چند روایت درباره لباس
حضرت امام سجاد علیه السلام:
1- حضرت علی بن الحسین علیه السلام در زمستان لباس خز می پوشید. وقتی تابستان می رسید آن را می فروخت و پولش را در راه خدا
صدقه می داد، و می فرمود:« من از خدایم خجالت می کشم که پول لباسی را که خدا را در آن پرستیدم خرج کنم.»
2-
حضرت رضا علیه السلام فرمودند: امام سجاد علیه السلام در زمستان ها ردایی از خزّ می پوشید که قیمتش پنجاه دینار بود.
3-و در روایت دیگری فرمود: حضرت علی بن الحسین در زمستان لباس و شبکلاه خز میپوشید و آن را در تابستان می فروخت و پولش را در راه خدا صدقه می داد و می فرمود:«من حرّم زینه الله اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» _آیه 34 سوره اعراف_ (چه کسی زینت الهی و روزیهای پاک و پاکیزه را حرام کرده است؟)
4-
ابوخالد کابلی گفت:
یحیی ابن ام طویل که فرزند دایه حضرت زین العابدین علیه السلام بود، نزد من آمد. دستم را گرفت و مرا خدمت امام سجاد برد. دیدم امام در خانهای با فرشهای مجلل نشسته و لباسهای گرانقیمت به تن دارد.
پس از مدتی برخاستیم. امام به من فرمود:« فردا هم نزد من بیایید»
وقتی بیرون رفتم، سرزنشکنان به یحیی گفتم: « مرا نزد کسی بردی که لباسهای پر زرق و برق میپوشد!»
و قصدم این بود که دیگر به نزد ایشان بر نگردم. اما فردا پیش خود فکر کردم که رفتنم نزد او بیضرر است، برای همین دوباره به خانه او رفتم.
دیدم در خانه باز است. هیچکس را ندیدم و تصمیم گرفتم برگردم. در این هنگام امام از داخل خانه، مرا به اسمم صدا زد و گفت «ای کنکر داخل شو.»
این اسمی بود که مادرم من را به آن نامیده بود و هیچکس جز خودم از آن خبر نداشت!
داخل شدم و دیدم دیوارهای خانه گلی است و امام بر روی حصیری از درخت خرما نشسته و لباسی از کرباس پوشیده است.
یحیی هم نزد ایشان بود. امام فرمود:« ای ابا خالد، من در آستانه ازدواج هستم و آنچه که تو دیروز دیدی، خواستهی زنان بود و من نمیخواستم با آنها مخالفت کنم.»
آنگاه امام رو به ما کرد و فرمود:« سه نفرند که خداوند در روز قیامت به آنها نگاه نخواهد کرد و برای آنها عذاب دردناکی است. اول کسی که به ما چیزی را نسبت دهد که در ما نیست؛ دوم کسی که چیزی از ما را به ما نسبت ندهد، و سوم کسی که معتقد باشد این دو گروه از اسلام بهره ای دارند و مسلمانند.»
5- اصمعی می گوید:« جوانی را دیدم که از مردم کناره گرفته بود و لباسی کهنه و نخ نما به تن داشت ولی سیمای باابهّتی داشت. پیش رفتم و به او گفتم:
اگر مردم را از فقر و تنگدستی خود آگاه کنی، حتماَ به تو کمک و رسیدگی خواهند کرد.
او با شنیدن این سخن، اشعاری سرود که دلالت بر کمالات روحی و عزّت نفس و توکّلش بر خداوند بود. مضمون این اشعار چنین بود:
لباسم در دنیا صبر بر شدائد و مشکلات، و لباس آخرتم بشارت و نوید است. اگر امر سختی به من برسد به «عزیز» (خداوند) و عزت او پناه می برم...»
بعدها دانستم او علی بن الحسین علیه السلام است.
منابع:
- بحارالانوار، ج 46، ص 105 و 106، حدیث 95 الی 99 به نقل از تهذیب الامکان
مراجعه شود به: