از واحد نخستین صادر شده)، امری عقلی و مفارق(جدا) از ماده می باشد".

توضیح این برهان چنین است که:
الف) خداوند که واجب الوجود است، بسیط محض است و هیچ جهت ترکیب و کثرتی در او راه ندارد؛ نه کثرت خارجی مانند ترکیب از ماده و صورت و نه کثرت عقلی مانند ترکیب از جنس و فصل؛
بنابراین، خداوند واجب، موجودی واحد است.

ب)قاعده ای داریم به نام قاعده الواحد که چنین است:
"الواحد لایصدر عنه الا الواحد"
ترجمه: از یک امر واحد، فقط امر واحد صادر می گردد.
بنا بر این قاعده و بر اساس قواعد علت و معلول، اثبات می شود که از یک موجود بسیط، تنها یک معلول می تواند صادر شود. به همین دلیل، معلول مستقیم و بی واسطه واجب(خدا)، تنها یک چیز واحد می تواند باشد.
و از آن جا که میان علت و معلول سنخیت برقرار است. وجود صادر شده از واجب تعالی بسیط و واجد همه کمال های وجودی است و از هر جهت بالفعل می باشد.
در عین حال، این صادراول، نیازمند و وابسته به واجب اول(خدا)است و هیچ نحوه استقلالی از او ندارد.
بنابراین، دارای نقصان و محدودیت ذاتی بوده و به همین دلیل، دارای ماهیت خواهد بود.(زیرا ماهیت از نقصان بر می خیزد.)

چنین موجودی(صادر اول) با ویژگیهایی که ذکر شد، "عقل" است که مجرد از ماده و وجودش در مرتبه پس از واجب اول(یعنی خداوند) است؛ و واسطه ای میان او و خداوند نیست.

آنگاه این صادر اول(یعنی عقل اول)، خودش واسطه در خلقت چند موجود دیگر( که عقول دیگر می باشند) می گردد و آن ها نیز به نوبه خود موجودات دیگری را می آفرینند؛ و بدین نحو، کثرت پدید می آید.

فلاسفه و حکمای مشاء معتقد بودند که تعداد این عقول، به ده می رسد و از آن تجاوز نمی کند. آن ها آخرین عقل از سلسله عقول را "عقل فعال" می نامیدند و آن را پدید آورنده جهان مادی که بعد از جهان ماورای ماده قرار دارد، تلقی می کردند.

یک نکته!

نکته قابل ذکر در این جا این است که نظریه حکمای مشاء در مورد تعداد عقول، کاملا متاثر از هیات بطلمیوسی است که بر طبق آن، کره زمین را نه فلک احاطه کرده است. البته امروزه بطلان این نظریه در مورد نجوم، کاملا روشن گشته است.


تعداد بازدید ها: 18930


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..