پدر « عمرو بن قرظه بن کعب انصاری» از اصحاب
رسول خدا و از کسانی بود که از پیامبر حدیث روایت میکرد. او که در
کوفه می زیست، بعد از پیامبر، از یاران
امیرالمؤمنین علی علیه السلام شد، در جنگهای
جمل و
صفین و
نهروان در رکاب امام علی جنگید و امام او را به ولایت فارس گمارد.
او در سال 51 هجری وفات کرد و فرزندانی از خود به جا گذاشت که مشهورترین آنها «عمرو» و «علی» بودند.
هنگامی که هنوز میان سپاه کوفه و
امام حسین علیه السلام جنگ در نگرفته بود، « عمرو » به سپاه امام حسین علیه السلام در
کربلا ملحق شد. امام بارها او را برای ارشاد نزد
عمر بن سعد می فرستاد تا وقتی که
شمر به کربلا آمد و این ارتباط قطع شد.
عمرو در روز عاشورا از امام علیه السلام اجازه گرفت و به میدان رفت. وی چنین رجز میخواند:« سپاه
انصار دانستهاند که من از کسی که مسئولیت حفظ جانش با من است، حمایت و حفاظت میکنم. ضربه های من ضربههای جوانی است که از صحنه نمیگریزد؛ جان و مال من فدای حسین باد!»
او مدتی جنگید، سپس نزد امام حسین علیه السلام باز گشت و در برابر او ایستاد تا از او در برابر دشمن دفاع کند. صورت و سینه خود را سپر تیرها قرار داد و نگذاشت تیری به امام اصابت کند. سرانجام در حالی که به شدت زخمی شده بود، به امام عرض کرد:« ای پسر رسول خدا! آیا به عهد خود وفا کردم؟»
فرمود:« آری، تو زودتر از من در
بهشت خواهی بود، سلام مرا به رسول خدا برسان و بگو من نیز به دنبال تو خواهم آمد.»
عمرو پس از شنیدن این بشارت به روی زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
امّا برادرش، علی، که با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمده بود، هنگامی که عمرو کشته شد از میان سپاه کوفه بیرون آمد و ندا کرد:« یا حسین! برادر مرا فریفتی و او را کشتی!»
امام حسین علیه السلام فرمود:« من او را نفریفتم. خداوند او را هدایت کرد و تو به گمراهی کشیده شدی.»
گفت:« خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم یا به دست تو کشته نشوم!» و به طرف امام حمله برد.
نافع بن هلال او را با نیزه به زمین انداخت و یاران او آمدند و از معرکه بیرونش بردند.
منابع:
مراجعه شود به: