رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گاهی با امام حسن علیه السلام بازی میکرد، گاهی او را بر دوش خود سوار می کرد و در
مدینه راه میرفت.
مثلاً روزی در کوچه او را دید و دستهایش را باز کرد که او را بغل کند؛ امام حسن علیه السلام می دوید و رسول خدا به دنبالش.
گاهی امام حسن علیه السلام را روی پا می نشاند و دست نوازش بر سرش می کشید.
گاه لب های امام حسن علیه السلام را می بوسید و گاه او و حسین علیه السلام را به کشتی وا میداشت و حسن را تشویق میکرد. این مهر و محبت تا واپسین لحظات عمرش ادامه داشت.
جابر بن عبدالله انصاری گوید:
در سکرات مرگ رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم، حسنین علیهما السلام آمدند و خود را بر روی او انداختند و با چشمی گریان گفتند:« جانمان فدایت ای رسول خدا!»
علی علیه السلام خواست آنان را از روی بدن پیامبر دور کند ولی پیامبر فرمود:« رهایشان کن تا مرا ببویند و از من توشه برگیرند و من هم آنان را ببویم و از آنان توشه برگیرم. این دو را پس از من به ستم می کشند. لعنت خداوند بر قاتلین آنان باد.»
مراجعه شود به:
امام حسن علیه السلام در زمان رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم