تعریف فرهنگ
فرهنگ
و بستر،
فرهنگ را چنین تعریف کرده است: رفتارها و باورهای گــروه مشخص - الگوی یکپارچه
رفتار انسانی.
ادگار شاین نیز تعریف زیر را از فرهنگ ارائه داده است: الگویی از مفروضات مشترک که گروه را فرا می گیرد، به طوری که مشکلات انطباق پذیری خارجی و هماهنگی داخلی را حل می کند، و به سبب عملکرد و تاثیر خویش معتبر دانسته می شود و از این جهت به مثابه روش صحیح ادراک، تفکر و احساس درخصوص آن مشکلات به اعضای گروه آموزش داده می شود.
اطلاح فرهنگ به الگوی جامع
ارتباطات در یک جامعه نیز اشاره دارد. بعضی الگوها و رفتارهای فرهنگی صریح و آشکار هستند و بعضی پنهان.
سازمانها و فرهنگ: فرهنگ سازمانها با رشد آنان تطبیق می یابد. سازمانهای بالغ و باسابقه، فرهنگــی قوی و استوار دارند درست مانند ریشه های یک درخت کهنسال.
فرهنگ یک سازمان از صدها و هزارها موضوع و رفتار جزیی تشکیل شده که بخش عمده ای از این موضوعها و رفتارها نانوشته هستند اما در تاروپود سازمان حضور داشته و اجرا می شوند، وجودشان زمانی ظاهر می شود که شکسته شوند یا موردتهاجم قرار گیرند.
این نوع عوامل فرهنگی تا زمان احساس خطر شناخته نمی شوند. بخش عمده فرهنگ مانند کوه یخ در زیر آب قرار دارد.
سازمانهای باسابقه نسبت به تغییر فرهنگ مقاوم هستند لذا سعی می کنند که به دور فرهنگ خود سدهای حفاظتی بسازند تا بیگانگان نتوانند داخل شوند مانند برج و باروهای ایام قدیم. این تنها راه ادامه حیات برای چنین فرهنگهایی است. افراد جدیدی که وارد سازمان می شوند بلافاصله تحت آموزش مستقیم و غیرمستقیم قرار می گیرند و درصورت رفتار خلاف فرهنگ به سرعت حذف و یا غیرفعال می شوند.
بسیاری از مدیران طرفدار جدی تغییرات در سازمان خود هستند، اما چون به آثار فرهنگی این تغییرات توجه نمی کنند موفق به اجرای تغییرات موردنظر نمی گردند.
پیکره یک سازمان همانند بدن خاصیت بیولوژیک دارد. یک بدن بیولوژیک، خود را از سه طریق محافظت می کند:
- ممانعت از ورود بیگانگان؛
- حمله به آنهایی که وارد شده اند با هدف نابود کردن آنها؛
- غیرفعال کردن آنهایی که نمی تواند از بین ببرد.
بدن و پیکره یک سازمان نیز با بیگانگان فرهنگی چنین می کند. یک فرهنگ جدید و یا بیگانه ممکن است مدتی به خاطر حمایتها پابرجا بماند امــا نهایتاً غیرفعال شده و از بین می رود مگر اینکه سازمان تغییر کند.
معرفی بسیاری از فناوریها (مانند TQM) در سازمانها به همین دلایل موفق نبوده اند. در یک کلام باید گفت که فرهنگ زبان خاموشی است که بسیار سخن می گوید.
نقش فناوری در رابطه با فرهنگ چیست؟
- عدم برنامه ریزی برای به کارگیری فناوری: در این حالت فناوری وارد می شود و در تقابل با فرهنگ سازمانی قرار گرفته و آثار خود را بدون آنکه کنترل شود برجای می گذارد. برای مثال می توان از تغییر فرهنگ خرید در جامعه آمریکا پس از اختراع استارت خودرو و استقبال بیشتر خانمها از رانندگی یاد کرد. فناوری مانند اسب تروآ می ماند که وارد شهر شده و سربازهای فرهنگ پنهان در آن، شهر را به تصرف خویش درمی آورند و فرهنگ را خارج از کنترل شکل می دهند.
- برنامه ریزی تغییــــر یا ایجاد فرهنگ برای به کارگیری فناوری: در این حالت، اسب تروآ، خود وارد نمی شود بلکه مدیران آن را ساخته، سربازهای مناسب را در آن پنهان کرده و وارد شهر می کنند. در این حالت ایجاد تغییرات در کنترل و طبق برنامه خواهد بود، هرچند ممکن است تغییراتی خارج از کنترل نیز رخ دهند.
سربازانی که مــدیران در این اسب تروآ پنهان می کنند عبارتند از:
- چشم انداز و استراتژی
- کسب اعتمــــاد کارکنان و جاری ساختن چشم انداز و استراتژی در تاروپود سازمان
- استفاده از ابزارهای فناوری برای همنواسازی کارکنان
- همسو کردن ارزشهای افراد با ارزشهای سازمان
- تغییر و بهینه سازی فرایندهای کسب و کار
- استفاده از سایر روشها مانند TQMو...
- استفاده از فناوری برای ایجاد تغییرهای فرهنگی موردنظر: درمقاطعی از زمان لازم است که خارج از یک برنامه یکپارچه و کلان برای ایجاد و یا تغییر فرهنگ خاصی اقدام کرد. فناوری و ابزارهای آن می تواند کمک موثری در این زمینه بکند. با به کارگیری یک فناوری خاص و سعی درجاانداختن آن، تغییر فرهنگی موردنظر حاصل می شود. برای مثال می توان از اتوماسیون اداری برای ایجاد فرهنگ نظم و سرعت در روابط اداری استفاده کرد و سازمان را از کرختی بیرون آورد.
منابع:
- ENTERPRISE ENGINEERING (VOLUME 5): JAMES MARTIN
- مدیریت فرهنگ ســــــازمانی و رهبری، ادگار شاین، مدیریت فرهنگ سازمانی و رهبری، مترجمان دکتر برزو فرهی بوزنجانی - شمس الدین نوری نجفی