بعضی دیگر گفته اند:
معیار فعل اخلاقی این است که از وجدان انسان الهام بگیرد
این نظریه معروف کانت است او معتقد است که در انسان یک وجدان اخلاقی بسیار عالی وجود دارد.
یک تکیه گاه او در فلسفه عملی اش وجدان است و می گویند جمله ای گفته است که همان را روی لوح قبرش حک کرده اند حال یا خودش وصیت کرده و یا چون جمله خوبی بوده انتخاب کرده اند گفته است: دو چیز است که همواره اعجاب انسان را برمی انگیزد:
یک آسمان پر از ستاره ای که بالای سر ما قرار گرفته و دیگر وجدانی که درون ما قرار دارد»
او به مساله وجدان و اصالت وجدان اهمیت زیادی می دهد معتقد است که در عمق ضمیر انسان، قوه ای قرار داده شده که ذاتاً الهام بخش به انسان است و او را به یک سلسله کارها که کار نیک است امر می کند و از کارهای زشت نهی می کند و انسان همیشه در مقابل وجدان خودش یک فرد مکلف است و در مقابل یک عامل درونی قرار گرفته است و معیار تشخیص هم خود انسان است هرکاری را که وجدان انسان، آن وجدانی انسانی، انسان به او گفت بکن، آن کار اخلاقی است و هر کاری که گفت نکن، ضد اخلاقی است هرکاری هم که اساساً امر و نهی در آنجا نداشت اخلاقی نیست.
او معتقد است که هرکاری که به خاطر انگیزه ای غیر از انجام تکلیف صورت بگیرد و او آن انگیزه علاقه به غیر باشد آن کار عالی و شریف و اخلاقی نیست. کار اخلاقی آن است که انسان صرفاً به خاطر انجام تکالیف وجدانی انجام بدهد.
عیناً نظیر آنچه که ما در مورد اخلاص در مورد خداوند می گوییم که عبادت خالصانه و مخلصانه عبادتی است که انسان امر الهی را اطاعت کند نه به خاطر طمع بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم بلکه به خاطر اینکه خدا امر کرده یعنی اگر نه بهشتی وجود داشته باشد و نه جهنمی، علاقه ما به خدا در حدی باشد و روابطمان با خداوند در مرحله ای باشد که او که امر بکند چون او امر کرده انجام دهیم می گوییم عبادت خالص و مخلصانه این است. او هم درباره وجدان چنین چیزی می گوید؛ می گوید: عمل اخلاقی، عملی است که خالی از هر شائبه ای باشد جز انجام وظیفه و تکلیفی که وجدان بر عهده ما نهاده است.
البته این مساله مبتنی بر این است که آیا چنین وجدانی را که آقای کانت می گوید علم قبول می کند؟ و ثانیاً آیا خود آن وجدان یک امر متغیری نیست؟