اصطلاح
ایدئولوژى در تاریخ دو صد ساله داراى دو ویژگى اصلىاست. اولا کار و فعالیتى ذهنى است، و ثانیامعطوف به عمل و ناظر به رفتار آدمى است.
- ویژگى اول، خصیصهاى است که ایدئولوژى رااز دین، امتیاز مىدهد.
- و ویژگى دوم، موجبامتیاز ایدئولوژى از علم مىشود و البته این دوامتیاز براساس برخى از تعاریفى است که نسبتبه دین و یا علم وجود دارد.
اگر دین را فعالیت ذهنى بشر براى تفسیرعالم و آدم بدانیم، عقاید و باورهاى دینى به دلیلنقش و اثرى که در فعالیتهاى سیاسى انساندارند به صورت نوعى ایدئولوژى شناختهمىشوند.
مارکس به همین دلیل اعتقادات بشر رادر زمره ایدئولوژىهاى کاذبى مىدانست که براىتوجیه منافع اقتصادى طبقه حاکم سازمان مىیابند.
- و اما اگر دین، هویتى صرفا ذهنى و یاعقلى نداشته، و معرفتى باشد که پس از فناىانسان و ملاقات او با خداوند سبحان حاصلمىشود و یاآن که با وحى و الهام الهى به افق فهمو ادراک آدمى نازل مىگردد، نمىتوان آن را در چارچوب اصطلاح رایج ایدئولوژى گنجاند.
دین در این تعریف، گر چه هدایت انسان را به سوىسعادت ازلى و ابدى و راهبرى او را براى تکوین
مدینه فاضله و جامعه الهى بر عهده مىگیرد و درنتیجه ناظر به رفتار فردى و اجتماعى انسان نیز مىباشد و لکن تفاوتى بنیادین با ایدئولوژى دارد.
دین، آنچه را از ایدئولوژى انتظار مىرود و یاایدئولوژى، مدعى آن است، با شور و حرارتىفراتر انجام مىدهد و لکن حاصل آگاهى حسى ویا معرفت مفهومى - عقلى بشر نمىباشد.
- قرآن کریم، دین را حاصل معرفتى مىداند که بشر، هرچند با توان علمى خود به حقانیت آن پى مىبردو لکن از نزد خود و بدون وحى و الهام الهى، هرگز نمىتواند به آن دستیابد.
در آیات قرآن، انبیاءچیزى را به انسان، مىآموزند که بدون ارسالرسل و انزال کتب، هرگز نمىتواند آن را فراگیرد« و یعلمکم مالم تکونوا تعلمون » انبیاء به شما آنچهرا که از نزد خود نمىتوانید فراگیرید، تعلیم مىدهند.
سنت نیز اگر به معناى ذهنیت رسوب یافتهاى باشد که در اثر ممارست و تکرار، بهصورت عادت در آمده است، در قالب یکایدئولوژى محافظه کارانه تفسیر مىشود. لکن اگربه معناى راهى باشد که از متن شهود دینىبرخاسته و به سوى آن راه مىبرد، در محدوده تعریف مصطلح ایدئولوژى نمىتواند قرار گیرد.
- تفکیک دین و ایدئولوژى، پدیدهاى است که از نیمه دوم دهه شصت وخصوصا بعد از فروپاشى مارکسیسم، در متن جریان روشنفکرانه دینىشکل مىگیرد. چه این که تفسیر ایدئولوژیک دین از نیمه دوم دهه چهلبروز مىیابد و در طول دهه پنجاه، شاخص روشنفکرى دینى مىشود ودر دهه شصت، راه افول را مىپیماید.
نکته شایان توجه، این است کهتفسیر ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک دین، هر دو تابع جریانگستردهترى هستند که بر ذهنیت
روشنفکری در
ایران و یا فراتر از آن، درکشورهاى اسلامى و حتى در
جهان سوم حضور دارد.