نگرانی امام سجاد از ابن زبیر
«
ابو حمزه ثمالی » میگوید:« با
حضرت امام سجاد علیه السلام از شهر
مدینه خارج شدیم. امام فرمود: روزی در کنار دروازهی مدینه دو مرد سپیدپوش را دیدم که یکی از آنها از من پرسید:« تو را غمگین میبینم. چرا؟ برای دنیا غمگین هستی؟ دنیا روزیای است که نیکوکار و فاجر از آن میخورند.»
من گفتم:« نه، غصهی من برای امور دنیوی نیست.»
پرسید:« برای آخرت غصه میخوری؟ آخرت، وعدهی راستی است که در آن، پادشاهی قدرتمند حکم خواهد راند. راستی حزن تو برای چیست؟»
من گفتم:« از فتنهی «
ابن زبیر » میترسم.»
مرد با شنیدن این حرف تبسمی کرد و گفت:« آیا کسی را دیدهای که بر خداوند توکّل کند ولی خدا او را کفایت نکند؟»
گفتم:« نه.»
گفت:« آیا هیچ کس را دیدهای که از خداوند چیزی بخواهد و خدا به او ندهد؟»
گفتم:« نه.»
گفت:« آیا کسی را دیدهای که از خداوند بترسد ولی خدا نجاتش ندهد؟»
گفتم:« نه.»
ناگهان دیدم هیچکس در مقابلم نیست.
آنگاه صدایی به من گفت:« ای علی بن الحسین! این
خضر بود که با تو سخن میگفت.»
بر اساس این روایت حضرت زین العابدین علیه السلام از ابن زبیر و عملکرد او محزون و غمگین بوده است.
برای بررسی و تحلیل این واقعیت، باید ابتدا نگاهی به شخصیت و عملکرد ابن زبیر داشته باشیم.
شخصیت ابن زبیر
عبدالله بن زبیر فرزند زبیر است که پسر
صفیه عمه
پیامبر صلی الله علیه و آله و از اصحاب برجستهی او بود و مادرش اسماء، دختر
ابوبکر. خود ابن زبیر به ابن عباس چنین گفته است:« من چهل سال است که بغض شما اهل این بیت را در دل دارم و آن را پنهان کردهام.»
ابن زبیر پس از مرگ
معاویه، از بیعت با
یزید امتناع کرد و شبانه از بیراهه به مکه گریخت. با ورود
حضرت امام حسین علیه السلام به مکه نزد او میرفت و با دورویی کامل با امام سخن میگفت. گاهی امام را به ماندن و گاهی به رفتن تشویق میکرد، چرا که میدانست اگر امام در مکه باشد، کسی دور او جمع نخواهد شد.
امام نیز در جوابش میگفت: « من هرگز با ماندن در مکه در زمینهسازی هتک حرمت این حرم شریف مشارکت نخواهم کرد.»
عاقبت، حضرت امام حسین علیه السلام با افتخار به سمت
عراق حرکت کرد و در قیام الهی عاشورا به شهادت رسید اما ابن زبیر در مکه ماند و سپاه جرّار
شام به فرماندهی
حصین بن نمیر، پس از سرکوب آشوبهای مدینه به سمت مکه حرکت کرد تا ابن زبیر را نیز سرکوب نماید.
این سپاه در اطراف مکه مستقر شد و با منجنیق، شهر مکه و خانه خدا را به آتش کشید و حرمت حرم امن الهی را شکست. در همین اثنا خبر مرگ یزید به مکه رسید و سپاهیان شام به شهر خود برگشتند.
از آن پس ابن زبیر در بسط حاکمیت خود تلاش کرد و مناطق مختلفی را با نصب نماینده به زیر سلطه خود درآورد؛ از جمله
مصر،
فلسطین،
بصره،
کوفه و
خراسان. ولی در نهایت در زمان
عبدالملک بن مروان با لشگرکشی
حجاج بن یوسف ثقفی به مکه، این شهر مقدس بار دیگر مورد تجاوز قرار گرفت و کعبه سنگباران شد و آتش گرفت و ویران شد.
گر چه ابن زبیر علیه نظام طاغوتی
بنی امیه شورش کرده بود، ولی انگیزهاش چیزی جز جاهطلبی و قدرتخواهی نبود. از سوی دیگر، او و بنیامیه در دشمنی و کینهورزی نسبت به
اهل بیت علیهم السلام یکسان بودند.
چیزی که امام سجاد علیه السلام را نسبت به فتنه ابن زبیر نگران کرده بود، سوء استفادهی او از مکان مقدس مکه است.
اهل بیت عصمت و طهارت هر گز حاضر نشدند زمینهای را فراهم آورند که حرمت مکانهای مقدسی مانند مدینه و مکه شکسته شود ولی انقلابیون مدینه در
واقعه حره و ابن زبیر در شورشی علیه نظام اموی، این دو شهر را سنگر و پایگاه خود قرار دادند و موجب شدند حرمت هر دو شهر شکسته شود. در مدت حاکمیت ابن زبیر کعبه شریف دو مرتبه سنگباران گردید و به آتش کشیده شد و در دفعه دوم به کلی ویران گردید که بعداً توسط حضرت زین العابدین علیه السلام بازسازی شد.
منابع :
- بحارالانوار، ج 46، ص37، به نقل از مناقب، ص 145 حدیث 1، 2، 3، به نقل از کشف الغمه و ارشاد
- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 261
- بحارالانوار، ج 45، ص 365
مراجعه شود به: