نظام سیاسی (political system)
نگرش کلی
برای فهم و ارزیابی نقشهای مختلف
آموزش و پرورش چه به عنوان یک نهاد و چه به عنوان یک فراگرد ، در نظام سیاسی جامعه ، و روابط میان آموزش و پرورش و نظم سیاسی ، استفاده از مفهوم نظام سیاسی بسیار مددکار است.
تعریف نظام سیاسی
آلموند (Almond) ، نظام سیاسی را به عنوان نظام کنشهای متقابلی تعریف میکند که در همه جامعههای مستقل یافت میشود و هر جامعهای از طریق آن ، کارکردهای یگانگی و سازگاری را با به کارگیری ، یا تهدید به استعمال کمتر یا بیشتر زور و اجبار مشروع انجام میدهد. این نظام شامل نه فقط مقننه و مجریه ، دستگاههای اداری ، احزاب و گروههای ذی نفع ، بلکه گروههای منزلت طبقاتی و دودمانی ، و پدیدههایی نظیر شورشها و تظاهرات است.
کارکردهای سیاسی آموزش و پرورش
- جامعه پذیری سیاسی جوانان و آشناسازی آنان بافرهنگ سیاسی.
- گزینش ، جذب و آموزش رهبران و کارگزاران سیاسی.
- ایجاد یگانگی سیاسی در جامعه.
- ایجاد زمینه برای تشکیل سازمانهایی که در جامعه نقشهای سیاسی ایفا میکنند (انجمنهای حرفهای ، اتحادیههای معلمان ، دانشجویان …)
تاثیر نظام سیاسی بر آموزش و پرورش
در حالی که تعریف روشن و دقیق محتوا یا نتایج آموزش و پرورش خیلی دشوار است، اما بطور نظری میتوان در این زمینه سخن گفت ، مثلا ، در نظر بگیرید که خط مشی معینی درباره محتوای برنامه درسی بوسیله مراجع قانونی نظام سیاسی طی این خط مشی ، تصمیم گرفته باشند که تاکید آموزش و پرورش بر علم و تکنولوژی استوار باشد، بازتاب آن را در برنامه درسی ، احتمالا به صورت بکارگیری روشهای جدید تدریس علوم ، معلمان تعلیم دیده جدید و مواد و کتابهای آموزشی تازه خواهد بود. مهمتر از آن ، نگرش دانش آموزان نسبت به دانش و معرفت (یعنی ، آیا دانش مطلق است یا نه ، دانش حقیقی از مشاهده و تجربه حاصل میشود یا نه و …) تغییر پیدا خواهد کرد.
روی هم رفته ، در نتیجه مستقیم یک تصمیم سیاسی که خارج از نظام آموزشی اتخاذ شده ، تصویر ذهنی دانش آموزان و مردم از ویژگیهای افرادی که از مدارس فارغ التحصیل خواهندشد نیز تغییر خواهدکرد: یعنی ، جهت گیریهای شناختی و عاطفی نسبت به آموزش و پرورش (مفهوم انسان تربیت شده ، نقش آموزش و پرورش در توسعه اجتماعی و اقتصادی ، باورهای راجع به ماهیت دانش و …) ، کاملا تحت تاثیر کیفیت نظام سیاسی موجود و نوع تصمیمات سیاسی مربوط به آموزش و پرورش قرار میگیرند.
با وجود این ، آموزش و پرورش به عنوان یک نظام فرعی نیز ، میتواند نظام سیاسی را تحت تاثیر قرار دهد. وقتی آموزش و پرورش به عنوان نظام فرعی نظام سیاسی عمل میکند، ساخت و کاری شبیه با نظام سیاسی دارد، یعنی از سویی باید بتواند خواستها و تقاضاهای آموزش و پرورشی مردم را رسیدگی کرده ، در مورد آنها تصمیمات مقتضی نافذ اتخاذ کند، و از سوی دیگر ، باید به منظور حفظ و تداوم خود حمایت و پشتیبانی فراهم سازد. بنابراین ، ملاحظه میشود که آموزش و پرورش به دو طریق ، بالقوه ، توانای تاثیر بر نظام سیاسی را دارد
- از خارج نظام: بوسیله ایجاد خواستها و تقاضاها و حمایت و پشتیبانی.
- از داخل نظام: به عنوان یک نظام فرعی که برون دادها یا نتایج آن ممکن است برطرز کار خود نظام سیاسی موثر واقع شوند.
نظریه ماسیالاس در مورد تحول و تجدد نظامهای سیاسی
- ساختار سیاسی تفکیک شده و بسیار متمایز است (یعنی ، نقشها و نهادهای سیاسی تخصصی میشوند، امور سیاسی تمرکز می یابند، و اهداف سیاسی دقیقتر میشوند).
- دامنه فعالیتهای اداری ، قانونی و سیاسی به تمام قلمروهای جامعه گسترش پیدا میکنند.
- گروههای بیشتری در جامعه عهده دار قدرت سیاسی میشوند.
- نخبگان سنتی و حق حکمرانی آنها تضعیف میشود.
مباحث مرتبط با عنوان