زنادقه طبقهای بودند که اوایل قرن دوم ظهور کردند و از ریشه با توحید و سایر اصول اسلامی مخالفت کردند و در تخریب مبانی اقتصادی اسلامی سخت کوشیدند.
راجع به معنی و مفهوم اصلی کلمه زندیق،عقیده محققین این است که در ابتداء فقط در مورد مانویان به کار میرفته و بعد در مورد دهریین و یا مجوس و بعد درباره هر مرتدّی به کار رفته است.
از نظر سابقه نیز گفته میشود که از قبل از اسلام در میان عرب سابقه داشته است.از کتاب المعارف ابن قتیبه و الاعلان النفیسه ابن رسته نقل شده که قریش در جاهلیت به وسیلة اعراب حیره با آن آشنا بوده است.
به هر حال گروهی در قرن اولیه اسلامی نام برده میشوند.که برخی ایرانی و برخی عربند و متهم به زندقه بودهاند از قبیل
- ابن الراوندی
- بشاربن برد
- یزداق بن باذان
- عبدالله بن مقفع
- حماد عجرد
- ولیدبن یزید بن عبدالملک
- برامکه
- ابو مسلم خراسانی
- یحیی بن زیاد
- داود بن علی و تنی چند دیگر بعضی از نامبردگان از قبیل ابن ابی العوجاء قطعاً به ماوراء ماده و طبیعت معتقد نبودهاند.از نظر احادیث شیعه که حاکی از احتجاجات این مرد با ائمه اطهار و اصحاب ائمه است جای تردیدی برای این مورد نیست.
از قرائن بدست میآید که پیدایش گروهی
زندیق به معنی
مانوی و دوخدایی، معتقد به دو اصل نور و ظلمت و یا به معنی دهری و منکر ماوراء طبیعت و ماده دستاویزی برای رجال سیاست و برخی متنفذین شده است که دشمنانشان را به این نام و بهانه از بین ببرند.
لهذا به هیچ وجه نمیتوان اعتماد کرد که همه کسانی که مورد این اتهام واقع شدهاند واقعاً زندیق بودهاند.
مثلا برخی از آنان شیعه و مخلص اهل بیتند و دشمن خلفا. طبعاً چنین کسانی از سوی دستگاه خلافت مورد اتهام قرار گرفتهاند.برخی صرفاً به خاطر اشتغال به علوم عقلی مورد این اتهام واقع شدهاند.
ابوزید احمدبن سهل بلخی منصور دوانیقی خلیفه عباسی و سفیان بن معاویه مهلبی حاکم بصره هر کدام به علت خاصی دشمن عبد الله بن مقفع بودند و سفیان با دستور محرمانه منصور او را کشت و بعد گفت او زندیق بود در صورتی که ابن مقفع دانشمند بود و کتب مانی را به عربی ترجمه کرده بود و از نوشتههایش برمیآمد که او وفادار به اسلام بود.مهدی عباسی قهرمان مبارزه باز نادقه شمره میشود.او عده زیادی از زنادقه را به بهانه دستور جدش عباس بن عبدالمطلب در رؤیا کشت.
با اینکه ریشه زندقه در میان ایرانیان بود اما زندقه در ایران رشد نکرد و از طرف ایرانیان سخت با آن مبارزه شد. این مبارزه هم از جهت کلامی توسط متکلمین و هم از جهت فقهی توسط فقهای مسلمان ایرانی انجام شد. عراق مرکز ایرانیان و فقهای ایرانی بود و فقهای عراق عکس العمل شدیدتری نسبت به زنادقه شان دادند. ابوحنیفه و اتباعش ایرانی و مقیم عراق بودند و بر خلاف شافعی و اتباعش.
فتوای شافعی از فتوای ابو حنیفه دربارة زنادقه ملایمتر است. مسئلهای است در فقه درباب قبول توبة مرتد. برخی فقها میان مرتد و زندیق فرق نمیگذارند و توبه هر دو را قبول میدانند شافعی از این دسته است اما برخی توبه زندیق را قبول نمیدانند و ابو حنیفه این قول را قبول میکند.
منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران