اصطلاح لامپروفیر بوسیله فون گومبل Von Guembel در سال 1887 به هنگام مطالعه سنگهای میکادار منطقه فیشتل گبیرگه Fichtelgebirge در آلمان معرفی گردیده و به خاصیت شفافی برخی نمونه ها به خاطر وجود فنوکریستهای فراوان عطف داده شده است. |
نگاه اجمالی
این اصطلاح برای گروهی از
سنگهای دایکی ملانو کراتیک و بدون توجه به ماهیت کانیهای فرومنیزیم که این سنگها عمدتا از آنها تشکیل شدهاند بکار برده میشود. بطور عموم باید گفت که لامپروفیرها شدیدا پورفیرتیک و حاوی فنوکریستهای فراوان هر یک از کانیهای زیر میباشند.
میکای سیاه ،
پیروکسن ،
آمفیبول و
الیوین. این کانیها معمولا در زمینهای از آلکالی - فلدسپات قرار دارند.
بارزترین فنوکریستها در لامپروفیرهای حاوی میکا یافت میشوند. فراوانی و درشتی کریستالهای
بیوتیت ظاهر برجستهای را به نمونههای دستی میدهد، در حالیکه ایویومورفیسم کامل میکا در زیر
میکروسکوپ منحصر به فرد است.
طبقه بندی و نامگذاری
از آنجا که در بسیاری از لامپروفیرها تشخیص دقیق فلدسپاتها مشکل یا غیر ممکن است، ولی از طرف دیگر بارزترین و از لحاظ تشخیص سادهترین اعضا را
کانیهای مافیک تشکیل میدهند. این است که مفیدترین طبقه بندی عمومی بر مبنای این کانیها بنا نهاده شده است، مانند میکا - لامپروفیر ، هورنبلند - لامپروفیر ، اوژیت - لامپروفیر و غیره.
هنگامی که سنگ به اندازه کافی تازه باشد تا تشخیص کانیهای زمینه را ایجاب نماید، هر یک از گروههای اصلی را میتوان بر طبق پیشنهاد
روزن بوش طبقه بندی نمود. مزیت طبقه بندی روزن در این واقعیت نهفته است که رابطه بین لامپروفیر و ماگمای مادر را که از آن سرچشمه گرفته معلوم میسازد.
خوصیات پتروگرافیکی و پتروژنز
هر چند لامپروفیرها به
آپلیتها حاوی مقدار کمتری آلکالیها هستند، نسبت به درصد
سیلیس خود سرشار از این عناصر میباشند، در حالیکه CaO آنها خیلی زیاد است. در میکا - لامپروفیرها مقداری از K
2O به صرف تشکیل
بیوتیت میرسد و در نتیجه موجودی مقدار زیادی از این
سیلیکات بازیکی ، چنین سنگهایی با درصد سیلیس کمتر از 50 میتوانند مقدار قابل ملاحظه ای
کوارتز داشته باشند.
وجود مقدار زیاد H
2O و تا اندازهای CO
2 بارز است و از این لحاظ و از نظرات دیگر لامپروفیرها در مقابل آپلیتها قرار میگیرند، که روی زمین با آنها همیافت هستند و به مفهومی مکمل آنها می باشند. لامپروفیرها سنگهای غیر عادی بوده ، معرف بخش کوچکی از ماگمای شدیداً اختصاصی شده میباشند و با
سنگهای دایکی که بیشتر از راههای معمولی تشکیل شدهاند تمایز دارند.
مونشی کیتها
لامپروفیرهای فاقد
فلدسپات میباشند. نام آن از منطقه کالواس دمونشیک Cakdas Demonchigu در پرتقال گرفته شده ، یعنی جایی که برای اولین بار
مونشی کیت بوسیله روزن بوش در سال 1890 توصیف گردیده است. این سنگها در نمونههای رستی متراکم و سیاه رنگ هستند و به ظاهر شبیه
بازالت میباشند، بطور ایده آل فاقد فلدسپات هستند، در غیر اینصورت با انواع دیگر لامپروفیرها شباهت دارند ولو اینکه احتمالا از لحاظ کانیهای مافیک غنیتر از آنها میباشند. این کانیها اغلب عبارتند از
الیوین ،
اوژیت ،
آمفیبول یا
بیوتیت که در زمینهای
ایزوتوپ احاطه گردیدهاند.
مباحث مرتبط با عنوان