عصمت انبیاء
اباصلت هروی میگوید: «
مأمون امام رضا علیه السلام و دانشمندان سایر ادیان را جمع کرد تا با هم مناظره کنند.
در این جلسه، علی بن محمد بن جهم گفت: « ای پسر
رسول الله! شما به عصمت انبیاء اعتقاد دارید؟»
امام فرمود:« بله.»
گفت: « پس معنی این آیات چیست که خداوند میفرماید: « و
آدم نسبت به پروردگارش معصیت کرد » (سوره طه،آیه21 ) یا در مورد
حضرت یونس میفرماید:« پس او گمان کرد که خداوند قدرت ندارد روزی او را بدهد.» (سوره انبیاء،آیه 87) یا در مورد
حضرت یوسف میفرماید:« زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف قصد زلیخا.» (آیه 24 سوره یوسف) یا در مورد
حضرت داود میفرماید:« دانست که به عشق آن زن گرفتار شده.» (آیه 24 سوره ص) و یا درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:« و تو در دل خود میکنی آنچه را که خدا آشکار می کند.» (آیه 37 سوره احزاب)»
معصیت آدم در بهشت
حضرت رضا علیه السلام فرمود:« وای بر تو! از خدا بترس و به پیامبران خدا نسبتهای زشت نده و کتاب خدا را
تأویل نکن! خداوند میفرماید: « قرآن را جز خداوند و عالمان راستین کسی نمیداند.» معنای معصیت آدم این است که خداوند او را برای بهشت خلق نکرده بود. معصیت آدم در بهشت بود نه در زمین و این نافرمانی برای این بود که قضا و قدر خداوند جریان پیدا کند: خدا میخواست او را در زمین، حجت و خلیفه خود قرار دهد. اما پس از آنکه حضرت آدم به زمین فرود آمد و حجت خداوند شد، از خطا و لغزش ایمن شد. لذا خداوند می فرماید: « خداوند آدم و
نوح و آل
ابراهیم و
آل عمران را بر عالمیان برگزید.» (آیه 33 سوره آل عمران)
معنای قدر
و اما آیهای که درباره حضرت یونس است، یعنی امام دانست که خداوند روزی را بر او تنگ نخواهد کرد و اگر معنای کلام او این بود که دانست خداوند قدرت ندارد، کافر میشد.
در قرآن مجید و زبان عربی کلمه « قدر » معانی مختلفی دارد، مثلاً « الله یبسط الزرق لمن یشاء و یقدر » یعنی خداوند برای هر کس که بخواهد، روزی را وسیع قرار میدهد یا تنگ میگرداند، یا میفرماید:« قدر علیه رزقه » یعنی خداوند بر او تنگ گرفت. اما آنجا که میفرماید:« ضرب الله مثلاً عبدا مملوکا یقدر علی شیء » یعنی « بندهای که قدرت هیچ کاری را ندارد » یا آنجا که میفرماید:« قد جعل الله بکل شی قدراً » یعنی خداوند برای هر چیزی اندازهای معین قرار داده است. پس کلام حضرت یونس که میگفت " لن نقدر" یعنی خداوند بر او تنگ نمیگیرد، نه اینکه قدرت ندارد.
قصد یوسف علیه السلام
اما آیهای که درباره حضرت یوسف است یعنی زلیخا همت گماشت بر معصیت و یوسف همت گماشت بر کشتن او، چون حضرت یوسف در نظر داشت اگر زلیخا او را به فحشا و ارتکاب معصیت مجبور کند، وی را بکشد.
لذا خداوند میفرماید « و کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء » (ما اینچنین یوسف را از سوء و فحشاء برگرداندیم و محفوظ داشتیم) سوء همان کشتن و فحشاء همان زنا بود.
پس حضرت یوسف قصد زلیخا نکرد، بلکه به کشتن او همت گماشت.
قضیه حضرت داود علیه السلام
اما قضیّه حضرت داود نظر پیشینیان شما در این باره چیست؟
علی بن محمد بن جهم گفت: « میگویند داود در محراب خود نماز میخواند، شیطان بصورت پرنده زیبایی خود را به او نشان داد، داود نماز خود را قطع کرد و بدنبال پرنده رفت تا او را بگیرد، پرنده پرید، تا بالاخره داود به پشت بام رفت و چشمش به زن اوریا افتاد و شیفته جمال او شد.
پس شوهر او را که در جبهه جنگ بود دستور داد تا در صف مقدم بگذارند . . . تا بالاخره او کشته شد و داود زن او را گرفت. »
حضرت رضا علیه السلام از شنیدن این سخنان بسیار ناراحت شد و دست مبارکش را به پیشانی اش زد و فرمود: « شما پیامبر خدا را به خوار داشتن نماز و سهل انگاری نسبت داده اید. زهی نادانی و زهی نسبتهای ناروا به معصومین!»
علی بن جهم گفت: « پس تقصیر داود چه بود؟»
حضرت فرمود: « داود چنین گمان داشت که در روی زمین کسی از او داناتر نیست، لذا خداوند دو فرشته را فرستاد و آنها از بالای دیوار محراب نزد او رفتند و نزاعی کردند و از داود حکم خواستند.
حضرت داود علیه السلام عجله کرد و بدون شاهد و بینه حکم خود را صادر نمود. مگر نشنیده ای که خداوند فرمود: « یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق»؛ (ای داود ما تو را در زمین خلیفه خود قرار دادیم پس بین مردم به حق حکم کن)»
علی بن جهم گفت: « پس قضیه اوریا چیست؟»
امام فرمود: « در زمان حضرت داود، هر گاه مردی از دنیا می رفت، زنش هرگز شوهر نمی کرد.
حضرت داود علیه السلام به امر خداوند این ازدواج را مباح کرد و این قضیه در نظر اوریا بسیار گران آمد. معلوم می شود که اوریا خودش زنده بود.
ببینید چگونه تاریخ را تحریف می کنند؟!
تقوای پیامبر اکرم
اما آیه ای که درباره رسول خدا است معنایش این است که خدای متعال نام همسران حضرت رسول اکرم را برای او فاش کرده بود. یکی از آنها
زینب دختر جحش بود که در آن روز همسر
زید بن حارثه بود. رسول خدا نام او را نزد خود مخفی می داشت و برای کسی نقل نمی کرد تا منافقین به او تهمت نزنند.
لذا آیه آمد که تو نباید از مردم بترسی بلکه باید از خدا ترسید و خداوند هیچ زنی را برای مردی تزویج نکرد مگر
حواء را برای آدم و زینب را برای رسول خدا و
زهرا را برای
امیرالمؤمنین علیهم السلام.»
در این هنگام علی بن جهم به گریه افتاد و گفت: « یا بن رسول الله! من از گفته های خود توبه کردم و دیگر درباره پیامبران الهی از اینگونه سخنان نخواهم گفت. »
منابع:
- اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام/615/4.
مراجعه شود به: