نوعی از سجع متوازن است که مخصوص به
نثر و اواخر قرینه ها نباشد، و آن چنان است که در قرینه های نظم یا نثر، از اول تا آخر، کلماتی بیاورند که هر کدام با قرینه خود در وزن یکی، و در حرف روی مختلف باشند.
مثالش از نثر فارسی: «فلان را کرم بی شمار است و هنر بی حساب، دارای عزمی است متین و طبعی کریم.»
و از شعر فارسی:
مشک و شنگرف است گویی ریخته بر کوهسار ----- نیل و زنگار است گویی بیخته در مرغزار
از زمین گویی بر آوردند گنج شایگان ----- در چمن گویی پراکندند در شاهوار
(امیر معزی)
شاهی که رخش او را دولت بود دلیل ----- شاهی که تیغ او را نصرت بود فسان
اندر پی گمانش زه بگسلد یقین ----- و اندر پی یقینش ره گم کند گمان
(مسعود سعد سلمان)
ممکن است دو بیت متوالی را قرینه یکدیگر قرار داده و صنعت موازنه آورده باشند، مانند:
آنکه مال خزاین گیتی ----- نیست با جود دست او بسیار
و آنکه کشف سرایر گردون ----- نیست در پیش طبع او دشوار
(رشید و طواط)