منو
 کاربر Online
594 کاربر online

نامه محرمانه امام عسگری علیه السلام برای حفظ جان یاران

تازه کردن چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > گزیده سخنان و نوشته ها
(cached)

حَلَبی می گوید:
عده ای از یاران امام حسن عسگری علیه السلام در محلی که امام در تحت مراقبت سربازان بنی عباس بود جمع شده بودیم و منتظر روز خروج امام بودیم تا زیارتش کنیم. روز خروج امام حسن عسگری علیه السلام نامه‌ای به دست‌مان رسید که امام در آن امر کرده بود:«هیچ کدام از شما بر من سلام نکند، با دست به من اشاره نکند و با اشاره چیزی نگوید که امنیت جانی نخواهد داشت.»
به جوانی که در کنار من ایستاده بود، گفتم:« از کجا آمده ای و چه‌کار داری؟»
گفت:«از مدینه. درباره امام حسن عسگری علیه السلام در بین ما اختلاف واقع شده. من آمده ام او را ببینم و از او چیزی بشنوم یا ببینم، تا قلبم آرام گیرد و به امامتش مطمئن شوم. من از فرزندان ابوذر غفاری هستم.»
در همین حین امام حسن عسگری علیه السلام به همراه خدمتکاری خارج شد و همین که به مقابل ما رسید، به جوان نگاهی کرد و فرمود:«آیا تو از فرزندان ابوذر غفاری هستی؟»
او جواب داد:«بله.»
فرمود:«مادرت - حمدویه - چه می‌کند؟»
او در جواب گفت:«خوب و سالم است.»
آن‌گاه امام از آنجا عبور کرد و رفت.
من به آن جوان گفتم:«قبلا او را دیده بودی و می شناختی؟»
گفت:«نه.»
به او گفتم:«آیا همین مقدار برایت کافی بود و به تو اطمینان داد؟»
گفت:«به کمتر از این هم راضی بودم.»

منابع:
بحار الانوار، ج 50، ص 269، ح 24.

مراجعه شود به:
امام عسگری علیه السلام و یاری به اصحاب
امام حسن عسگری و ارتباط مخفیانه با اصحاب
امام عسگری علیه السلام و معرفی جاسوس


تعداد بازدید ها: 8247


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..